شب نشيني هالو
37.5K subscribers
14.4K photos
25.1K videos
204 files
29K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
#اجتماعی‌

یک شهروند ژاپنی ساکن منطقه کوچوک چکمجه استانبول، به دلیل خوردن گربه دیپورت خواهد شد.‌

ماجرا از این قرار است که ساکنان محل پس از آمدن این فرد ژاپنی به محله‌شان متوجه ناپدید شدن بچه گربه‌های محله شدند.‌

بالاخره یکی از ساکنان محل د.م را حوالی ساعت 5 صبح، در حالی که 5 بچه گربه را در سطلی جمع کرده بود دیده و به پلیس خبر داد.‌

پلیس محافظت محیط‌زیست با مراجعه به محل، این شهروند ژاپنی را دستگیر کردند.‌

پس از اعتراف فرد مظنون به پختن و خوردن گربه‌ها، وی مبلغ 10 هزار و 375 لیر جریمه و دیپورت شد
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo
https://t.me/sepidehdamTv
داستان کوتاه زیبایی از عزیز نسین نویسنده ترک 😅

#طنز تلخ #اجتماعی

حدود شصت سال پیش یک آخوند به روستائی رسید
و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن روستا باشد.
کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود،
با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است،
بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.
همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد
و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟
نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.
دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت “تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی،
کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم”
با این راه حل، خیال همه اسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.
مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند
آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند
و چون دقیقا نمیدانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند
آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند الله اکبر.
باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکرند.
آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند
و ناله ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند الله اکبر.
آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند.
اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند.
در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ،
مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ
آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت
و با دستش تلاش میکرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند
و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.
آخوند فریاد میکشید “خدایا به دادم برس” و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند.
آقا فریاد میکشید “ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را نمی بینید؟”
مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.
آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند.
باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند
و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.
جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.
آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت.
اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است
البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آن‌ها را نمی‌گویند
در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند
و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.
البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا بوجود آمده و درحال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند،
برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است.
برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی
و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن.
باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند
و آن این است که یک عده باید مرجع باشند و بقیه کورکورانه تقلید کنند

''عزیز نسین نویسنده شهیر ترکیه''
فامیل‌های رایج در آلمان

بیشتر نام‌های خانوادگی رایج و آشنا در آلمان نخست نام شغل‌ها و حرفه‌های گوناگون بوده‌اند؛ برای نمونه:

مولر (Müller): آسیابان
وِبِر (Weber) : بافنده
شیلر (Schiller): دانش‌آموز
شمیت (Schmidt): آهنگر
شولتز (Schulz): کدخدا
هافمن (Hoffmann): درباری
کولر، کوهلر (Köhler): کارگر معدن زغال‌سنگ
واگنر (Wagner): کالسکه‌ساز
اِشنایدر (Schneider): خیاط
فیشِر (Fischer): ماهی‌گیر
مِیِر (Meier): مال‌دار
بِکِر (Becker): نانوا
شِفِر (Schäfer): چوپان، گله‌دار
کُخ (Koch): آشپز
بوئِر، بویِر (Bauer): کشاورز
ریشتِر (Richter): قاضی*
کروگر (Krüger): کوزه‌گر، سفال‌گر
لِمان (Lehmann): زمین‌دار، ملّاک
زیمرمن (Zimmermann): نجّار


ده فامیل رایج در ایران بر اساس داده‌های سازمان ثبت احوال به ترتیب: محمدی، حسینی، احمدی، رضایی، مرادی، حیدری، کریمی، موسوی، جعفری و قاسمی است.

پی‌نوشت ۲: تفاوت جامعه‌ای تولیدگر چون آلمان با جامعه‌ای مذهبی و دینی چون ایران، از نام‌های خانوادگی آن‌ها مشهود و روشن است.

سرچشمه:
محمدمهدی یزدانی
کانال روشنفکران
#ارسالی #اندیشه #اجتماعی

@Roshanfkrane
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/mrhalloo