شب نشيني هالو
30.8K subscribers
16.8K photos
29.9K videos
216 files
36.8K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی‌ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
#مهران‌مدیری، #مصادره‌ی‌اعتراض
سرکوب ‌بدون‌درد وخونریزی!

هیچ‌جا در بیوگرافی یا عادت‌های روزانه‌اش این را ننوشته، اما من خبر دارم که مهران مدیری هر روز صبح، قبل از اینکه برود نان تازه بگیرد برای صبحانه، لپ‌تاپش را باز می‌کند و نرخ روزِ نان بربری و سنگک را به دقت چک می‌کند.
چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: «من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام و سعی کرده‌ام صدای مردم باشم»!
به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت، همین ثانیه‌های آخرش بود. همین که یک نفر از طریق دوربین «صدا و سیما» به مردم اعلام کند که «من صدای شما هستم»! همین کافی است که من این یادداشت را همین جا تمام کنم، اما اضافه می‌نویسم برای کسانی که به شرح علاقه‌مندترند تا مجمل.
همه‌ی حکومت‌های دنیا، سال‌هاست به درستی دریافته‌اند که سرکوب اعتراض، به فشردنِ فنری می‌ماند که بالاخره یک روز رها خواهد شد و پتانسیلِ آن وقتی در برود٬ به در و دیوار خواهد خورد و شیشه‌ها را خواهد شکست. این شد که استراتژیِ مصادره‌ی اعتراض خلق شد!
«مصادره‌ی اعتراض» یعنی جریانِ محافظه‌کار٬ خودش ابزارِ اعتراض را در دست بگیرد و پیش از معترضینِ واقعی٬ خودش دست به کار شود. یعنی اعتراض وجود داشته باشد، منتها کانالیزه شود در یک مسیر بی خطر. همان طور که جلوی سیلاب را نمی‌توان گرفت، اما می‌شود هدایتش کرد به مسیری که ول شود توی بیابان.
«مسیر بی خطر» در مملکت ما «دولت» است. دولتی که نقش بلاگردان را دارد؛ هرجا کارها درست پیش نرفت، راحت حواله‌اش می‌‌دهند به بی‌عرضگی دولت، که خب البته منتخب خود مردم است! چشمشان کور، دندشان نرم!
هرجا هم که کارها اشتباها درست پیش رفت که خب معلوم است باید مدیون کی باشیم!

شومن‌هایی مثل مدیری و رشیدپور، شاهکار ایده‌پردازانِ محافظه‌کار و در همین راستا است. اگر به موضوعاتی که در تریبون‌هایشان به چالش می‌کشند توجه کنید می‌بینید همگی در حوزه‌ی مسئولیت‌های دولت است. موضوعاتی مثل: بهداشت و درمان، کار، آب و هوا، حمل و نقل و جاده ها، اقتصاد، بانک‌ها و...
جاهایی هم که از آسیب‌ها و چالش‌های فراگیرتری مثل آسیب های اجتماعی و فرهنگی و هویتی سخن گفته می‌شود، ناگفته پیداست که باز نوک پیکان به سمت ارشاد و بهزیستی و بخش‌های فرهنگیِ دولتی نشانه می‌رود. حال آنکه کیست که نداند سکان فرهنگ و هنر مملکت را دیگران دارند می‌گردانند به هر سمت ناکجا آبادی که مطلوب خودشان است و وزارت ارشاد فقط به عنوان بازیگر نخودی٬ نقش همان بلاگردان را دارد.
شما یک نقد اساسی در این شوآف‌ها پیدا کنید که نشانه رفته باشد به سمت مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه، حوزه‌های علمیه یا امام‌جمعه‌ها٬ که اتفاقا سوژه هم برای یک استندآپ‌کمدی جذاب کم ندارند و باز اتفاقا بازی‌کنان اصلی‌اند و همه‌ی نود دقیقه را خودشان دارند توپ می‌زنند.
اگر مدیری٬ دورهمی را برای جایی غیر از تلویزیون می‌ساخت (مثلا در بستر یک شبکه‌ی خصوصی یا مجازی) شاید می‌توانستم حتی دفاع هم بکنم ازش و بگویم اگر زورش به بالادستی‌ها نرسیده، لااقل پایین‌دستی‌ها را کشیده وسط گود. اما کشتی گرفتن با ریقوهای دست‌چندم در میدانی که گلادیاتورها اسپانسرش هستند را چطوری می‌توان معنا کرد غیر از این؟

