مله با اردوگاههای کار اجباری بود. چهل سال پیش اگر به آمریکا میرفتید میدیدید که در فروشگاهها کالایی از نوع پوشاک مارک کرهای یا چینی دارند و رفته-رفته به کالاهای دیگر، بهویژه کالاهای الکترونیک رسید. چنین توان و امکاناتی با بسیج نیروی کار با انضباط و مدیریت با أراده و درست، و نیز نهادهای کم و بیش سالم و درست اداری و صنعتی با روحیهی ملی ممکن است.
اما رسیدن به پای کشورهای صنعتی بزرگ حسرت همهی مردمانی ست که دورانِ انقلابِ صنعتی را نگذرانده اند؛ حتی کشورهای اروپای شرقی. چون انقلاب صنعتی ابتدا در چند کشور رخ داد، نخست در انگلستان و فرانسه و آلمان و سپس دامنهاش به کشورهای اسکاندیناوی و کم و بیش به اروپای شرقی کشید. در روسیه هم پتر کبیر أراده کرده بود که روسیه را مدرنیزه کند. به کارخانهی کشتیسازی در هلند رفت وآستینهایاش را بالا زد تا کشتیسازی را یاد بگیرد. البته در این تجربه نیروی کار در زیر فشار دولت و نظام صنعتی ناگزیر باید بارِ کارِ سخت و انضباط سخت را بکشد.
اما، برای مثال، ونزوئلا را ببینید که با درآمد نفتی بالا و جمعیت کم با پوپولیسم هوگو چاوز و جانشیناش به چه رسوایی و فروپاشیدگیای افتاده است. چون درآمد نفت با مناسبات رانتی در جامعهای که با منطق جامعهی صنعتی آشنا نشده و خو نگرفته است، توسعه نمیآورد، بلکه فسادِ دزدی و غارت میزاید. حاصل تصوری که همتای ایرانی چاوز،احمدینژادِ پوپولیست، هم داشت همین بود. او میخواست، به تعبیر خودش، با «آوردن پول نفت بر سر سفرهی مردم» مردم تهیدست را راضی کند. اما در این سیاست گداپروری، که بنیان کار اجتماعی و اقتصادی جمهوری اسلامی و در کل آخوندها ست، هیچ فهمی از جامعهی مدرن و سیاستهای توسعه وجود ندارد.رؤیای ملوکانه
مجلهی اشپیگل مقالهای در بارهی برنامهی توسعهی اقتصادی در ایران بود که بسیار برایام جالب بود. عنواناش بود: «پرشِ بزرگ با پای لنگ». در این مقاله، به دلیلِ نبودِ زیربناهای لازم برای توسعهی صنعتی و آشفتگی دستگاه اداری کشور و دیگر عوامل، روند توسعه و صنعتی شدن ایران را ناکام ارزیابی کرده بود. درسرمقالهی مجله هم سردبیر با طعنه به عقدههای «جهان سومی» شاه اشاره داشت که میخواست با پاشیدن پول نفت، با طرحی شتابناک، در طول ده-پانزده سال از یک کشور جهان سومی، بنا به تبلیغات آن زمان، پنجمین قدرتِ صنعتی و نظامیِ جهان را بسازد!
در تجربهی ایران، اما، شاه گمان میکرد با داشتن پول نفت، در چنگ داشتن تمامی قدرت، و با صدور فرمان همه چیز همان میشود که او میخواهد. چنانکه ژوزف استالین هم دربارهی ادارهی امپراتوری خود همین طور فکر میکرد. علی خامنهای هم دربارهی آیین کشور داری همین طور فکر میکند. و حاصل کار این هر سه مثالِ بر پا کردنِ «جامعهی آرمانی» در پیش چشم ما ست. البته باید توجه داشت که مشکل سیاست توسعهی شاه پول پاشیدن نبود و بس. مشکلهای دیگر هم بود. در دوران توسعه در ایران، به رهبری شاه، البته نهادهای استوار اقتصادی مدرن هم پایهگذاری شد، از بانک اعتبارات صنعتی گرفته تا واحدهای بزرگ صنعتی مثل ارج، آزمایش، کفش ملی و گروه بهشهر که همگی از پدیدههای مهم آن دوره اند. اما مشکل این بود که شاه نمیتوانست مدیریت آنها را از قدرت خود مستقل ببیند. میخواست که همگی تحت فرماناش باشند. مثلا، ناگهان دستور میداد مزد کارگران باید فلانقدر باشد یا عیدی کارگران باید به فلان صورت پرداخت شود. کارگران هم ناگهان برمیخاستند و اجرای «فرمان اعلیحضرت» را از کارفرما مطالبه میکردند. بازتاب این حرفها در بازار فشار تورمی بزرگی ایجاد میکرد. نتیجه این شد که صاحبان تجربههای بزرگی مثل برادران لاجوردی در گروه بهشهر و دیگران، کارخانههاشان را به گرو به بانکها بسپارند و پولها را به خارج از کشور ببرند. سرمایه امنیت حقوقی و سیاسی میطلبد که با اوامر شبانهروزی شاهانه ناسازگار بود.
