شب نشيني هالو
37.5K subscribers
14.4K photos
25.1K videos
204 files
29K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خندیدن مستمعین(دانشجویان دانشگاه امام صادق)، وقتی که سردار قاسمی از تجاوز به زندانیان و شکنجه در #کهریزک صحبت میکند 👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo

‌‏روایت ‎#رضا_ذوقی از آنچه در بازداشتگاه ‎#کهریزک بر او و سایر زندانیان گذشت را بخوانیدآنچه به عنوان هک دوربین‌های ‎#زندان_اوین منتشر شده است، گویای واقعیت زندان‌های جمهوری اسلامی و ‎#شکنجه زندانیان نیست
«همه شما از دیدن تصاویر هک شده از زندان اوین شوکه شدید. حق دارید چون توقع دیدن بدرفتاری با زندانیان و شرایط بد بهداشتی را نداشتید. تصاویر کف‌خوابی باعث ناراحتی همه شما شده است. ولی لازم است تا مروری کنم بر آنچه که در بازداشتگاه کهریزک بر من گذشت
در آنجا اصلا تختخوابی وجود نداشت. همه ما در یک زیر زمین کوچک بودیم. فضا بسیار کوچک و تعداد ما بسیار زیاد بود. ما اصلا فضای کافی نداشتیم تا حتی پایمان را دراز کنیم چه برسد به خوابیدن. از امکانات بهداشتی همین را بگویم که تنها در انتهای سالن دوتا توالت فاقد درب وجود داشت. من ۵ شبانه روز را در آنجا گذراندم
در طول این ۵ روز ما فقط روزی یک وعده غذا داشتیم. غذای ما یک تکه سیب زمینی با یک کف دست نان بود. آب آشامیدنی تمیز نبود ولی همان آب غیر بهداشتی هم کم بود. ما از بطری‌های پلاستیکی خالی نوشابه برای آشامیدن آب استفاده می‌کردیم به طوری که دست به دست می‌کردیم و هر نفر یکی دو قلپ مینوشید
به همه اینها ضربات سنگین افسر نگهبانان با لوله‌های پی‌وی‌سی به سر و صورت و بدن ما را هم اضافه کنید. داستان به اینجا ختم نمیشود؛ آنها شکنجه های دیگری هم برای ما داشتند: همون موقعی که وارد شدیم همه ما او مجبور کردند در حیاط لخت مادرزاد بشیم و لباسهایمان را به سطل آشغال بیندازیم و وسایلمان را هم و تحویل بدیم
همان شب در جواب اعتراض ما به فضای بسیار کم آنجا حدود سی نفر از زندانیان سابقه‌دار و خطرناک را به ما اضافه کردند. روز دوم از دریچه نزدیک به سقف دود گازوئیل وارد آن محیط می‌کردند که تنفس برای ما مشکل بود. روز سوم به بهانه وجود شپش در آنجا ما را به حیاط بردند و شروع کردند به سمپاشی کردن و بلافاصله ما را برگردندند داخل آنجا. روز چهارم شروع کردند با یک ماشین دستی اصلاح موی سرهای ما را تراشیدند یا بهتر بگویم کندند! تبدیل شده بودیم به یک زامبی. در تمام این مدت بخاطر فضای کم ما فقط عرق میریختیم و کتک میخوردیم. تمام بدن‌هایمان عفونت کرده بود
روز پنجم قرار شد ما را به زندان اوین منتقل کنند. بیش از پنج ساعت با پاهای برهنه زیر آفتاب سوزان تیر ماه توی حیاط بودیم و کتک میخوردیم. باورم نمی‌شد که هنوز زنده هستم. زندان اوین برای ما مثل آزادی بود. در بین راه امیر جوادیفر را از دست دادیم. او با دستان بسته و لب تشنه کف خیابان جان داد
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo