Forwarded from اتاق کار
داستان کوتاه تاریخی
روزی صلاح الدین ایوبی فرمانده مسلمانان در جنگهای صلیبی به خاطر كمبود بودجه نظامی نزد شخص ثروتمندی رفت تا شاید بتواند پولی برای ادامه جنگهایش بگیرد ان تاجر مبلغ مورد نیاز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد صلاح الدین موقعی كه خواست از خانه بیرون برود رو به ان مرد نمود و پرسید به نظر شما بین سه دین یهود و مسیح و اسلام كه با هم در جنگ هستند حق با كدامیك است ان تاجر بزرگ گفت بشین تا یک داستان برایت بگویم بعد خودت نتیجهگیری كن ..
او گفت در روزگاران قدیم #مرد_كشاورزی بود كه صاحب یك انگشتر بود و همه میگفتند این انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانیت میرسد خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتی پسران بزرگ شدند پدر آنها از روی آن انگشتر دو تای دیگر دقیقا شبیه اولی درست كرد و به هر كدام از پسرانش یكی از انگشترها را داد از این به بعد هر كدام از پسرها میگفتند كه انگشتر #اصلی پیش اوست و همیشه با هم دعوا داشتند بر سر اینكه انگشتر اصلی كه باعث كمال انسانیت میشود پیش كدامیك از آنهاست تا بالاخره تصمیم گرفتن برای مشخص شدن انگشتر اصلی پیش قاضی بروند
وقتی شرح ماجرا را برای قاضی گفتند قاضی گفت احتمالا انگشتر اصلی گم شده است چون قرار بر این بوده كه آن انگشتر پیش هر كس باشد دارای كمالات انسانی باشد اما شما سه نفر كه هیچ فرقی با هم ندارید و مدام مشغولناسزاگویی به یكدیگر هستید...
📕برگرفته از كتاب تاریخ #ویل_دورانت
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
روزی صلاح الدین ایوبی فرمانده مسلمانان در جنگهای صلیبی به خاطر كمبود بودجه نظامی نزد شخص ثروتمندی رفت تا شاید بتواند پولی برای ادامه جنگهایش بگیرد ان تاجر مبلغ مورد نیاز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد صلاح الدین موقعی كه خواست از خانه بیرون برود رو به ان مرد نمود و پرسید به نظر شما بین سه دین یهود و مسیح و اسلام كه با هم در جنگ هستند حق با كدامیك است ان تاجر بزرگ گفت بشین تا یک داستان برایت بگویم بعد خودت نتیجهگیری كن ..
او گفت در روزگاران قدیم #مرد_كشاورزی بود كه صاحب یك انگشتر بود و همه میگفتند این انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانیت میرسد خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتی پسران بزرگ شدند پدر آنها از روی آن انگشتر دو تای دیگر دقیقا شبیه اولی درست كرد و به هر كدام از پسرانش یكی از انگشترها را داد از این به بعد هر كدام از پسرها میگفتند كه انگشتر #اصلی پیش اوست و همیشه با هم دعوا داشتند بر سر اینكه انگشتر اصلی كه باعث كمال انسانیت میشود پیش كدامیك از آنهاست تا بالاخره تصمیم گرفتن برای مشخص شدن انگشتر اصلی پیش قاضی بروند
وقتی شرح ماجرا را برای قاضی گفتند قاضی گفت احتمالا انگشتر اصلی گم شده است چون قرار بر این بوده كه آن انگشتر پیش هر كس باشد دارای كمالات انسانی باشد اما شما سه نفر كه هیچ فرقی با هم ندارید و مدام مشغولناسزاگویی به یكدیگر هستید...
📕برگرفته از كتاب تاریخ #ویل_دورانت
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo