شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلوتی می‌بایدم با تو زهی کار کمال
ذره‌ای هم‌خلوت خورشید عالم کی شود

#عطار
#شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 چون تو جانان منی...

🎼 🍃 ببینید و بشنوید اجرای غزل جناب #عطار را؛ در کنسرت "هم‌نوا با بم"

🔹 تار: حسین علیزاده
🔸 کمانچه: کیهان کلهر
🔹 آواز: محمدرضا و همایون شجریان

@BoutiqaMagazine
Forwarded from ژیوار
و گفت: علامت صدق، سه چیز است؛ اول آنکه قدر دنیا از دل تو برود، چنان‌که زر و سیم پیش تو چون خاک بود تا هر گاه که سیم و زر به دست تو افتد، دست از وی چنان فشانی که از خاک. دوم آنکه دیدن خلق از دل تو بیفتد، چنانکه مدح و ذم پیش تو یکی بود که نه از مدح زیادت شوی و نه از ذم ناقص گردی. و سوم آنکه راندن شهوت از دل تو بیفتد تا چنان شوی از شادی گرسنگی و ترک شهوات که اهل دنیا شاد شوند از سیر خوردن و راندن شهوات. پس هرگاه که چنین باشی، ملازمت طریق مریدان کن و اگر چنین نه‌ای تو را با این سخن چه کار؟

📚 #تذکرة_الأولیا
👤 #شاه_شجاع_کرمانی
🖊 #عطار_نیشابوری

@the_bittersweet_life
و گفت: به صحرا شدم عشق باریده بود.
و زمین تر شده بود.
چنانکه پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد...


#تذکرة_الاولیاء
#عطار
@PoemAndLiterature
و گفت:
محبت درست نشود مگر در میان دو تن، که یکی دیگری را گوید ای من!



تذکرة الاولیاء
#عطار
@PoemAndLiterature
و گفت: بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر گذر کنی بر دریا
از خون خویش بر آب کتابت کن
تا آن کز پیِ تو درآید داند که
عاشقان و مستان و سوختگان رفته‌اند.

«تذکرة‌الاولیاء»
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی --رحمة‌ الله علیه--
#عطار_نیشابوری
به‌مقدمه، تصحیح و تعلیقات #شفیعی_کدکنی

@shafiei_kadkani
@PoemAndLiterature
👏1
‏از نماز جز ایستادگی تن ندیدم؛
و از روزه جز گرسنگی ندیدم؛
آن‌چه مراست از فضل اوست نه از فعل من...

#عطار_نیشابوری
@PoemAndLiterature
صدری که ز هرچه بود برتر او بود
مقصود ز اعراض و ز جوهر او بود

آنجا که میان آب و گل بود آدم
در عالم جان و دل، پیمبر او بود

مختارنامه
#عطار
@PoemAndLiterature
Forwarded from آرشیو ۱ (Afshin Shafiee افشین شفیعی)
و گفت: چیزی بر دلم نشان شد از عشق که در همه عالم، کس را محرم آن نیافتم که با وی بگویم.

تذکرة الاولیاء
#عطار_‌نیشابوری
ذکر شیخ #ابوالحسن_خرقانی
شیخ ما روزی در حمام بود. درویشی شیخ را خدمت می‌کرد و دست بر پشت شیخ می‌مالید و شوخ بر بازوی او جمع می‌کرد، چنانکه رسم قایمان باشد؛ تا آن کس ببیند که او کاری کرده است.
پس در میان این خدمت از شیخ سؤال کرد که: «ای شیخ! جوان‌مردی چیست؟»
شیخ ما حالی گفت: «آنکه شوخِ مرد به روی مرد نیاوری.»
همهٔ مشایخ و ائمهٔ نیشابوری چون این سخن شنودند، اتفاق کردند که کسی در این معنا بهتر از این نگفته است.

اسرارالتوحید
#محمد_بن_منور


بوسعید مهنه در حمام بود
قائمش کافتاد مردی خام بود

شوخ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او

شیخ را گفتا: «بگو ای پاک‌جان!
تا جوان‌مردی چه باشد در جهان؟»

شیخ گفتا: «شوخ پنهان کردن است
پیش چشم خلق ناآوردن است»

این جوابی بود بر بالای او
قائم افتاد آن زمان بر پای او

منطق‌الطیر
#عطار
@PoemAndLiterature
شعر و ادبیات
نه شيخ می‌دهدم توبه و نه پير مغان می ز بس كه توبه نمودم، ز بس كه توبه شكستم #يغماى_جندقى @PoemAndLiterature
ره می‌خانه و‌ مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم، که رند است
نه در می‌خانه، کاین خمّار خام است

#عطار_نیشابوری
@PoemAndLiterature
نقل است ابومحمد جُریری مجلس می‌داشت؛
جوانی برخاست و گفت:
«دلم گم شده، دعا کن تا باز دهد...»
جُریری گفت:
«ما همه در این مصیبتیم.»

تذکرةالاولياء
#عطار
@PoemAndLiterature
خاست اندر مصر قحطی ناگهان
خلق می‌مردند و می‌گفتند: نان

جملهٔ ره خلق بر هم مرده بود
نیم‌زنده، مرده را می‌خورده بود

از قضا دیوانه چون آن را بدید
خلق می‌مردند و نامد نان پدید

گفت: ای دارندهٔ دنیا و دین
چون نداری رزق، کمتر آفرین...

