بهار آمد؛ بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی، سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردنِ خاموش میدانیم
جمال سرخِ گل در غنچه پنهان است ای بلبل!
سرودی خوش بخوان کز مژدهی صبحش بخندانیم
گلی کز خندهاش گیتی، بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچمهای گلگون کاندر آن شادی برقصانیم!
الا ای ساحل امید! سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو میرانیم
شقایق خوش رهی در پردهی خون میزند، سایه!
چه بیراهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم
#هوشنگ_ابتهاج
نوروزتان خجسته 🍀
@PoemAndLiterature
به پای سرو آزادی، سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردنِ خاموش میدانیم
جمال سرخِ گل در غنچه پنهان است ای بلبل!
سرودی خوش بخوان کز مژدهی صبحش بخندانیم
گلی کز خندهاش گیتی، بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچمهای گلگون کاندر آن شادی برقصانیم!
الا ای ساحل امید! سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو میرانیم
شقایق خوش رهی در پردهی خون میزند، سایه!
چه بیراهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم
#هوشنگ_ابتهاج
نوروزتان خجسته 🍀
@PoemAndLiterature
Forwarded from نفثةالمصدور
دو کس در قطعهای زمین نزاع میکردند؛ هر یک میگفت:«از آنِ من است.» پیش عیسی -علیه السلام- رفتند. گفت:«زمین، چیزی دیگر میگوید.» گفتند:«چه میگوید؟» گفت:«میگوید:"هر دو از آن منند."»
📗 #روضه_خلد
🖊 #مجدالدین_خوافی
@Nafsatolmasdur
📗 #روضه_خلد
🖊 #مجدالدین_خوافی
@Nafsatolmasdur
👏1
I'm still here (Piano solo Version)
Behzad Khojasteh
بوحامدِ دوستان با رفيقی میرفت در راهی. گفت:«مرا اينجا کسیست؛ تو اينجا باش تا من دَرشَوَم و صِلَتِ رحِم بهجای آرم.» بوحامد بنشست. و آن مرد دَر شُد. و آن شب وا بيرون نيامد. و برفی عظيم آمد آن شب. ديگر روز، آن مرد بيرون آمد. بوحامد میان آن برف میجنبيد و برف از وی میريخت. آن مرد گفت:«تو هنوز اينجایی؟!» گفت:«نگفته بودی که اينجا میباش؟ دوستان، وفای دوستان به جای آرند.»
📘 #اسرارالتوحید
🖊 #محمد_بن_منور
🎵 #بهزاد_خجسته
@Nafsatolmasdur
📘 #اسرارالتوحید
🖊 #محمد_بن_منور
🎵 #بهزاد_خجسته
@Nafsatolmasdur
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
این افست، آن افست!
«افست» (Offset) نوعی تکنیک چاپ است که در آن از نوشتههایی که باید در قالب روزنامه یا مجله یا کتاب و... به چاپ برسند فیلم و زینک تهیه میشود و زینکها، به کمک سیلندرهای ماشینهای چاپ افست، متنها و تصاویر را با مرکب به روی کاغذ منتقل میکنند (غیرتخصصی بگویم: از نوشته عکس میگیریم، عکس را روی یک صفحهی فلزی حک میکنیم، آن صفحهی فلزی را روی ماشین چاپ میبندیم و بر کاغذ میغلتانیم تا نوشتهها به کمک مرکب روی کاغذ بیفتند).
چاپ افست، در برابر انواع دیگر چاپ که این روزها متداولاند (نظیر چاپ دیجیتال، چاپ ریسوگراف و...)، چاپ مرغوب و گرانقیمتی است و برای انتشار آثاری با تیراژ و کیفیت بالا استفاده میشود.
این توضیح را داشته باشید تا به موضوع دیگری بپردازیم.
در سالهای پس از انقلاب چاپ بسیاری از آثار مهم و محبوب (همچون همسایهها، صد سال تنهایی و...) قدغن شد و چون این کتابها خواستاران پرشماری داشتند، کسانی پیدا شدند که آنها را غیرقانونی و با کیفیت پایین منتشر و با بساطگستری در خیابان انقلاب و... یا در مغازههای دستدومفروشی عرضه میکردند.
