شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
- نقل است که جنيد پيوسته روزه داشتی. چون ياران درآمدندی، با ايشان روزه گشادی و گفتی:«فضل مساعدت با برادران، کم از فضل روزه نبود.»


- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»


- نقل‌ است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار می‌گذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که می‌فروخت. خريدار می‌گفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.


- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که به‌عوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»


- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهم‌ترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»


📗 #تذکرة‌الاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی


@Nafsatolmasdur
👍1
وقتی، نماز شام، حسن [بصری] به در صومعهٔ او (حبیب عجمی) بگذشت و قامت نماز شام گفته بود و در نمازْ ایستاده. حسن درآمد. حبیب، «الحمد» را «الهمد» می‌خواند.* گفت:«نماز در پی او درست نیست.» بدو اقتدا نکرد و خود بانگ نماز بگزارد. چون شب درآمد، بخفت. حق را - تبارک و تعالی - به خواب دید. گفت:«ای بارْ خدای! رضای تو در چه چیز است؟» گفت:«یا حسن! رضای من دریافته بودی، قدرش ندانستی.» گفت:«بارْ خدایا! آن چه بود؟» گفت:«اگر تو نماز کردتی از پس حبیب، رضای ما دریافته بودی، و این نماز، بهتر از جملهٔ نماز عمر تو خواست بود. اما تو را سُقمِ (=نادرستی) عبارت از صحّتِ نیّت بازداشت. بسی تفاوت است از زبانْ راست‌کردن تا دل.»

📘 #تذکرة‌الاولیا (ذکر حبیب عجمی)
🖋 #عطار_نیشابوری

* حبیب، ایرانی بوده و بر خلاف اعراب، دو حرف «ه» و «ح» را یکسان تلفظ می‌کرده‌‌ است.

@Nafsatolmasdur