نامدگان و رفتگان از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستانسرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی پرده ی ناز پس زدی
از دل خود برآمدی : آمدن تو شد جهان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم؟که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان ...
#هوشنگ_ابتهاج
#چالش #چهارده
سوی تو می دوند هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستانسرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی پرده ی ناز پس زدی
از دل خود برآمدی : آمدن تو شد جهان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم؟که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان ...
#هوشنگ_ابتهاج
#چالش #چهارده