#طنز
دو شیر از باغ وحشی میگریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبرد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد.
ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد:
«توی یکی از ادارات دولتی».
هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ میدهد:
«اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.
#توسعه_یا_چپاول
#پیتر_اوانز
دو شیر از باغ وحشی میگریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبرد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد.
ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد:
«توی یکی از ادارات دولتی».
هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ میدهد:
«اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.
#توسعه_یا_چپاول
#پیتر_اوانز
روزی سه ملا با هم خربزه می خوردند و فقیری در طرف دیگر آنها را نظاره می نمود،
برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند،
یکی گفت: روایت است از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه.
دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند.
سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد.
یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند،
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را شفاف می کند.
سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رسانیدند .
فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت:
من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده با آن ذکر " یا قدوس" بگویند
#طنز
#عبید_زاکانی
برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند،
یکی گفت: روایت است از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه.
دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند.
سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد.
یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند،
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را شفاف می کند.
سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رسانیدند .
فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت:
من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده با آن ذکر " یا قدوس" بگویند
#طنز
#عبید_زاکانی
😉راز و نیاز به سبک شیمی😉
#طنز
خدایا تک الکترونی هست درمدارمعصیت،مراازمعصیت به ترازاصلی کمال بازگردان و به هستهٔ معرفت نزدیک کن.
الهی مراثابت قدم کن تاهمچون سزیم کمترین میل رابه گرفتن الکترونگاتیوی گناه داشته باشم.
الهی قلبم راحرم امن خودت کن تااوربیتال خالی قلبم به دست شیطان هوی وهوس نیفتدومثل نیتروژن،اکسیژن،فلوئور و نئون همیشه برانگیخته دربرابرمحرمات باشم.
الهی کاش غمهای دلم درزلال اشکهایم همچون نیترات درآب حل شود.خدایاکاری کن کههمیشه درگرمای راز و نیاز باتوسوختن کامل راداشته باشم.خدایاعظمت را درنگاهمن درخواص شدتی ایمان افرادقرارده،نه درخواص مقداری آنها.
خداوندا!الکترونیگاتیوی قلبم رابرای جذب رهنمودهایت وشناخت اهدافم روز به روزبیشتربگردان تااسیدگناهان ومعصیت هاوناخالصی هافراوانم با بازمغرفت وبخشش توخنثی شود.
الهی!تار و پودقلب و روحم رابرای عبورپاکی هاوزیبایی ها رسانا کن.خداوندا!قدرتی به من عطاکن که درتمام طول زندگیم نهمانند اکسیژن تک وتنهاباشم،نهمانندگازهای نجیب بی اثرباشم ونه مانندعناصرواسطه چندرنگ وچندظرفیت.
بارالهی نوروجودت رامانندپرتوزایی اکتینیدهادرجدول تناوبی روحم احساس کنم!
الهی!ای کاش برآیندنیروهای خوبی وجودم ازگناهانم بیشترشودتابتوانم پیوندی پایدارباتوتشکیل دهم.سعادتی به من عطاکن تامانندفلزبخشندگیکنم نه مانندنافلز گدایی کنم!!...
آمین🙏
#طنز
خدایا تک الکترونی هست درمدارمعصیت،مراازمعصیت به ترازاصلی کمال بازگردان و به هستهٔ معرفت نزدیک کن.
الهی مراثابت قدم کن تاهمچون سزیم کمترین میل رابه گرفتن الکترونگاتیوی گناه داشته باشم.
الهی قلبم راحرم امن خودت کن تااوربیتال خالی قلبم به دست شیطان هوی وهوس نیفتدومثل نیتروژن،اکسیژن،فلوئور و نئون همیشه برانگیخته دربرابرمحرمات باشم.
الهی کاش غمهای دلم درزلال اشکهایم همچون نیترات درآب حل شود.خدایاکاری کن کههمیشه درگرمای راز و نیاز باتوسوختن کامل راداشته باشم.خدایاعظمت را درنگاهمن درخواص شدتی ایمان افرادقرارده،نه درخواص مقداری آنها.
خداوندا!الکترونیگاتیوی قلبم رابرای جذب رهنمودهایت وشناخت اهدافم روز به روزبیشتربگردان تااسیدگناهان ومعصیت هاوناخالصی هافراوانم با بازمغرفت وبخشش توخنثی شود.
الهی!تار و پودقلب و روحم رابرای عبورپاکی هاوزیبایی ها رسانا کن.خداوندا!قدرتی به من عطاکن که درتمام طول زندگیم نهمانند اکسیژن تک وتنهاباشم،نهمانندگازهای نجیب بی اثرباشم ونه مانندعناصرواسطه چندرنگ وچندظرفیت.
بارالهی نوروجودت رامانندپرتوزایی اکتینیدهادرجدول تناوبی روحم احساس کنم!
الهی!ای کاش برآیندنیروهای خوبی وجودم ازگناهانم بیشترشودتابتوانم پیوندی پایدارباتوتشکیل دهم.سعادتی به من عطاکن تامانندفلزبخشندگیکنم نه مانندنافلز گدایی کنم!!...
