و عشق، تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مأنوس.
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت #اندوه زندگیها برد،
مرا رساند به امکان یک #پرنده شدن.
- و نوشداروی اندوه؟
- صدای خالص اکسیر میدهد این نوش.
و حال، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای میخوردند.
- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال میکنم
#دچار آن رگ پنهان رنگها هستی.
- دچار یعنی
- عاشق.
- و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
- چه فکر نازک غمناکی!
- و غم تبسم پوشیدهٔ نگاه گیاه است.
و غم اشارهٔ محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
#سهراب_سپهری
@PoemAndLiterature
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت #اندوه زندگیها برد،
مرا رساند به امکان یک #پرنده شدن.
- و نوشداروی اندوه؟
- صدای خالص اکسیر میدهد این نوش.
و حال، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای میخوردند.
- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال میکنم
#دچار آن رگ پنهان رنگها هستی.
- دچار یعنی
- عاشق.
- و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
- چه فکر نازک غمناکی!
- و غم تبسم پوشیدهٔ نگاه گیاه است.
و غم اشارهٔ محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
#سهراب_سپهری
@PoemAndLiterature