شعر و ادبیات
Hayedeh – Soghati @wikiseda
وقتی میای صدای پات
از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه
لحظه دیدن میرسه
هر چی که جاده است، رو زمین
به سینه من میرسه
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی
قلبمو واسه کی تکرار بکنم؟
گلهای خواب آلوده رو
واسه کی بیدار بکنم؟
دست کبوترای عشق
واسه کی دونه بپاشه؟
مگه تن من میتونه
بدون تو زنده باشه؟
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
عزیزترین سوغاتیه
غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه
دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم،
نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی
تو رو واسه نفس میخوام
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
#اردلان_سرفراز
( #شب #شب_بیداری #دل_گرفتگی #غم #نوستالژی #جادوی_صدا #بغض #گریه ) 😔🖤
از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه
لحظه دیدن میرسه
هر چی که جاده است، رو زمین
به سینه من میرسه
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی
قلبمو واسه کی تکرار بکنم؟
گلهای خواب آلوده رو
واسه کی بیدار بکنم؟
دست کبوترای عشق
واسه کی دونه بپاشه؟
مگه تن من میتونه
بدون تو زنده باشه؟
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
عزیزترین سوغاتیه
غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه
دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم،
نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی
تو رو واسه نفس میخوام
ای که تویی همه کسم
بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم
به هر چی میخوام میرسم
#اردلان_سرفراز
( #شب #شب_بیداری #دل_گرفتگی #غم #نوستالژی #جادوی_صدا #بغض #گریه ) 😔🖤
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل #ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان #پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان #دغا را به جهان کم بینم
سر به #آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم #لاف صلاح
#شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار #غم او هیهات
مرد این بار #گران نیست #دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همیبینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که #مکدر شود آیینه مهرآیینم
#حافظ
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل #ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان #پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان #دغا را به جهان کم بینم
سر به #آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم #لاف صلاح
#شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار #غم او هیهات
مرد این بار #گران نیست #دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همیبینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که #مکدر شود آیینه مهرآیینم
#حافظ