دوست داشتم توی آن استودیو بودم و بلند می‌شدم می‌گفتم آقای مهران مدیری، در اینکه تو ایستاده‌ای شکی نیست، اما نه در کنار مردم! تو اتفاقا تمام قد ایستاده‌ای روبروی مردم. تو صدای مردم نیستی...! تو اتفاقا عربده‌ای هستی که قرار است صدای مردم را در خودش گم کند.
تو ماموری که اعتراض را لوث کنی، اعتراض را کانالیزه کنی و بدون درد و خونریزی همه چیز را فیصله بدهی. تو ماموری که یک طرف این فنرِ فشرده‌ شده را بگیری تا آرام‌آرام باز شود و بی هوا در‌نرود! فنری که امروز طرف دیگرش را اصلاح‌طلبان گرفته‌اند. ماموری که ساعت دوازده شب٬ بعد از اینکه مردم را یک دل سیر خنداندی، بهشان بگویی: «آسوده بخوابید که ما خودمان به جایتان اعتراض می‌کنیم...»!

#محمدجواد_اسعدی👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مهران‌مدیری، #مصادره‌ی‌اعتراض
سرکوب ‌بدون‌درد وخونریزی!

هیچ‌جا در بیوگرافی یا عادت‌های روزانه‌اش این را ننوشته، اما من خبر دارم که مهران مدیری هر روز صبح، قبل از اینکه برود نان تازه بگیرد برای صبحانه، لپ‌تاپش را باز می‌کند و نرخ روزِ نان بربری و سنگک را به دقت چک می‌کند.
چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: «من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام و سعی کرده‌ام صدای مردم باشم»!
به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت، همین ثانیه‌های آخرش بود. همین که یک نفر از طریق دوربین «صدا و سیما» به مردم اعلام کند که «من صدای شما هستم»! همین کافی است که من این یادداشت را همین جا تمام کنم، اما اضافه می‌نویسم برای کسانی که به شرح علاقه‌مندترند تا مجمل.
همه‌ی حکومت‌های دنیا، سال‌هاست به درستی دریافته‌اند که سرکوب اعتراض، به فشردنِ فنری می‌ماند که بالاخره یک روز رها خواهد شد و پتانسیلِ آن وقتی در برود٬ به در و دیوار خواهد خورد و شیشه‌ها را خواهد شکست. این شد که استراتژیِ مصادره‌ی اعتراض خلق شد!
«مصادره‌ی اعتراض» یعنی جریانِ محافظه‌کار٬ خودش ابزارِ اعتراض را در دست بگیرد و پیش از معترضینِ واقعی٬ خودش دست به کار شود. یعنی اعتراض وجود داشته باشد، منتها کانالیزه شود در یک مسیر بی خطر. همان طور که جلوی سیلاب را نمی‌توان گرفت، اما می‌شود هدایتش کرد به مسیری که ول شود توی بیابان.
«مسیر بی خطر» در مملکت ما «دولت» است. دولتی که نقش بلاگردان را دارد؛ هرجا کارها درست پیش نرفت، راحت حواله‌اش می‌‌دهند به بی‌عرضگی دولت، که خب البته منتخب خود مردم است! چشمشان کور، دندشان نرم!
هرجا هم که کارها اشتباها درست پیش رفت که خب معلوم است باید مدیون کی باشیم!

