هَجَروا الكَلامَ إِلى الدُموعِ لِأَنَّهُمُ
وَجَدوا البَلاغَةَ كُلَّها في الأَدمُعِ...
#إيليا_أبوماضي
سخن را رها کردند و سراغ اشکها رفتند
زیراکه تمام فصاحت را در اشکها یافتند...
#محمد_حمادی
وَجَدوا البَلاغَةَ كُلَّها في الأَدمُعِ...
#إيليا_أبوماضي
سخن را رها کردند و سراغ اشکها رفتند
زیراکه تمام فصاحت را در اشکها یافتند...
#محمد_حمادی
شعر و ادبیات
ثم خفف الله على الإنسان؛ فأودع فيه قوة التخيُّل، يستريح إليها من الحقائق؛ فإذا ضجر أهل الخيال من الخيال، لم يُصلحهم إلا الحب #الرافعی
سپس خداوند به انسان ارفاق کرد؛
لذا قدرت تخیل را در وجود او نهاد، تا با آن از واقعیتها راحتی یابد؛
اما اگر اهالی خیال از تخیل خسته شدند، چاره کارشان فقط عشق خواهد بود.
ترجمه #محمد_حمادی
لذا قدرت تخیل را در وجود او نهاد، تا با آن از واقعیتها راحتی یابد؛
اما اگر اهالی خیال از تخیل خسته شدند، چاره کارشان فقط عشق خواهد بود.
ترجمه #محمد_حمادی
شعر و ادبیات
قالت في قهر شديد: إني صائرة الى موت محقق. فقال: كلنا صائرون الى الموت . قالت: إنما أعني موتآ أفظع . قال: ليس ثمة ما هو أفظع من الموت . قالت: ثمة موت يدركك وأنت حي. #نجيب_محفوظ
زن با ناراحتی فراوان گفت: من رهسپار مرگی حتمیام.
مرد گفت: همهی ما رهسپار مرگیم.
زن: منظورم مرگی هولناکتر است.
مرد: هولناکتر از مرگ وجود ندارد.
زن: مرگی هم هست که در آن در عین زنده بودن، مردهای.
#محمد_حمادی
مرد گفت: همهی ما رهسپار مرگیم.
زن: منظورم مرگی هولناکتر است.
مرد: هولناکتر از مرگ وجود ندارد.
زن: مرگی هم هست که در آن در عین زنده بودن، مردهای.
#محمد_حمادی
Forwarded from شعر و متون عربی معاصر
فإنّك كاللّيلِ الذي هو مُدْرِكي،
وإنْ خِلْتُ أنّ المُنتأى عنك واسِعُ
------------------------
تو همچون شب مرا در بر گرفتی
با اینکه گمان بردم میان من و تو فاصلههاست
#النابغة_الذبياني
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
وإنْ خِلْتُ أنّ المُنتأى عنك واسِعُ
------------------------
تو همچون شب مرا در بر گرفتی
با اینکه گمان بردم میان من و تو فاصلههاست
#النابغة_الذبياني
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
تمنيتُ أن أقول له:
كُلنا جرحى. ليس شرطًا أن تجِد دماءك تسيل على جِلدك. ثمّة دماءٌ غير مرئية.
#عبده_خال
آرزو داشتم به او بگویم:
ما همه زخمخوردهایم. حتماً که نباید ببینی خون بر پوست تنت روان است. خونهایی هم هستند که نامرئیاند.
🔄 #محمد_حمادی
كُلنا جرحى. ليس شرطًا أن تجِد دماءك تسيل على جِلدك. ثمّة دماءٌ غير مرئية.
#عبده_خال
آرزو داشتم به او بگویم:
ما همه زخمخوردهایم. حتماً که نباید ببینی خون بر پوست تنت روان است. خونهایی هم هستند که نامرئیاند.
🔄 #محمد_حمادی
شعر و ادبیات
وأحبك كثيراً أكثر حرارة من البراكين الحية أكثر عمقا من دروب الشهب أكثر اتساعا من خيالات سجين أحبك كثيرا ... أحبك حتى أكثر من عدد ذنوبي !... #غاده_السمان
فراوان دوستت دارم
داغتر از آتشفشان های فعال
عمیقتر از مسیر شهاب ها
وسیعتر از تخیل یک زندانی
خیلی دوستت دارم...
تو را حتی بیشتر از شمار گناهانم دوست دارم !...
ترجمه: #محمد_حمادی
داغتر از آتشفشان های فعال
عمیقتر از مسیر شهاب ها
وسیعتر از تخیل یک زندانی
خیلی دوستت دارم...
تو را حتی بیشتر از شمار گناهانم دوست دارم !...