شگفت اینکه این نسخههای غیرقانونی (که اغلب با ماشینهای ارزانقیمتی «کپی» شده بودند) هم به «نسخههای افستی» یا، کوتاهتر، «افست» معروف شدند! «افست» در این معنا متضاد «اصل» بود، یعنی فرضاً از فروشنده میپرسیدید «فلان کتاب نسخهی اصلی است؟» و پاسخ میشنیدید که «نه، افست است».
این «افست» با آن «افست» متفاوت است! یکی عیار کیفیت است و دیگری معیار تقلب! پس وقتی میشنویم که چاپ فلان کتاب «افست» است، باید حواسمان به بافت کلام و وضعیت باشد و این دو را با یکدیگر اشتباه نگیریم.
حسین جاوید
@Virastaar
«افست» (Offset) نوعی تکنیک چاپ است که در آن از نوشتههایی که باید در قالب روزنامه یا مجله یا کتاب و... به چاپ برسند فیلم و زینک تهیه میشود و زینکها، به کمک سیلندرهای ماشینهای چاپ افست، متنها و تصاویر را با مرکب به روی کاغذ منتقل میکنند (غیرتخصصی بگویم: از نوشته عکس میگیریم، عکس را روی یک صفحهی فلزی حک میکنیم، آن صفحهی فلزی را روی ماشین چاپ میبندیم و بر کاغذ میغلتانیم تا نوشتهها به کمک مرکب روی کاغذ بیفتند).
چاپ افست، در برابر انواع دیگر چاپ که این روزها متداولاند (نظیر چاپ دیجیتال، چاپ ریسوگراف و...)، چاپ مرغوب و گرانقیمتی است و برای انتشار آثاری با تیراژ و کیفیت بالا استفاده میشود.
این توضیح را داشته باشید تا به موضوع دیگری بپردازیم.
در سالهای پس از انقلاب چاپ بسیاری از آثار مهم و محبوب (همچون همسایهها، صد سال تنهایی و...) قدغن شد و چون این کتابها خواستاران پرشماری داشتند، کسانی پیدا شدند که آنها را غیرقانونی و با کیفیت پایین منتشر و با بساطگستری در خیابان انقلاب و... یا در مغازههای دستدومفروشی عرضه میکردند.
شگفت اینکه این نسخههای غیرقانونی (که اغلب با ماشینهای ارزانقیمتی «کپی» شده بودند) هم به «نسخههای افستی» یا، کوتاهتر، «افست» معروف شدند! «افست» در این معنا متضاد «اصل» بود، یعنی فرضاً از فروشنده میپرسیدید «فلان کتاب نسخهی اصلی است؟» و پاسخ میشنیدید که «نه، افست است».
این «افست» با آن «افست» متفاوت است! یکی عیار کیفیت است و دیگری معیار تقلب! پس وقتی میشنویم که چاپ فلان کتاب «افست» است، باید حواسمان به بافت کلام و وضعیت باشد و این دو را با یکدیگر اشتباه نگیریم.
حسین جاوید
@Virastaar
ذهنم مغشوش است و دلم گرفته است و از تماشاچی بودن دیگر خستهام. به محض اینکه به خانه برمیگردم و با خودم تنها میشوم، یک مرتبه احساس میکنم که تمام روزم به سرگردانی و گمشدگی در میان انبوهی از چیزهایی که از من نیست و باقی نمیماند گذشته است.
از نامهی #فروغ_فرخزاد به #ابراهیم_گلستان
@PoemAndLiterature
از نامهی #فروغ_فرخزاد به #ابراهیم_گلستان
@PoemAndLiterature
Forwarded from کانون شعر و ادب دانشگاه شریف
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطّار نیشابوری گرامی باد
و گفت:
بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر بر دریا گذر کنی
از خون خویش کتابت کن
تا آن کز پسِ تو درآید بداند
که عاشقان و سوختگان و مستان گذشتهاند.
«تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری،
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رحمة الله علیه»
#عطار
@ksasharif
و گفت:
بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر بر دریا گذر کنی
از خون خویش کتابت کن
تا آن کز پسِ تو درآید بداند
که عاشقان و سوختگان و مستان گذشتهاند.
«تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری،
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رحمة الله علیه»
#عطار
@ksasharif
👍1
دربارهٔ تذکرة الاولیاء
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
▪️عطار با تدوین تذکرة الاولیاء شاهکاری به وجود آورده است که در تمدّنِ اسلامی همتایی ندارد.
▪️تذکرةالاولیاء کتابی است که به دو گونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.
▪️تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
«از مقدمهٔ کتاب تذکرةالاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی»
#عطار
@ksasharif
▪️تذکرةالاولیاء کتابی است که به دو گونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.
▪️تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
«از مقدمهٔ کتاب تذکرةالاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی»
#عطار
@ksasharif
Forwarded from ادبیات دیگر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینچنین در چشمانتظاری
شبها چندان دراز میگذرد
که ترانه ریشهافشان کرده درختوار بر بالیده است.
و آنان که به زندانها اندرند – مادر! –
و آنان که روانهی تبعیدگاهها شدهاند
هر بار که آهی برآرند
– نگاه کن! –
اینجا برگی بر این سپیدار میلرزد...
انتظار|یانیس ریتسوس|ترجمه:احمد شاملو
@adabyate_digar|#Poem|#Ritsos
شبها چندان دراز میگذرد
که ترانه ریشهافشان کرده درختوار بر بالیده است.
و آنان که به زندانها اندرند – مادر! –
و آنان که روانهی تبعیدگاهها شدهاند
هر بار که آهی برآرند
– نگاه کن! –
اینجا برگی بر این سپیدار میلرزد...
انتظار|یانیس ریتسوس|ترجمه:احمد شاملو
@adabyate_digar|#Poem|#Ritsos
❤2
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
ملک یک کتابفروشی را در پاساژی گرفتهاند و به فروشگاه لوازم آرایشی دادهاند. کتابفروش هم در بنر خداحافظیاش متلک پرمعنایی انداخته:
«خواستند چهرهها زیباتر از ذهنها باشد...»
حسین جاوید
@Virastaar
«خواستند چهرهها زیباتر از ذهنها باشد...»
حسین جاوید
@Virastaar
❤1
تصنیف قاصدک
@AvayeMehregan
تصنیف قاصدک
• آواز: محمدرضا شجریان
• تنبک: همایون شجریان
• آهنگساز و سنتور: پرویز مشکاتیان
• شعر: مهدی اخوان ثالث
✦♥️✦کانال استاد شجریان✦♥️✦
• آواز: محمدرضا شجریان
• تنبک: همایون شجریان
• آهنگساز و سنتور: پرویز مشکاتیان
• شعر: مهدی اخوان ثالث
✦♥️✦کانال استاد شجریان✦♥️✦
👍1
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار...*
همین چند دقیقه پیش، حلاوت سالهای دانشجویی شریف را مرور کردم و آن همه شوق و ذوق فضای مطبوعاتی برایم تازه گشت. آنقدر به آن صفحات "بامداد"، "بوطیقا"، "ایوان"، "اکسیر" و "ترنج" و بوی کاغذشان دل بستم که هنوز هم در خاطرم مانده است که قبل، حین و بعد از چاپ نشریه، چه احوالاتی داشتیم؛
- آیا آن دانشجوی فراموشکار، مقالهی فلان را به موقع تحویلمان میدهد؟
- آیا ویراستار محترم یادش مانده که برای رساندن مطالب، دیگر وقتی ندارد؟
- آیا آقای فلاحی همکاری میکند تا مجبور نشویم برای صفحهآرایی نشریه، به بیرون از دانشگاه برویم؟
- آیا دکتر حسینی موافقت میکنند که تعداد بیشتری چاپ کنیم؟
- آیا کسی هست که نشریات را در سطح دانشگاه پخش کند؟
و ...
جالب اینجاست که هر طور بود، هم مرحلهی چاپ و هم توزیع نشریه، به صورت موفقیتآمیز انجام میشد... و تو چه میدانی چیست رساندن نشریه به اقصینقاط دانشگاه، با سرعتی نزدیک به سرعت "میگمیگ" در آن کارتون معروف!