آمین🙏
#طنز
دانشگاه را میتوان به مثابه کمپلکس فعال در نظر گرفت. مواد اولیه همان پشت کنکوریها میباشند که پس از انجام یک سری واکنشها و فعل و انفعالات کنکوری و تو سروکله هم زدن بالاخره باصرف پول آزاد به این سطح از معلومات میرسند که بتوانند کمپلکس فعال دانشگاه را تشکیل دهند. البته میزان پول آزاد مواد اولیهای که کمپلکس آزاد اسلامی را تشکیل میدهند بیشتر از انواع کمپلکسهای دولتی است و این امر باعث تصعید گاز «فخریک تکبر» در مراحل اولیه تشکیل کمپلکس میشود. اما پس از گذشت چندین ترم (واحد زمانی کمپلکس دانشگاه) و پیاده شدن مالی٬ از میزان این گاز کاسته میشود ولی هیچوقت صفر نمیشود یعنی حد تصعید گاز به سمت صفر میل میکند. صرفنظر از نوع کمپلکس ٬ میزان ماندگاری (Stability) دانشجویان کمپلکسی در این حالت به شرایط و عوامل زیر بستگی دارد:
۱- هرچه رشته تحصیلی(major) از درجه سختی بالاتری برخوردار باشد٬ ماندگاری کمپلکس نیز بیشتر است.
۲- ماندگاری کمپلکس فعال تا حدود زیادی (٪۹/۹۹) به میزان خواست اساتید (Teachers want) یا همانt.w بستگی دارد. بدینصورت که اگر t.w منفی باشد یعنی استاد نخواهد نمره پاسی بدهد ماندگاری در حالت کمپلکس نیز افزایش مییابد.
۳- قدرت پاچهخواری دانشجو (Eating foot power) که به صورت e.f.p نشان داده میشود با میزان ماندگاری کمپلکس نسبت معکوس دارد. یعنی هر چه میزان e.f.p بیشتر باشد به همان نسبت طول عمر کمپلکس کوتاهتر میشود.
۴- اشک و التماس در طول عمر کمپلکس کوچکترین تاثیری ندارد.
۵- فاکتور ثابتی نیز با نام «ضریب تقلب» در سالیان اخیر مطرح شدهاست که این عامل به صورت صددرصد به سایر تشکیل دهندههای کمپلکس که در محدوده دید عامل مورد نظر قرار دارند بستگی دارد.
دانشگاه را میتوان به مثابه کمپلکس فعال در نظر گرفت. مواد اولیه همان پشت کنکوریها میباشند که پس از انجام یک سری واکنشها و فعل و انفعالات کنکوری و تو سروکله هم زدن بالاخره باصرف پول آزاد به این سطح از معلومات میرسند که بتوانند کمپلکس فعال دانشگاه را تشکیل دهند. البته میزان پول آزاد مواد اولیهای که کمپلکس آزاد اسلامی را تشکیل میدهند بیشتر از انواع کمپلکسهای دولتی است و این امر باعث تصعید گاز «فخریک تکبر» در مراحل اولیه تشکیل کمپلکس میشود. اما پس از گذشت چندین ترم (واحد زمانی کمپلکس دانشگاه) و پیاده شدن مالی٬ از میزان این گاز کاسته میشود ولی هیچوقت صفر نمیشود یعنی حد تصعید گاز به سمت صفر میل میکند. صرفنظر از نوع کمپلکس ٬ میزان ماندگاری (Stability) دانشجویان کمپلکسی در این حالت به شرایط و عوامل زیر بستگی دارد:
۱- هرچه رشته تحصیلی(major) از درجه سختی بالاتری برخوردار باشد٬ ماندگاری کمپلکس نیز بیشتر است.
۲- ماندگاری کمپلکس فعال تا حدود زیادی (٪۹/۹۹) به میزان خواست اساتید (Teachers want) یا همانt.w بستگی دارد. بدینصورت که اگر t.w منفی باشد یعنی استاد نخواهد نمره پاسی بدهد ماندگاری در حالت کمپلکس نیز افزایش مییابد.
۳- قدرت پاچهخواری دانشجو (Eating foot power) که به صورت e.f.p نشان داده میشود با میزان ماندگاری کمپلکس نسبت معکوس دارد. یعنی هر چه میزان e.f.p بیشتر باشد به همان نسبت طول عمر کمپلکس کوتاهتر میشود.
۴- اشک و التماس در طول عمر کمپلکس کوچکترین تاثیری ندارد.
۵- فاکتور ثابتی نیز با نام «ضریب تقلب» در سالیان اخیر مطرح شدهاست که این عامل به صورت صددرصد به سایر تشکیل دهندههای کمپلکس که در محدوده دید عامل مورد نظر قرار دارند بستگی دارد.
Forwarded from Poem and literature
#طنز
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست ؟پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. ..
پسر گفت ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم
پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.
از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود وازآن پس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست ؟پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. ..
پسر گفت ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم
پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.
از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود وازآن پس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت
#طنز
به نقل از کانال مجله ژوان
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد،تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم.
خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما باخبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کِی مى تونم برم خونهمون ؟
به نقل از کانال مجله ژوان
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد،تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم.
خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما باخبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کِی مى تونم برم خونهمون ؟