[عطار با رندی، حرف‌های انتقادی خودش را از زبان دیوانگان بیان می‌کند.
مانند این مصراع:
چون نداری رزق، کمتر آفرین!

و در ادامه می‌گوید:]

هرک او گستاخ این درگه شود
عذر خواهد باز چون آگه شود

گر کژی گوید بدین درگه نه راست
عذر آن داند به شیرینی نه خواست

#عطار
@PoemAndLiterature
عبداللّه مبارک را پرسیدند: کدام خصلت در آدمی نافع‌تر است؟ گفت: عقلی وافر.
گفتند: اگر نبود؟ گفت: حُسنِ ادب.
گفتند: اگر نبود؟ گفت: برادری مُشفق تا مشورتی کند.
گفتند: اگر نبود؟ گفت: خاموشیِ دائم.
گفتند: اگر نبود؟ گفت: مرگِ در حال.

تذکرة‌الاولیا
#عطار_نیشابوری
@PoemAndLiterature
👍2
سیزده حج کردم به توکل،
چون نگه کردم همه بر هوای نفس بود!
گفتند: چون دانستی؟
گفت: از آن که مادرم گفت
سبویی آب آر،
بر من گران آمد!

تذکرة‌‌الاولیاء
#عطار
@PoemAndLiterature
👍2
گفت: «اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم، از بهر آن که عشق، خود، او را صد بار سوخته است».
سائلی گفت: «اگر آن عاشق را جرم بسیار بُوَد، او را نسوزی؟» گفت: «نی، که آن جرم به اختیار نبوده باشد».

تذكرة‌الاولياء
#عطار
@PoemAndLiterature
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطّار نیشابوری گرامی باد

و گفت:
بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر بر دریا گذر کنی
از خون خویش کتابت کن
تا آن کز پسِ تو درآید بداند
که عاشقان و سوختگان و مستان گذشته‌اند.

«تذکرة‌الاولیاء عطّار نیشابوری،
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رحمة‌ الله علیه»



#عطار
@ksasharif
👍1
دربارهٔ تذکرة الاولیاء
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
▪️عطار با تدوین تذکرة الاولیاء شاهکاری به وجود آورده است که در تمدّنِ اسلامی همتایی ندارد.

▪️تذکرة‌الاولیاء کتابی است که به دو گونه می‌توان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.

▪️تذکرة‌الاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.

▪️در تصحیح تذکرة‌الاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جمله‌اش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جمله‌ها جهانی است ویژهٔ خودش.


«از مقدمهٔ کتاب تذکرة‌الاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی»


#عطار
@ksasharif
- نقل است که جنيد پيوسته روزه داشتی. چون ياران درآمدندی، با ايشان روزه گشادی و گفتی:«فضل مساعدت با برادران، کم از فضل روزه نبود.»


- نقل است که در بغدادْ دزدی را آويخته بودند، جنيد برفت و پای او بوسه داد. ازو سؤال کردند. گفت:«هزار رحمت بر وی باد که در کار خود مَرد بوده است و چنان اين کار را به کمال رسانيده است که سر در سر آن کار کرده است!»


- نقل‌ است که شبیْ دزدی به خانهٔ جنيد رفت، جز پيراهنی نيافت، برداشت و برفت. روز ديگر، شيخ در بازار می‌گذشت، پيراهن خود ديد به دست دلالی که می‌فروخت. خريدار می‌گفت:«آشنایی خواهم تا گواهی دهد که از آنِ توست تا بخرم.» جنيد برفت و گفت «من گواهی دهم که از آنِ اوست» تا بخريد.


- گفت:«محبت، امانت خدای است. و هر محبت که به‌عوض بود، چون عوض برخيزد، محبت برخيزد. و محبتْ درست نشود مگر در ميانِ دو تن که يکیْ ديگری را گويد:’ای من!‘»


- گفت:«حقيقتِ صدقْ آن است که راست گویی درمهم‌ترين کاری که از او نجات نيابی مگر به دروغ. و صادقْ روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد، و مُرائیْ چهل سال بر يک حال بماند.»


📗 #تذکرة‌الاولیا
🖊 #عطار_نیشابوری
👤 #جنید_بغدادی


@Nafsatolmasdur
👍1
وقتی، نماز شام، حسن [بصری] به در صومعهٔ او (حبیب عجمی) بگذشت و قامت نماز شام گفته بود و در نمازْ ایستاده. حسن درآمد. حبیب، «الحمد» را «الهمد» می‌خواند.* گفت:«نماز در پی او درست نیست.» بدو اقتدا نکرد و خود بانگ نماز بگزارد. چون شب درآمد، بخفت. حق را - تبارک و تعالی - به خواب دید. گفت:«ای بارْ خدای! رضای تو در چه چیز است؟» گفت:«یا حسن! رضای من دریافته بودی، قدرش ندانستی.» گفت:«بارْ خدایا! آن چه بود؟» گفت:«اگر تو نماز کردتی از پس حبیب، رضای ما دریافته بودی، و این نماز، بهتر از جملهٔ نماز عمر تو خواست بود. اما تو را سُقمِ (=نادرستی) عبارت از صحّتِ نیّت بازداشت. بسی تفاوت است از زبانْ راست‌کردن تا دل.»

📘 #تذکرة‌الاولیا (ذکر حبیب عجمی)
🖋 #عطار_نیشابوری

* حبیب، ایرانی بوده و بر خلاف اعراب، دو حرف «ه» و «ح» را یکسان تلفظ می‌کرده‌‌ است.

@Nafsatolmasdur