شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
و عشق، تنها عشق تو را به گرمی یک سیب می‌کند مأنوس.
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت #اندوه زندگی‌ها برد،
مرا رساند به امکان یک #پرنده شدن.

- و نوشداروی اندوه؟
- صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش.

و حال، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می‌خوردند.

- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال می‌کنم
#دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.
- دچار یعنی
- عاشق.

- و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
- چه فکر نازک غمناکی!

- و غم تبسم پوشیده‌ٔ نگاه گیاه است.
و غم اشاره‌ٔ محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

#سهراب_سپهری
@PoemAndLiterature
پرسیدی و شرحی به جز حال خرابم نیست
بیدارم و #خاموش؛ غیر از این جوابم نیست

زهری به غایت #تلخ در رگ جای خون دارم
در خویش می‌پیچم؛ گریز از پیچ‌و‌تابم نیست

فانوس سرگردان این شهرم ولی افسوس
جانم برآمد از دهان و آفتابم نیست

تا شب هراسانم؛ غرورم هست و شورم نه
تا صبح بیدارم؛ خیالم هست و خوابم نیست

در پای خود می‌ریزم و خاموش می‌سوزم
پروای این #اندوهِ بیرون از حسابم نیست

آن‌قدر نومیدم که وقت تشنگی حتی
ذوق توهم بین دریا و سرابم نیست

پنداشتی دریای آرامم ولی از ترس
روحم ترک برداشت و دیدی حبابم نیست

#عبدالجبار_کاکایی

@PoemAndLiterature