ترجمه: #محمد_حمادی
Forwarded from شعر و متون عربی معاصر
ليلٌ بهيم، وسماءٌ غضبَى، وأرضٌ في وجوم.
وفي الرأس سباقُ أفكارٍ لا تنام.
--------------------
شبی تاریک، آسمانی خشمگین و زمینی غرقِ سکوتی غمین.
در سر اما افکاری تاخت میکنند و خوابشان نمیبَرَد.
ميخائيل نُعَيْمَة
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
وفي الرأس سباقُ أفكارٍ لا تنام.
--------------------
شبی تاریک، آسمانی خشمگین و زمینی غرقِ سکوتی غمین.
در سر اما افکاری تاخت میکنند و خوابشان نمیبَرَد.
ميخائيل نُعَيْمَة
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
كل طائر في أرضه
وعلى شجرته يغرد،
لكن العالم مزدحم بعواء الذئاب..
—----------------------------------
هر پرندهای در سرزمین خویش
روی درخت خود آواز سر میدهد،
ولی جهان با زوزهی گرگها شلوغ شده است..
#محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
وعلى شجرته يغرد،
لكن العالم مزدحم بعواء الذئاب..
—----------------------------------
هر پرندهای در سرزمین خویش
روی درخت خود آواز سر میدهد،
ولی جهان با زوزهی گرگها شلوغ شده است..
#محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
في وحشةِ هذا الليل
الساعةُ الآن... أنا إلا أنت
در اندوهناک این شب
ساعت اکنون... منم، و تو کم..!
#محمود_درويش
#محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
الساعةُ الآن... أنا إلا أنت
در اندوهناک این شب
ساعت اکنون... منم، و تو کم..!
#محمود_درويش
#محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
أريدكِ...
و أعرفُ أَنّي أُريدُ المُحاَل
میخواهمت...
و میدانم که خواهان ناممکنام
#نزار_قباني
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
و أعرفُ أَنّي أُريدُ المُحاَل
میخواهمت...
و میدانم که خواهان ناممکنام
#نزار_قباني
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
شعر و ادبیات
Fairuz – Le Beirut
لبیروت
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
سأذهبُ إلی الغابة
أقعدُ مع الحطّابین
وبفأس دهشتهم
أقطعُ أحلامي وألقیها في النار.
یقول الحطّابون:
الیابسُ یُقطع.
راهی جنگل خواهمشد
تا با هیزمشکنان بنشینم
و با تبرِ شگفتیِ آنان،
آرزوهایم را قطع میکنم و در آتش میافکنم.
هیزمشکنان میگویند:
خشک را باید قطع کرد.
#ودیع_سعادة
برگردان: #محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
أقعدُ مع الحطّابین
وبفأس دهشتهم
أقطعُ أحلامي وألقیها في النار.
یقول الحطّابون:
الیابسُ یُقطع.
راهی جنگل خواهمشد
تا با هیزمشکنان بنشینم
و با تبرِ شگفتیِ آنان،
آرزوهایم را قطع میکنم و در آتش میافکنم.
هیزمشکنان میگویند:
خشک را باید قطع کرد.
#ودیع_سعادة
برگردان: #محمد_حمادی
@PoemAndLiterature
الليلُ تاريخ الحنين،
وأنت ليلي...
شب، تاریخ دلتنگی است
و تو شب منی...
#محمود_درویش
مترجم: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
وأنت ليلي...
شب، تاریخ دلتنگی است
و تو شب منی...
#محمود_درویش
مترجم: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
Forwarded from کانون شعر و ادب دانشگاه شریف
«أتعرفين ما هو الوطن يا صَفيّة؟
الوطن هو ألا يحدث ذلك كله!»
میدانی وطن چیست صَفیّه خانم؟
وطن یعنی اینکه نباید همهی اینها اتفاق میافتاد!
#غسان_کنفانی
ترجمه: #محمد_حمادی
@monadchannel
@ksasharif
الوطن هو ألا يحدث ذلك كله!»
میدانی وطن چیست صَفیّه خانم؟
وطن یعنی اینکه نباید همهی اینها اتفاق میافتاد!
