Forwarded from نفثةالمصدور
- نقل است که جنيد پيوسته روزه داشتی. چون ياران درآمدندی، با ايشان روزه گشادی و گفتی:«فضل مساعدت با برادران، کم از فضل روزه نبود.»
- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»
- نقل است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار میگذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که میفروخت. خريدار میگفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.
- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که بهعوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»
- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهمترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»
📗 #تذکرةالاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی
@Nafsatolmasdur
- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»
- نقل است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار میگذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که میفروخت. خريدار میگفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.
- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که بهعوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»
- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهمترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»
📗 #تذکرةالاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی
@Nafsatolmasdur
👍1