حالا که به آن روزها میاندیشم، میفهمم نشریات شریف، آموزگار من بودند...
من در کنار "بامداد"ی که ابتدا تکبرگ بود و فقط ویراستارش بودم، و بعدها ابهتی یافت، صفحاتش دورقمی شد و همکاری در تحریریه، سردبیری، ترجمه و مدیر مسئولیاش را تجربه کردم،
من با "اکسیر"ی که پس از سالها در دانشکده راه افتاد، خودمان آغاز کردیم، نوشتم و سردبیر و ویراستارش بودم،
من همراه با "بوطیقا"یی که شاهد تولدش بودم و مدیر مسئول و ویراستارش،
من با "ایوان"ی که فهم ادبی دستاندرکارانش را در حد دانشجویان ادبیات میدانستم و خوشحال بودم از نوشتن و ترجمه در آن،
من با "ترنج"ی که همیشه سواد تحریریهاش را میستودم، گاه در آن مینوشتم و گاه، ویراستارش بودم،
من با تمام اینها رشد کردم و بخش زیادی از علاقه به ادبیات را مدیونشان هستم. اینها بودند که نشان دادند راه درست را انتخاب کردهام؛ مسیری که هرگز از قدم نهادن در آن، پشیمان نخواهم گشت.
#یادداشت
* از فروغ فرخزاد
@PoemAndLiterature
آن روزهای سالم سرشار...*
همین چند دقیقه پیش، حلاوت سالهای دانشجویی شریف را مرور کردم و آن همه شوق و ذوق فضای مطبوعاتی برایم تازه گشت. آنقدر به آن صفحات "بامداد"، "بوطیقا"، "ایوان"، "اکسیر" و "ترنج" و بوی کاغذشان دل بستم که هنوز هم در خاطرم مانده است که قبل، حین و بعد از چاپ نشریه، چه احوالاتی داشتیم؛
- آیا آن دانشجوی فراموشکار، مقالهی فلان را به موقع تحویلمان میدهد؟
- آیا ویراستار محترم یادش مانده که برای رساندن مطالب، دیگر وقتی ندارد؟
- آیا آقای فلاحی همکاری میکند تا مجبور نشویم برای صفحهآرایی نشریه، به بیرون از دانشگاه برویم؟
- آیا دکتر حسینی موافقت میکنند که تعداد بیشتری چاپ کنیم؟
- آیا کسی هست که نشریات را در سطح دانشگاه پخش کند؟
و ...
جالب اینجاست که هر طور بود، هم مرحلهی چاپ و هم توزیع نشریه، به صورت موفقیتآمیز انجام میشد... و تو چه میدانی چیست رساندن نشریه به اقصینقاط دانشگاه، با سرعتی نزدیک به سرعت "میگمیگ" در آن کارتون معروف!
حالا که به آن روزها میاندیشم، میفهمم نشریات شریف، آموزگار من بودند...
من در کنار "بامداد"ی که ابتدا تکبرگ بود و فقط ویراستارش بودم، و بعدها ابهتی یافت، صفحاتش دورقمی شد و همکاری در تحریریه، سردبیری، ترجمه و مدیر مسئولیاش را تجربه کردم،
من با "اکسیر"ی که پس از سالها در دانشکده راه افتاد، خودمان آغاز کردیم، نوشتم و سردبیر و ویراستارش بودم،
من همراه با "بوطیقا"یی که شاهد تولدش بودم و مدیر مسئول و ویراستارش،
من با "ایوان"ی که فهم ادبی دستاندرکارانش را در حد دانشجویان ادبیات میدانستم و خوشحال بودم از نوشتن و ترجمه در آن،
من با "ترنج"ی که همیشه سواد تحریریهاش را میستودم، گاه در آن مینوشتم و گاه، ویراستارش بودم،
من با تمام اینها رشد کردم و بخش زیادی از علاقه به ادبیات را مدیونشان هستم. اینها بودند که نشان دادند راه درست را انتخاب کردهام؛ مسیری که هرگز از قدم نهادن در آن، پشیمان نخواهم گشت.