#غسان_کنفانی
ترجمه: #محمد_حمادی
@monadchannel
@ksasharif
كيف أقلع بالليل إليك
لأسطو على نومك؟
كيف أرتدي الغابة
وأستولي على نافذتك بالأشجار
وأقول لك أحبك؟
چگونه شبهنگام بهسوی تو به پرواز درآیم
تا به خوابت شبیخون بزنم؟
چگونه جنگل را به تن کنم
و پنجرهات را با درختان تصرف کنم
و به تو بگویم دوستت دارم؟
#غادة_السمان
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
لأسطو على نومك؟
كيف أرتدي الغابة
وأستولي على نافذتك بالأشجار
وأقول لك أحبك؟
چگونه شبهنگام بهسوی تو به پرواز درآیم
تا به خوابت شبیخون بزنم؟
چگونه جنگل را به تن کنم
و پنجرهات را با درختان تصرف کنم
و به تو بگویم دوستت دارم؟
#غادة_السمان
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
@PoemAndLiterature
Forwarded from شعر و ادبیات (Fateme Rahaei)
لبیروت
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
Forwarded from شعر و متون عربی معاصر
ليلٌ بهيم، وسماءٌ غضبَى، وأرضٌ في وجوم.
وفي الرأس سباقُ أفكارٍ لا تنام.
--------------------
شبی تاریک، آسمانی خشمگین و زمینی غرقِ سکوتی غمین.
در سر اما افکاری تاخت میکنند و خوابشان نمیبَرَد.
ميخائيل نُعَيْمَة
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
وفي الرأس سباقُ أفكارٍ لا تنام.
--------------------
شبی تاریک، آسمانی خشمگین و زمینی غرقِ سکوتی غمین.
در سر اما افکاری تاخت میکنند و خوابشان نمیبَرَد.
ميخائيل نُعَيْمَة
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
کم هي ثقيلة
كلمات القصيدة
التي تتحدث
عن غيابكِ
چقدر سنگیناند
کلمات شعری
که از نبودنت
سخن بگوید
#محمد_حمادی
.
تو دنیایی که عشقهای کودکی همه کشک بودن و جز پول، چیزی تو نقلوانتقالات مهم نیست، ما بزرگآقا رو داشتیم که از سر گذاشتن مقابل توپ، هیچ هراسی نداشت؛ دفاع آخر بود اما گلهایی عالی با سر زد. تهمت و انگ دوپینگ شنید، اما با زندگی حرفهای الگویی برای همه و حسرتی برای رقبا شد...
گل به الجزیره...
توپبیرونکشیدنها از روی خط دروازه...
استارت باورنکردنی دقیقهی +۹۰ تو صحنهی تعویض با علیپور...
به زانو درآوردن تیم بلان با گلهای زیبا...
کشیدن جور مهاجمها تو روزای اندوه پرسپولیس بعد کوچ مهرداد و علیبخیه...
بزرگیکردنها، تعصبها، حاشیه نداشتنها...
همه و همه باعث میشن تو قلب هوادارها ماندگار بمونه و تا ابد بدرخشه...
من بهندرت طرفدار شخص خاصی تو فوتبال، مخصوصاً لیگ داخلی، هستم؛ اما آقا سیدجلال حسینی جزو معدودهاست.
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی پرافتخارترین! صخره! آقا سید! سوپرمن! کاپیتان! چهار مقدس! اسطوره!
نمیدونم دیگه چی بگم!
همه میگن که تو رفتی؛ دروغه...
تو مربیگری هم جاودانه شو ❤
@PoemAndLiterature
كلمات القصيدة
التي تتحدث
عن غيابكِ
چقدر سنگیناند
کلمات شعری
که از نبودنت
سخن بگوید
#محمد_حمادی
.
تو دنیایی که عشقهای کودکی همه کشک بودن و جز پول، چیزی تو نقلوانتقالات مهم نیست، ما بزرگآقا رو داشتیم که از سر گذاشتن مقابل توپ، هیچ هراسی نداشت؛ دفاع آخر بود اما گلهایی عالی با سر زد. تهمت و انگ دوپینگ شنید، اما با زندگی حرفهای الگویی برای همه و حسرتی برای رقبا شد...
گل به الجزیره...
توپبیرونکشیدنها از روی خط دروازه...
استارت باورنکردنی دقیقهی +۹۰ تو صحنهی تعویض با علیپور...
به زانو درآوردن تیم بلان با گلهای زیبا...
کشیدن جور مهاجمها تو روزای اندوه پرسپولیس بعد کوچ مهرداد و علیبخیه...
بزرگیکردنها، تعصبها، حاشیه نداشتنها...
همه و همه باعث میشن تو قلب هوادارها ماندگار بمونه و تا ابد بدرخشه...
من بهندرت طرفدار شخص خاصی تو فوتبال، مخصوصاً لیگ داخلی، هستم؛ اما آقا سیدجلال حسینی جزو معدودهاست.
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی پرافتخارترین! صخره! آقا سید! سوپرمن! کاپیتان! چهار مقدس! اسطوره!
نمیدونم دیگه چی بگم!
همه میگن که تو رفتی؛ دروغه...
تو مربیگری هم جاودانه شو ❤
@PoemAndLiterature
👎1