کسانی که گمان میکند کشور در آن دوران چهارنعل به سوی توسعه میتاخت اما دخالت دیگران یا نادانی «روشنفکران» نگذاشت به هدف برسد، شاید نمیدانند که توسعهی مصرف و پخش پول در یک جامعهی توسعهنیافته نمیتواند توسعهی واقعی، یعنی جامعهی صنعتی مدرن، بسازد. مشکل شاه در فهم منطق پیچیدهی توسعه و روشهای آن بود. در مدت کوتاهی مصرف در ایران چنان بالا رفته بود و سفارشها به خارج چنان کلان شده بود که کشتیهایی که بار به بندرهای ایران میآوردند، به علت نبودن زیرساختهای کافی برای تخلیه، ماهها در بنادر میماندند و از دولت غرامتهای سنگین میگرفتند.در نیمهی دوم سال ، با پدیدار شدنِ بحرانها،١٣۵۶ در سازمان برنامه به همهی مدیریتها، از صنعت و کشاورزی تا آب و برق و جز آنها، دستور داده بودند که وضع کشور را در هر رشتهای گزارش کنند. آلکس مژلومیان این ارزیابیها را به من سپرد تا نظرات کارشناسان را منظم و خلاصه و جمعبندی کنم.
اما رسیدن به پای کشورهای صنعتی بزرگ حسرت همهی مردمانی ست که دورانِ انقلابِ صنعتی را نگذرانده اند؛ حتی کشورهای اروپای شرقی. چون انقلاب صنعتی ابتدا در چند کشور رخ داد، نخست در انگلستان و فرانسه و آلمان و سپس دامنهاش به کشورهای اسکاندیناوی و کم و بیش به اروپای شرقی کشید. در روسیه هم پتر کبیر أراده کرده بود که روسیه را مدرنیزه کند. به کارخانهی کشتیسازی در هلند رفت وآستینهایاش را بالا زد تا کشتیسازی را یاد بگیرد. البته در این تجربه نیروی کار در زیر فشار دولت و نظام صنعتی ناگزیر باید بارِ کارِ سخت و انضباط سخت را بکشد.
اما، برای مثال، ونزوئلا را ببینید که با درآمد نفتی بالا و جمعیت کم با پوپولیسم هوگو چاوز و جانشیناش به چه رسوایی و فروپاشیدگیای افتاده است. چون درآمد نفت با مناسبات رانتی در جامعهای که با منطق جامعهی صنعتی آشنا نشده و خو نگرفته است، توسعه نمیآورد، بلکه فسادِ دزدی و غارت میزاید. حاصل تصوری که همتای ایرانی چاوز،احمدینژادِ پوپولیست، هم داشت همین بود. او میخواست، به تعبیر خودش، با «آوردن پول نفت بر سر سفرهی مردم» مردم تهیدست را راضی کند. اما در این سیاست گداپروری، که بنیان کار اجتماعی و اقتصادی جمهوری اسلامی و در کل آخوندها ست، هیچ فهمی از جامعهی مدرن و سیاستهای توسعه وجود ندارد.رؤیای ملوکانه
مجلهی اشپیگل مقالهای در بارهی برنامهی توسعهی اقتصادی در ایران بود که بسیار برایام جالب بود. عنواناش بود: «پرشِ بزرگ با پای لنگ». در این مقاله، به دلیلِ نبودِ زیربناهای لازم برای توسعهی صنعتی و آشفتگی دستگاه اداری کشور و دیگر عوامل، روند توسعه و صنعتی شدن ایران را ناکام ارزیابی کرده بود. درسرمقالهی مجله هم سردبیر با طعنه به عقدههای «جهان سومی» شاه اشاره داشت که میخواست با پاشیدن پول نفت، با طرحی شتابناک، در طول ده-پانزده سال از یک کشور جهان سومی، بنا به تبلیغات آن زمان، پنجمین قدرتِ صنعتی و نظامیِ جهان را بسازد!