#یادداشت
* از فروغ فرخزاد
@PoemAndLiterature
❤3
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
کمابیش ۳۰۰ تا ۵۰۰ ناشر جدی و معتبر در کشور داریم که به معنای واقعی «ناشر» هستند و کتابهایشان در شبکهی توزیع وارد میشود و به کتابفروشیها میرسد. از اینها حدودی ۱۰۰ ناشر بزرگ، نسبتاً بزرگ یا مشهور هستند. از این ۱۰۰ ناشر مهمتر، طبق آخرین مشاهدات و اطلاعات من، دستکم ۵۰ نشر در بخش حضوری نمایشگاه کتاب امسال ثبتنام نکردهاند یا از غرفه گرفتن انصراف دادهاند. البته، این ناشرها اعلام کردهاند که تصمیمشان دلایل اقتصادی دارد. چنین غیابی در این ۳۴ دوره برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سابقه نداشته است.*
* دادههای این پست بر اساس تخمین شخصی من است و اطلاعات رسمی نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
* دادههای این پست بر اساس تخمین شخصی من است و اطلاعات رسمی نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
ولی فايدهاش چيست که انسان هی از خودش بپرسد که اگر فلان لحظه يا بهمان لحظه جور ديگری برگزار شده بود، کار به کجا میکشيد؟
بايد برای خودت خوش باشی. بهترين قسمت روز، شب است. تو کار روزت را انجام دادهای؛ حالا پاهات را بگذار بالا و خوش باش. من اين جوری میبينم. از هر کس میخواهی بپرس. بهترين قسمت روز، شب است...
بازماندهی روز
#کازوئو_ايشیگورو
@PoemAndLiterature
بايد برای خودت خوش باشی. بهترين قسمت روز، شب است. تو کار روزت را انجام دادهای؛ حالا پاهات را بگذار بالا و خوش باش. من اين جوری میبينم. از هر کس میخواهی بپرس. بهترين قسمت روز، شب است...
بازماندهی روز
#کازوئو_ايشیگورو
@PoemAndLiterature
❤3
Forwarded from نفثةالمصدور
- نقل است که جنيد پيوسته روزه داشتی. چون ياران درآمدندی، با ايشان روزه گشادی و گفتی:«فضل مساعدت با برادران، کم از فضل روزه نبود.»
- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»
- نقل است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار میگذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که میفروخت. خريدار میگفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.
- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که بهعوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»
- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهمترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»
📗 #تذکرةالاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی
@Nafsatolmasdur
- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»
- نقل است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار میگذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که میفروخت. خريدار میگفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.
- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که بهعوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»
- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهمترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»
📗 #تذکرةالاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی
@Nafsatolmasdur
👍1
❤3
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
#فردوسی بزرگ است و عزیز، اما کسانی را که میگویند اگر فردوسی نبود فارسی از بین رفته بود و ما عربزبان شده بودیم و چه و چه درک نمیکنم. این باور عوامانه و ناپذیرفتنی است. اصولاً ایجاد تحولات زبانی یا جلوگیری از آنها کار یک نفر نیست. تازه، فراموش نکنیم که فردوسی در عصر غزنویان میزیست و در آن موقع امکان نسخهبرداری از کتابها بسیار کم بود و آثار ادبی غالباً فقط در دسترس صاحبمنصبان و نخبگان جامعه قرار داشت. آنچنان که تاریخ برای ما روایت کرده، فردوسی ــ برخلاف شاعرانی مثل عنصری ــ بههیچوجه محبوب غزنویان نبوده و بیمهری سلطان محمود به او زبانزد است. بنابراین، قدرت نفوذ فردوسی حتی به اندازهی یک شاعر صلهبگیر دیوانی هم نبوده است. این پندار که یک کتاب بتواند جامعهای را به شیوهی نوینی از نوشتن یا سخن گفتن برساند باطل است و هیچ خردمندی که با مباحث زبانشناختی آشنایی داشته باشد آن را نمیپذیرد. صدها شاعر و ادیب و نویسندهی گرانقدر سدهها سرودهاند و نوشتهاند و فارسی میراث گرانبهای همهی آنهاست.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
👍1