Le Beirut
Fairuz
🎧 برای بیروت
#جوزف_حرب
#فیروز
«این ترانه بهگونهای امضای شخصی فیروز حساب میشه. از دست ندید.»
@PoemAndLiterature
#جوزف_حرب
#فیروز
«این ترانه بهگونهای امضای شخصی فیروز حساب میشه. از دست ندید.»
@PoemAndLiterature
شعر و ادبیات
Fairuz – Le Beirut
لبیروت
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
Le Beirut
Fairuz
🎧 برای بیروت
#جوزف_حرب
#فیروز
«این ترانه بهگونهای امضای شخصی فیروز حساب میشه. از دست ندید.»
@PoemAndLiterature
#جوزف_حرب
#فیروز
«این ترانه بهگونهای امضای شخصی فیروز حساب میشه. از دست ندید.»
@PoemAndLiterature
Forwarded from شعر و ادبیات (Fateme Rahaei)
لبیروت
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature
لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ
هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ
أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني
****
برای بیروت
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بهسان چهرهی دریانوردی کهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتی است از خاکستر
بیروت را خون فرزندی است که بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش کرد
دروازهاش را بست و در آسمان تک و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شکفتند
شکفتند... اشکهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
#جوزف_حرب
ترجمه: #محمد_حمادی
@SherTarjome
@PoemAndLiterature