This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خبر#تهران#ایران#اخبار#اخبارایران#اصفهان#شیراز#مشهد#تبریز#قم#کرج#ساری#رشت#ابادان#کرمان#اهواز#ابادان#زاهدان#بندرعباس#مملکت_گل_بلبل
صبحانه چی خوردی؟ ؟ هیچی
لیاقت تغذیه بچه های ایران رو ندارید ولی میلیون ها دلار خارج از این کشور خرج مردم دیگه میکنید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
صبحانه چی خوردی؟ ؟ هیچی
لیاقت تغذیه بچه های ایران رو ندارید ولی میلیون ها دلار خارج از این کشور خرج مردم دیگه میکنید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق فکر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویروس کرونا؛ مهار آتش سوزی در یک درمانگاه در #بندرعباس
شایع شد که تعدادی از علمای قم برای بستری شدن به این مرکز آمدند. مردم هم درمانگاه را آتش زدند.
خبرگزاری دانشجویان ایران٬ ایسنا٬ از اطفای آتش سوزی در بیمارستان شهرک توحید بندرعباس خبر داده است و به نقل از مقام ها از مردم این شهر خواسته به شایعات مربوط به قرنطینه بیماران مبتلا به ویروس کرونا توجه نکنند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شایع شد که تعدادی از علمای قم برای بستری شدن به این مرکز آمدند. مردم هم درمانگاه را آتش زدند.
خبرگزاری دانشجویان ایران٬ ایسنا٬ از اطفای آتش سوزی در بیمارستان شهرک توحید بندرعباس خبر داده است و به نقل از مقام ها از مردم این شهر خواسته به شایعات مربوط به قرنطینه بیماران مبتلا به ویروس کرونا توجه نکنند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بندرعباس، تجمع اعتراضی معلمان
این خانم معلم در گفتوگو با مسئولان آموزش و پرورش استان، تناقضات و اشکالات طرح رتبهبندی را که معلمان به آن انتقاد دارند، بیان میکند.
او در جایی از سخنانش میگوید «بالا نمیام بایستم و از شما تشکر نمیکنم چرا که به زعم من "صحبت حکام، ظلمت شب یلداست" و در کنار همکارانم میایستم و اعتراض میکنم»
او میگوید: «این تزویر بزرگ زمانه است که واژهها را از معنا تهی کنند و آنچه را که خود میخواهند به ما قالب کنند»
#بندرعباس #اعتراضات_سراسری_معلمان
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/mrhalloo
این خانم معلم در گفتوگو با مسئولان آموزش و پرورش استان، تناقضات و اشکالات طرح رتبهبندی را که معلمان به آن انتقاد دارند، بیان میکند.
او در جایی از سخنانش میگوید «بالا نمیام بایستم و از شما تشکر نمیکنم چرا که به زعم من "صحبت حکام، ظلمت شب یلداست" و در کنار همکارانم میایستم و اعتراض میکنم»
او میگوید: «این تزویر بزرگ زمانه است که واژهها را از معنا تهی کنند و آنچه را که خود میخواهند به ما قالب کنند»
#بندرعباس #اعتراضات_سراسری_معلمان
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/mrhalloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقر فساد گرونی
میریم تا سرنگونی
بندرعباس، ۱۸ دی ۱۴۰۱
#بندرعباس #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo
میریم تا سرنگونی
بندرعباس، ۱۸ دی ۱۴۰۱
#بندرعباس #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo
👍172🔥19❤4👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فقط سوختن نبود، نسلکشی خاموش بود
از #تبریز تا بندر، ما زخمخوردهایم.
از ریههامان دود بلند شده، و از زبانمان فریاد.
و آنچه دیدیم، قتل بود.
هرمزگان قتلگاه شد. #بندرعباس ، جهنم رسمی.
صدها نفر سوختند، اما گزارش رسمی میگوید ۲۸ نفر!
از کی تا حالا استخوان سوخته آمار نمیدهد؟ از کی صدای ناله آدمیزاد، شایعه است؟
وزیری که وسط خاکستر ایستاده و میگوید: "همه چیز عادیست"،
باید خودش را در آینه نگاه کند و بگوید: تو دروغ میگویی..
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
از #تبریز تا بندر، ما زخمخوردهایم.
از ریههامان دود بلند شده، و از زبانمان فریاد.
و آنچه دیدیم، قتل بود.
هرمزگان قتلگاه شد. #بندرعباس ، جهنم رسمی.
صدها نفر سوختند، اما گزارش رسمی میگوید ۲۸ نفر!
از کی تا حالا استخوان سوخته آمار نمیدهد؟ از کی صدای ناله آدمیزاد، شایعه است؟
وزیری که وسط خاکستر ایستاده و میگوید: "همه چیز عادیست"،
باید خودش را در آینه نگاه کند و بگوید: تو دروغ میگویی..
