نامش برف بود
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش،
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاگلی
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکستهباشد،
دوست میداشتم...
#بیژن_الهی
@karanehaa
@PoemAndLiterature
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش،
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاگلی
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکستهباشد،
دوست میداشتم...
#بیژن_الهی
@karanehaa
@PoemAndLiterature
مرا دفنِ سراشیبها کنید که تنها
نَمی از بارانها به من رسد
اما
سیلابهاش از سر گذر کند،
مثل عمری که داشتم...
#بیژن_الهی
@SherAava
@PoemAndLiterature
نَمی از بارانها به من رسد
اما
سیلابهاش از سر گذر کند،
مثل عمری که داشتم...
#بیژن_الهی
@SherAava
@PoemAndLiterature
Forwarded from آرشیو ۱ (Afshin Shafiee افشین شفیعی)
به تصوير درختی
كه در حوض
زير يخ زندانیست،
چه بگويم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشيد است ....
اما بر خورشيد هم
برف نشست.
#بیژن_الهی
درخت نماد سبزینگی، رشد و زندگی است. اما تصویرش که نشانی از جلوهٔ مجازی اوست اینک زیر آب حوض که یخ زده است، زندانیست. آب قرار است نمایی از حقیقت درخت باشد، ولی اکنون او را در خود حبس کرده است.
حال، شاعر به خورشید پناه میآورد تا با گرمایش بندِ یخی را بگسلد. اما سرما عالمگیر است. او خورشید را میبیند که بر او برف نشسته است. تصویرها همچنان در بند یخ اسیر میمانند ....
#افشین_شفیعی
كه در حوض
زير يخ زندانیست،
چه بگويم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشيد است ....
اما بر خورشيد هم
برف نشست.
#بیژن_الهی
درخت نماد سبزینگی، رشد و زندگی است. اما تصویرش که نشانی از جلوهٔ مجازی اوست اینک زیر آب حوض که یخ زده است، زندانیست. آب قرار است نمایی از حقیقت درخت باشد، ولی اکنون او را در خود حبس کرده است.
حال، شاعر به خورشید پناه میآورد تا با گرمایش بندِ یخی را بگسلد. اما سرما عالمگیر است. او خورشید را میبیند که بر او برف نشسته است. تصویرها همچنان در بند یخ اسیر میمانند ....
#افشین_شفیعی