شومن‌هایی مثل مدیری و رشیدپور، شاهکار ایده‌پردازانِ محافظه‌کار و در همین راستا است. اگر به موضوعاتی که در تریبون‌هایشان به چالش می‌کشند توجه کنید می‌بینید همگی در حوزه‌ی مسئولیت‌های دولت است. موضوعاتی مثل: بهداشت و درمان، کار، آب و هوا، حمل و نقل و جاده ها، اقتصاد، بانک‌ها و...
جاهایی هم که از آسیب‌ها و چالش‌های فراگیرتری مثل آسیب های اجتماعی و فرهنگی و هویتی سخن گفته می‌شود، ناگفته پیداست که باز نوک پیکان به سمت ارشاد و بهزیستی و بخش‌های فرهنگیِ دولتی نشانه می‌رود. حال آنکه کیست که نداند سکان فرهنگ و هنر مملکت را دیگران دارند می‌گردانند به هر سمت ناکجا آبادی که مطلوب خودشان است و وزارت ارشاد فقط به عنوان بازیگر نخودی٬ نقش همان بلاگردان را دارد.
شما یک نقد اساسی در این شوآف‌ها پیدا کنید که نشانه رفته باشد به سمت مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه، حوزه‌های علمیه یا امام‌جمعه‌ها٬ که اتفاقا سوژه هم برای یک استندآپ‌کمدی جذاب کم ندارند و باز اتفاقا بازی‌کنان اصلی‌اند و همه‌ی نود دقیقه را خودشان دارند توپ می‌زنند.
اگر مدیری٬ دورهمی را برای جایی غیر از تلویزیون می‌ساخت (مثلا در بستر یک شبکه‌ی خصوصی یا مجازی) شاید می‌توانستم حتی دفاع هم بکنم ازش و بگویم اگر زورش به بالادستی‌ها نرسیده، لااقل پایین‌دستی‌ها را کشیده وسط گود. اما کشتی گرفتن با ریقوهای دست‌چندم در میدانی که گلادیاتورها اسپانسرش هستند را چطوری می‌توان معنا کرد غیر از این؟

دوست داشتم توی آن استودیو بودم و بلند می‌شدم می‌گفتم آقای مهران مدیری، در اینکه تو ایستاده‌ای شکی نیست، اما نه در کنار مردم! تو اتفاقا تمام قد ایستاده‌ای روبروی مردم. تو صدای مردم نیستی...! تو اتفاقا عربده‌ای هستی که قرار است صدای مردم را در خودش گم کند.
تو ماموری که اعتراض را لوث کنی، اعتراض را کانالیزه کنی و بدون درد و خونریزی همه چیز را فیصله بدهی. تو ماموری که یک طرف این فنرِ فشرده‌ شده را بگیری تا آرام‌آرام باز شود و بی هوا در‌نرود! فنری که امروز طرف دیگرش را اصلاح‌طلبان گرفته‌اند. ماموری که ساعت دوازده شب٬ بعد از اینکه مردم را یک دل سیر خنداندی، بهشان بگویی: «آسوده بخوابید که ما خودمان به جایتان اعتراض می‌کنیم...»!