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍63💔26🔥6😱3❤2👏1👌1
✍🗡z
✅🙏هموطن عزیز! این شعر رو یهجا ذخیره کُن، گاهی بخونش، به خودت بیا ! ؛ پیشتر از اینکه دیرتر بشه ... ؛ آره عزیز! قصّهی تلخِ #بندر / نه بار اوّله نه بار آخر
«آسیابِ سِتَم و نوبت ما»
بذار تا داغه غم #بندرعباس
حرف دلم رو بگم: ایّهاالنّاس!
شاید نمک رو زخمتون بپاشم
امّا بذارید اینو گفتهباشم
تلخه ولی گفتنش عیب نداره
بلکه به ما زخم نزنن دوباره
شاید که عبرت بگیریم ما اینبار
بلکه نشه این ماجراها تکرار
البته قبلِ من هم اینو گفتند
اگرچه خیلیا نمیشنفتند؛
ایرانیا! وقتِشِه ما یکیشیم
وگرنه یکّی یکّی کُشته میشیم
نه اینکه حتماً با تفنگ و باتون؛
موقع اعتراض توی خیابون
(اینکه دیگه روتین کارمونه
یهعُمریه این روزگارمونه)
حقیقتو ایندفه بشنو از من
هرجای دنیای که باشی هموطن!
شرّ «اینا» دومنتو میگیره
یهروز خبر میشی، که خِیلی دیره
چه توو هوا چه رو زمین و دریا
میسوزی آخر به آتیش «اینا»
یا توی سانچی یا توی پلاسکو
یا توو هواپیما و یا توو مترو
یا توی یه بیآرتیای تهرون
یا توو یه کمپ و یا توی یه زندون
با زلزله با سیل و باد و بوران
توو متروپُل یا توو قطار سمنان
چه تویِ کشتی باشی چه توو معدن
چه موقع تزریق چارتا واکسن
چه توی خونه باشی و چه جاده
سواره باشی تو و یا پیاده
حتّی توی تشییع یه جنازه
کُشتن ما واسه «اینا» مُجازه
تا مملکت دست یه مُش اُسکُله
یِهو جهنّم میشه یه اِسکله!
خلاصه دیدیم همهجورشو ما
شروعشم بود توی یه سینما !
آره عزیز! «قصّهی تلخ بندر»
نه بار اوّله نه بار آخر
دعوا سرِ پوله و نون و قدرت
اونم میون چارتا بیکفایت
اونام که توو این جریانا مُردن
حتّی یهلحظه فکرشم نکردن؛
که چرخ آسیای این حکومت
وقتِ سِتم میگرده هی به نوبت
خُرد و خمیر میکنه آدما رو
بیفته پاش حتی خود خدا رو!
راحتتون کنم، با وضع موجود،
نوبت ما هم میشه، دیر یا زود
اصاً کیو سراغ داری که مُرده
صابون اینا به تنش نخورده!؟
فک نکنی چونکه تو پاچهخاری!
یا چونکه کار به کارشون نداری
یا چون سرت توو لاکِتِه همیشه
شرّ اینا دومنگیرت نمیشه
حتّی اگه از خود اونا باشی
پاش که بیفته تو باید فدا شی!
توو اتوبوس راهیانِ نوری ...
یِهویی کلّهپا میشی یهجوری
دس به ضریح و قفل شاچراغی ...
یهو با ضرب یه گلوله داغی
آتیش که خشک و تر سرش نمیشه
اساس کار «اینا» هم آتیشه؛
فِک میکنی توو کُشتههای بندر
حراستی و حاجی و برادر،
نبود!؟، یا میگفت با خودش آتیشه:
این رو نمیسوزونم اهل ریشه!؟
این خط و این نشون؛ میاد یهروزی
که میبینی تو هم داری میسوزی
حکایتِ میمونِ تیرهروزه
که داره توی آتیشا میسوزه
وقتی میبینه چارهای نداره
بچّهشو زیر باسنش میذاره!!!
تا دیرتر از این نشده هموطن!
بپا نذارن تو رو زیر باسن!
تو هم که این شعرمو برمیداری
تا باز یه پرونده اَزِش دَرآری
_ آره «برادر»! خودمم توو باغم!
یهخُرده فک کُن ... ، بعد بیا سراغم _
برق اینا یهروز تورَم میگیره
همین حالام بفهمی اینو، دیره
فاطیکماندو باشی یا که حاجی
یهروز میاد میبینی لاعلاجی
حقیقی یا سایبریی، به هر حال
چه اهل ساندیسی چه اهل دستمال
دودِ «اینا» که رف توو چشم و چارت
دستمال یزدیت نمیاد به کارت!
غرقی میون کلّی کیک و ساندیس
آتیش میاد سراغت و میگه: هیس!
پشم و پیلیت که کَنده شد غِلفتی
تازه میگی «زورو»! تو، راس میگفتی!
