شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
#تو_را_دوست_می_دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم !
تو را به خاطر عطر نان گرم ...
برای برفی که آب می شود دوست می دارم !
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام ، دوست می دارم !
تو را به خاطر دوست داشتن ، دوست می دارم !
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت ...
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت ، دوست می دارم !
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم ! برای پشت کردن به آرزوهای محال ...
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم !
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم !
تو را به خاطر دود لاله های وحشی ...
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان ...
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم ! تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید ، دوست می دارم !
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها...
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم !
تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم !
اندازه ی قطرات باران ...
اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم !
تو را به اندازه ی خودت ...
اندازه ی آن قلب پاکت دوست می دارم !
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم !
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم !
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم !
برای خاطر عطر نان گرم ...
و برفی که آب می شود ...
و برای نخستین گناه...
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم ! تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم !
شعر #پل_الوار شاعر فرانسوی
ترجمه #احمد_شاملو
تو را فراسوی انتظار می خواهم
آن سوتر از خودم
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر نمی دانم
از ما دو تن،
کدامیک غایب است!

#پل_الوار
این زمانه‌ی حقیر
به کام بی‌گناهان نیست...
نان را از دهانش می‌گیرد
کاشانه‌ اش را به آتش می‌کشد
کفش و لباسش را غارت می‌کند
فرزند و زندگی ‌اش را به یغما می‌برد

این زمانه‌ی حقیر
مرده و زنده نمی‌شناسد

نفرت را رو سفید می‌کند٬ خائنان را می‌آمرزد
کلام را به جنجال بدل می‌کند...

#پل_الوار
روی دفترهای تابستانی ام

روی میز تحریرم، روی درختان

روی ماسه، روی برف

نام تو را می نویسم



روی همه‌ی برگ های خوانده شده

روی همه‌ی برگ های سفید

روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر

نام تو را می نویسم



روی تصویرهای طلایی

روی سلاح جنگاوران

روی تاج پادشاهان

نام تو را می نویسم



روی جنگل و کویر

روی آشیانه، روی گل های طاووسی

روی پژواک کودکی ام

نام تو را می نویسم



روی کشتزاران، روی افق

بر بال های پرندگان

بر آسیاب سایه ها

نام تو را می نویسم



بر هر دم سحرگاهی

روی دریا، روی قایق ها

بر کوهسار سرکش

نام تو را می نویسم



روی چراغی که روشن می شود

روی چراغی که خاموش می شود

روی خانه های به هم پیوسته

نام تو را می نویسم



روی شیشه‌ی شگفتی ها

روی لبان هشیار

دست بر فراز سکوت

نام تو را می نویسم



بر پناهگاههای ویران گشته ام

روی فانوس ها دریایی فروریخته ام

روی دیوارهای دلتنگی ام

نام تو را می نویسم



و با تو یک واژه

زندگی ام را دیگربار می آغازم

من زاده شدم

تا تو را بشناسم

تا تو را بنامم ...



#پل_الوار

ترجمه: جواد فرید



گزیده ای از شعر بلند "آزادی"

از کتاب: با نیروی عشق (مجموعه اشعار)
تنها نیستم
پُر
از ميوه هايی كه در دهن آب می شود
آراسته
به هزار گُلِ گوناگون
غٓرّه
در آغوش آفتاب
خوشبخت
از پرنده ای خودی
شاد
از يكی قطره باران
بسی زيباتر
از آسمان صبحگاهی
وفادار
از باغی سخن می گويم
خواب می بينم

اما به حقيقت،دوست می دارم

#پل_الوار
ترجمه احمد شاملو
سپیده که سر بزند،
در این بیشه‌زارِ خزان‌زده،
شاید
دوباره گلی بروید،
شبیه آن‌چه در بهار بوییدی!
پس به نام زندگی،
هرگز مگو:
هرگز!

#پل_الوار
#احمد_شاملو
‍ برای محکومیت عدالت خواهان
برای قهرمانان شهید
برای آن آتش خاموش
من نام تو را می‌خوانم: آزادی
من تو را می‌خوانم، به جای همه
به خاطر نام حقیقی تو
من تو را می‌خوانم زمانی که تیرگی چیره می‌شود
و زمانی که کسی مرا نمی‌بیند،
نام تو را بر دیوار شهرم می‌نویسم،
نام حقیقی تو را
نام تو را و دیگر نام‌ها را
که از ترس هرگز بر زبان نمی‌آورم

#پل_الوار
بیدار شو
تا از پی‌ات روان شوم
تنم بی‌تاب تعقیب توست
می‌خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه‌ی سپیده
تا دریچه‌ی شب
می‌خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

#پل_الوار
من پشت دیواری وحشت‌ناک زاده‌شدم
خوردم٬
خندیدم٬
رویا دیدم
و شرمساری کشیدم

چون سایه‌‌ای زندگی کردم
و با این ‌همه توانستم خورشید را به آواز بخوانم
خورشید کامل...
خورشیدی که در هر سینه نفس می‌کشد
و در همه‌ی چشم‌ها قطره‌ی قطرانی می‌درخشاند.

#پل_الوار
شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من می‌گویم
چرا که من می‌دانم

که همیشه در اوج غم،
یک پنجره باز است؛
پنجره‌ای روشن

و همیشه هست
رویاهایی که پاسبانی می‌دهند
آرزویی که جان می‌گیرد...

#پل_الوار
به رغم شب
نور را در بر خواهيم گرفت
دشمنانمان را
فراموش خواهيم كرد
و پيروزی شكوهمند است...

ما چون خوشه‌های گندميم
بذر عشق می‌افشانيم

#پل_الوار
تو را فراسوی انتظار می‌خواهم
آن سوتر از خودم
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر نمی‌دانم
از ما دو تن
کدام‌یک غایب است...

#پل_الوار
@SherAava
@PoemAndLiterature