#محمدجواد_اسعدی👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
‍ هیچ‌جا در بیوگرافی یا عادت‌های روزانه‌اش این را ننوشته، اما من خبر دارم که مهران مدیری هر روز صبح، قبل از اینکه برود نان تازه بگیرد برای صبحانه، لپ‌تاپش را باز می‌کند و نرخ روزِ نان بربری و سنگک را به دقت چک می‌کند.
چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: «من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام و سعی کرده‌ام صدای مردم باشم»!
به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت، همین ثانیه‌های آخرش بود. همین که یک نفر از طریق دوربین «صدا و سیما» به مردم اعلام کند که «من صدای شما هستم»! همین کافی است که من این یادداشت را همین جا تمام کنم، اما اضافه می‌نویسم برای کسانی که به شرح علاقه‌مندترند تا مجمل.
همه‌ی حکومت‌های دنیا، سال‌هاست به درستی دریافته‌اند که سرکوب اعتراض، به فشردنِ فنری می‌ماند که بالاخره یک روز رها خواهد شد و پتانسیلِ آن وقتی در برود٬ به در و دیوار خواهد خورد و شیشه‌ها را خواهد شکست. این شد که استراتژیِ مصادره‌ی اعتراض خلق شد!
«مصادره‌ی اعتراض» یعنی جریانِ محافظه‌کار٬ خودش ابزارِ اعتراض را در دست بگیرد و پیش از معترضینِ واقعی٬ خودش دست به کار شود. یعنی اعتراض وجود داشته باشد، منتها کانالیزه شود در یک مسیر بی خطر. همان طور که جلوی سیلاب را نمی‌توان گرفت، اما می‌شود هدایتش کرد به مسیری که ول شود توی بیابان.
«مسیر بی خطر» در مملکت ما «دولت» است. دولتی که نقش بلاگردان را دارد؛ هرجا کارها درست پیش نرفت، راحت حواله‌اش می‌‌دهند به بی‌عرضگی دولت، که خب البته منتخب خود مردم است! چشمشان کور، دندشان نرم!
هرجا هم که کارها اشتباها درست پیش رفت که خب معلوم است باید مدیون کی باشیم!
شومن‌هایی مثل مدیری و رشیدپور، شاهکار ایده‌پردازانِ محافظه‌کار و در همین راستا است. اگر به موضوعاتی که در تریبون‌هایشان به چالش می‌کشند توجه کنید می‌بینید همگی در حوزه‌ی مسئولیت‌های دولت است. موضوعاتی مثل: بهداشت و درمان، کار، آب و هوا، حمل و نقل و جاده ها، اقتصاد، بانک‌ها و...
جاهایی هم که از آسیب‌ها و چالش‌های فراگیرتری مثل آسیب های اجتماعی و فرهنگی و هویتی سخن گفته می‌شود، ناگفته پیداست که باز نوک پیکان به سمت ارشاد و بهزیستی و بخش‌های فرهنگیِ دولتی نشانه می‌رود. حال آنکه کیست که نداند سکان فرهنگ و هنر مملکت را دیگران دارند می‌گردانند به هر سمت ناکجا آبادی که مطلوب خودشان است و وزارت ارشاد فقط به عنوان بازیگر نخودی٬ نقش همان بلاگردان را دارد.
شما یک نقد اساسی در این شوآف‌ها پیدا کنید که نشانه رفته باشد به سمت مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه، حوزه‌های علمیه یا امام‌جمعه‌ها٬ که اتفاقا سوژه هم برای یک استندآپ‌کمدی جذاب کم ندارند و باز اتفاقا بازی‌کنان اصلی‌اند و همه‌ی نود دقیقه را خودشان دارند توپ می‌زنند.
اگر مدیری٬ دورهمی را برای جایی غیر از تلویزیون می‌ساخت مثلا در بستر یک شبکه‌ی خصوصی یا مجازی شاید می‌توانستم حتی دفاع هم بکنم ازش و بگویم اگر زورش به بالادستی‌ها نرسیده، لااقل پایین‌دستی‌ها را کشیده وسط گود. اما کشتی گرفتن با ریقوهای دست‌چندم در میدانی که گلادیاتورها اسپانسرش هستند را چطوری می‌توان معنا کرد غیر از این؟
دوست داشتم توی آن استودیو بودم و بلند می‌شدم می‌گفتم آقای مهران مدیری، در اینکه تو ایستاده‌ای شکی نیست، اما نه در کنار مردم! تو اتفاقا تمام قد ایستاده‌ای روبروی مردم. تو صدای مردم نیستی...! تو اتفاقا عربده‌ای هستی که قرار است صدای مردم را در خودش گم کند.
تو ماموری که اعتراض را لوث کنی، اعتراض را کانالیزه کنی و بدون درد و خونریزی همه چیز را فیصله بدهی. تو ماموری که یک طرف این فنرِ فشرده‌ شده را بگیری تا آرام‌آرام باز شود و بی هوا در‌نرود! فنری که امروز طرف دیگرش را اصلاح‌طلبان گرفته‌اند. ماموری که ساعت دوازده شب٬ بعد از اینکه مردم را یک دل سیر خنداندی، بهشان بگویی: «آسوده بخوابید که ما خودمان به جایتان اعتراض می‌کنیم...»
#محمدجواد_اسعدی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🌈مهران‌مدیری

# *مصادره‌ی‌اعتراض* ، *سرکوب ‌بدون‌درد وخونریزی!*

چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: « *من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام* و سعی کرده‌ام *صدای مردم* باشم»!

به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت، همین ثانیه‌های آخرش بود.
همین که یک نفر از طریق دوربین « *صدا و سیما* » به مردم اعلام کند که « *من صدای شما هستم* »! همین کافی است که من این یادداشت را همین جا تمام کنم، اما اضافه می‌نویسم برای کسانی که به شرح علاقه‌مندترند تا مجمل.

همه‌ی حکومت‌های دنیا، سال‌هاست به درستی دریافته‌اند که *سرکوب اعتراض* ، به فشردنِ فنری می‌ماند که بالاخره یک روز رها خواهد شد و پتانسیلِ آن وقتی در برود٬ یحتمل یوم دیگری همچون ۲۲ بهمن ایجاد کرده و *بنیاد نظام حاکم را بر باد خواهد داد.*

این شد که استراتژیِ *مصادره‌ی اعتراض* خلق شد!
«مصادره‌ی اعتراض» یعنی جریانِ محافظه‌کار٬ خودش ابزارِ اعتراض را در دست بگیرد و پیش از *معترضینِ واقعی* ٬ خودش دست به کار شود.

بدین شکل که اعتراض وجود داشته باشد، منتها در *یک مسیر بی خطر* کانالیزه شود.

همان طور که جلوی *سیلاب* را نمی‌توان گرفت، اما می‌شود *هدایتش* کرد به مسیری که ول شود توی بیابان.

« *مسیر بی خطر* » در مملکت ما « *دولت* » است. دولتی که نقش *بلاگردان* را دارد؛ هرجا کارها درست پیش نرفت، راحت حواله‌اش می‌‌دهند به *بی‌عرضگی دولت* ، که خب البته منتخب خود مردم است! چشمشان کور، دندشان نرم!
(بعنوان نمونه جریان *مرگ بر روحانی گفتن* مجریان این سیاست در روز ۲۲ بهمن )

هرجا هم که کارها اشتباهاً درست پیش رفت که خب معلوم است باید مدیون کی باشیم!

*شومن‌هایی* مثل *مدیری* و *رشیدپور* ، شاهکار ایده‌پردازانِ محافظه‌کار و در همین راستا هستند .

اگر به موضوعاتی که در تریبون‌هایشان به چالش می‌کشند توجه کنید می‌بینید همگی در حوزه‌ی مسئولیت‌های دولت است.
موضوعاتی مثل: بهداشت و درمان، کار، آب و هوا، حمل و نقل و جاده ها، اقتصاد، بانک‌ها و...
جاهایی هم که از آسیب‌ها و چالش‌های فراگیرتری مثل آسیب های اجتماعی و فرهنگی و هویتی سخن گفته می‌شود، ناگفته پیداست که باز نوک پیکان به سمت ارشاد و بهزیستی و بخش‌های فرهنگیِ دولتی نشانه می‌رود.
کیست که نداند سکان فرهنگ و هنر و سایر امورمملکت را دیگران به سمت هر ناکجا آبادی که مطلوب خودشان است، می‌چرخانند.

پر واضح است وزارت ارشاد و دولت فقط به عنوان بازیگر نخودی٬ نقش همان بلاگردان را دارند.

شما یک نقد اساسی در این شوآف‌ها پیدا کنید که به سمت مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه، شورای امنیت ملی ، حوزه‌های علمیه یا امام‌جمعه‌ها نشانه رفته باشد که
بازیکنان اصلی‌اند و همه‌ی نود دقیقه را خودشان توپ می‌زنند.
اگر مدیری٬ دورهمی را برای جایی غیر از تلویزیون می‌ساخت (مثلا در بستر یک شبکه‌ی خصوصی یا مجازی) شاید می‌توانستم از وی دفاع کنیم و بگویم اگر زورش به بالادستی‌ها نرسیده، لااقل پایین‌دستی‌ها را کشیده وسط گود.
اما کشتی گرفتن با ریقوهای دست‌چندم در میدانی که گلادیاتورها اسپانسرش هستند را چطوری می‌توان معنا کرد غیر از این؟

دوست داشتم توی آن استودیو بودم و بلند می‌شدم می‌گفتم آقای مهران مدیری، در اینکه تو ایستاده‌ای شکی نیست، اما نه در کنار مردم! *تو اتفاقا تمام قد ایستاده‌ای روبروی مردم.*

تو صدای مردم نیستی...! تو اتفاقا عربده‌ای هستی که قرار است *صدای مردم را در خودش گم کند.*

*تو ماموری که اعتراض را لوث کنی* ، اعتراض را کانالیزه کنی و بدون درد و خونریزی همه چیز را فیصله بدهی.
تو ماموری که یک طرف این فنرِ فشرده‌ شده را بگیری تا آرام‌آرام باز شود و بی هوا در‌نرود!
فنری که امروز طرف دیگرش را اصلاح‌طلبان گرفته‌اند.

ماموری که ساعت دوازده شب٬ بعد از اینکه مردم را یک دل سیر خنداندی، بهشان بگویی: *«آسوده بخوابید که ما خودمان به جایتان اعتراض می‌کنیم...»!*

#محمدجواد_اسعدی
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo
فرض کنید آتش‌فشانِ لاپالما، موجوداتِ زنده‌ی دست‌وپاداری را از جهنمی‌ترین لایه‌ی زمین استفراغ کند بیرون، که نه انسان باشند، نه حیوان! جماعتِ زیست‌شناس تا برای چنین موجوداتِ ناشناخته‌ای اسمِ درستی پیدا کند که بتواند معرّفِ ماهیتشان باشد، ناچار است فقط عکسشان را نشان دهد.
پدیده‌های جدید، «اسم جدید» می‌خواهند. اسمی که بتواند درست تعریفشان کند؛ کامل و دقیق.
یک‌زمانی بشر فکر کرد تمام صفات سَعد و نحسِ آدمی‌زاد را در بالاترین مراتبش شناخته است و دیگر نه به رذالتش چیزی اضافه می‌شود، نه به شرافتش. این شد که مثلن برای نهایتِ فرومایگی و پَستی نوشت: «رذالت»، و به اوجِ برآشفتگی گفت: «خشم»، و پرونده‌ی فرهنگ لغات را بست و برد زیر چاپ.

در زمان و جغرافیایی که ما زیست می‌کنیم، واژه‌ها نارسا شده‌اند. («زیست» را در مفهومِ فیزیولوژیکش می‌گویم، نه معنای «زندگی»‌. می‌بینی؟ واژه‌ی دقیقی برای این‌گونه زیستن سراغ ندارم؛ مجبورم توضیح بدهم: «زیستِ فیزیولوژیک!»).
یک‌سال است که ساکتم و دارم واژه‌نامه‌ها را شخم می‌زنم! نیست! تو بگو حتی یک کلمه! خایه‌ی واژه‌ها را کشیده‌اند انگار! اَخته شده‌اند و تهی از معنا! نمی‌شود باهاشان جمله‌ای ساخت که روشن کند ما چه‌قدر خشمگینیم و شما چه‌قدر رذل. این است که فعلن تهِ کتابِ دهخدا دوتا برگه‌ی سفید می‌چسبانم، در معنای «مراتبِ مادون‌ِ پَستی» عکس «شما» را می‌چسبانم، و زیرِ «آن‌چه از خشم و اندوه‌ سوزنده‌تر است»، عکس «ایران» را.

#من_هم_شمعی_روشن_خواهم_کرد

#محمدجواد_اسعدی
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/mrhalloo
👍1
فرض کنید آتش‌فشانِ لاپالما، موجوداتِ زنده‌ی دست‌وپاداری را از جهنمی‌ترین لایه‌ی زمین استفراغ کند بیرون، که نه انسان باشند، نه حیوان! جماعتِ زیست‌شناس تا برای چنین موجوداتِ ناشناخته‌ای اسمِ درستی پیدا کند که بتواند معرّفِ ماهیتشان باشد، ناچار است فقط عکسشان را نشان دهد.
پدیده‌های جدید، «اسم جدید» می‌خواهند. اسمی که بتواند درست تعریفشان کند؛ کامل و دقیق.
یک‌زمانی بشر فکر کرد تمام صفات سَعد و نحسِ آدمی‌زاد را در بالاترین مراتبش شناخته است و دیگر نه به رذالتش چیزی اضافه می‌شود، نه به شرافتش. این شد که مثلن برای نهایتِ فرومایگی و پَستی نوشت: «رذالت»، و به اوجِ برآشفتگی گفت: «خشم»، و پرونده‌ی فرهنگ لغات را بست و برد زیر چاپ.

در زمان و جغرافیایی که ما زیست می‌کنیم، واژه‌ها نارسا شده‌اند. («زیست» را در مفهومِ فیزیولوژیکش می‌گویم، نه معنای «زندگی»‌. می‌بینی؟ واژه‌ی دقیقی برای این‌گونه زیستن سراغ ندارم؛ مجبورم توضیح بدهم: «زیستِ فیزیولوژیک!»).
یک‌سال است که ساکتم و دارم واژه‌نامه‌ها را شخم می‌زنم! نیست! تو بگو حتی یک کلمه! خایه‌ی واژه‌ها را کشیده‌اند انگار! اَخته شده‌اند و تهی از معنا! نمی‌شود باهاشان جمله‌ای ساخت که روشن کند ما چه‌قدر خشمگینیم و شما چه‌قدر رذل. این است که فعلن تهِ کتابِ دهخدا دوتا برگه‌ی سفید می‌چسبانم، در معنای «مراتبِ مادون‌ِ پَستی» عکس «شما» را می‌چسبانم، و زیرِ «آن‌چه از خشم و اندوه‌ سوزنده‌تر است»، عکس «ایران» را.

#من_هم_شمعی_روشن_خواهم_کرد

#محمدجواد_اسعدی
👇
شب نشینی هالو
https://zil.ink/mrhalloo