#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
✅🙏هموطن عزیز! این شعر رو یهجا ذخیره کُن، گاهی بخونش، به خودت بیا ! ؛ پیشتر از اینکه دیرتر بشه ... ؛ آره عزیز! قصّهی تلخِ #بندر / نه بار اوّله نه بار آخر
«آسیابِ سِتَم و نوبت ما»
بذار تا داغه غم #بندرعباس
حرف دلم رو بگم: ایّهاالنّاس!
شاید نمک رو زخمتون بپاشم
امّا بذارید اینو گفتهباشم
تلخه ولی گفتنش عیب نداره
بلکه به ما زخم نزنن دوباره
شاید که عبرت بگیریم ما اینبار
بلکه نشه این ماجراها تکرار
البته قبلِ من هم اینو گفتند
اگرچه خیلیا نمیشنفتند؛
ایرانیا! وقتِشِه ما یکیشیم
وگرنه یکّی یکّی کُشته میشیم
نه اینکه حتماً با تفنگ و باتون؛
موقع اعتراض توی خیابون
(اینکه دیگه روتین کارمونه
یهعُمریه این روزگارمونه)
حقیقتو ایندفه بشنو از من
هرجای دنیای که باشی هموطن!
شرّ «اینا» دومنتو میگیره
یهروز خبر میشی، که خِیلی دیره
چه توو هوا چه رو زمین و دریا
میسوزی آخر به آتیش «اینا»
یا توی سانچی یا توی پلاسکو
یا توو هواپیما و یا توو مترو
یا توی یه بیآرتیای تهرون
یا توو یه کمپ و یا توی یه زندون
با زلزله با سیل و باد و بوران
توو متروپُل یا توو قطار سمنان
چه تویِ کشتی باشی چه توو معدن
چه موقع تزریق چارتا واکسن
چه توی خونه باشی و چه جاده
سواره باشی تو و یا پیاده
حتّی توی تشییع یه جنازه
کُشتن ما واسه «اینا» مُجازه
تا مملکت دست یه مُش اُسکُله
یِهو جهنّم میشه یه اِسکله!
خلاصه دیدیم همهجورشو ما
شروعشم بود توی یه سینما !
آره عزیز! «قصّهی تلخ بندر»
نه بار اوّله نه بار آخر
دعوا سرِ پوله و نون و قدرت
اونم میون چارتا بیکفایت
اونام که توو این جریانا مُردن
حتّی یهلحظه فکرشم نکردن؛
که چرخ آسیای این حکومت
وقتِ سِتم میگرده هی به نوبت
خُرد و خمیر میکنه آدما رو
بیفته پاش حتی خود خدا رو!
راحتتون کنم، با وضع موجود،
نوبت ما هم میشه، دیر یا زود
اصاً کیو سراغ داری که مُرده
صابون اینا به تنش نخورده!؟
فک نکنی چونکه تو پاچهخاری!
یا چونکه کار به کارشون نداری
یا چون سرت توو لاکِتِه همیشه
شرّ اینا دومنگیرت نمیشه
حتّی اگه از خود اونا باشی
پاش که بیفته تو باید فدا شی!
توو اتوبوس راهیانِ نوری ...
یِهویی کلّهپا میشی یهجوری
دس به ضریح و قفل شاچراغی ...
یهو با ضرب یه گلوله داغی
آتیش که خشک و تر سرش نمیشه
اساس کار «اینا» هم آتیشه؛
فِک میکنی توو کُشتههای بندر
حراستی و حاجی و برادر،
نبود!؟، یا میگفت با خودش آتیشه:
این رو نمیسوزونم اهل ریشه!؟
این خط و این نشون؛ میاد یهروزی
که میبینی تو هم داری میسوزی
حکایتِ میمونِ تیرهروزه
که داره توی آتیشا میسوزه
وقتی میبینه چارهای نداره
بچّهشو زیر باسنش میذاره!!!
تا دیرتر از این نشده هموطن!
بپا نذارن تو رو زیر باسن!
تو هم که این شعرمو برمیداری
تا باز یه پرونده اَزِش دَرآری
_ آره «برادر»! خودمم توو باغم!
یهخُرده فک کُن ... ، بعد بیا سراغم _
برق اینا یهروز تورَم میگیره
همین حالام بفهمی اینو، دیره
فاطیکماندو باشی یا که حاجی
یهروز میاد میبینی لاعلاجی
حقیقی یا سایبریی، به هر حال
چه اهل ساندیسی چه اهل دستمال
دودِ «اینا» که رف توو چشم و چارت
دستمال یزدیت نمیاد به کارت!
غرقی میون کلّی کیک و ساندیس
آتیش میاد سراغت و میگه: هیس!
پشم و پیلیت که کَنده شد غِلفتی
تازه میگی «زورو»! تو، راس میگفتی!
#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
👍68❤5💔2💯1