در تجربهی ایران، اما، شاه گمان میکرد با داشتن پول نفت، در چنگ داشتن تمامی قدرت، و با صدور فرمان همه چیز همان میشود که او میخواهد. چنانکه ژوزف استالین هم دربارهی ادارهی امپراتوری خود همین طور فکر میکرد. علی خامنهای هم دربارهی آیین کشور داری همین طور فکر میکند. و حاصل کار این هر سه مثالِ بر پا کردنِ «جامعهی آرمانی» در پیش چشم ما ست. البته باید توجه داشت که مشکل سیاست توسعهی شاه پول پاشیدن نبود و بس. مشکلهای دیگر هم بود. در دوران توسعه در ایران، به رهبری شاه، البته نهادهای استوار اقتصادی مدرن هم پایهگذاری شد، از بانک اعتبارات صنعتی گرفته تا واحدهای بزرگ صنعتی مثل ارج، آزمایش، کفش ملی و گروه بهشهر که همگی از پدیدههای مهم آن دوره اند. اما مشکل این بود که شاه نمیتوانست مدیریت آنها را از قدرت خود مستقل ببیند. میخواست که همگی تحت فرماناش باشند. مثلا، ناگهان دستور میداد مزد کارگران باید فلانقدر باشد یا عیدی کارگران باید به فلان صورت پرداخت شود. کارگران هم ناگهان برمیخاستند و اجرای «فرمان اعلیحضرت» را از کارفرما مطالبه میکردند. بازتاب این حرفها در بازار فشار تورمی بزرگی ایجاد میکرد. نتیجه این شد که صاحبان تجربههای بزرگی مثل برادران لاجوردی در گروه بهشهر و دیگران، کارخانههاشان را به گرو به بانکها بسپارند و پولها را به خارج از کشور ببرند. سرمایه امنیت حقوقی و سیاسی میطلبد که با اوامر شبانهروزی شاهانه ناسازگار بود.
کسانی که گمان میکند کشور در آن دوران چهارنعل به سوی توسعه میتاخت اما دخالت دیگران یا نادانی «روشنفکران» نگذاشت به هدف برسد، شاید نمیدانند که توسعهی مصرف و پخش پول در یک جامعهی توسعهنیافته نمیتواند توسعهی واقعی، یعنی جامعهی صنعتی مدرن، بسازد. مشکل شاه در فهم منطق پیچیدهی توسعه و روشهای آن بود. در مدت کوتاهی مصرف در ایران چنان بالا رفته بود و سفارشها به خارج چنان کلان شده بود که کشتیهایی که بار به بندرهای ایران میآوردند، به علت نبودن زیرساختهای کافی برای تخلیه، ماهها در بنادر میماندند و از دولت غرامتهای سنگین میگرفتند.در نیمهی دوم سال ، با پدیدار شدنِ بحرانها،١٣۵۶ در سازمان برنامه به همهی مدیریتها، از صنعت و کشاورزی تا آب و برق و جز آنها، دستور داده بودند که وضع کشور را در هر رشتهای گزارش کنند. آلکس مژلومیان این ارزیابیها را به من سپرد تا نظرات کارشناسان را منظم و خلاصه و جمعبندی کنم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴🎥افشاگری یک پرستار در تهران درباره نحوه مهندسی آمار فوت شدگان در اثر ابتلا به کرونا
🔹باید پرونده را عوض کنیم و بجای کرونا بنویسیم بیمار از عفونت حاد ریه فوت کرده است!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔹باید پرونده را عوض کنیم و بجای کرونا بنویسیم بیمار از عفونت حاد ریه فوت کرده است!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
درباره عهدنامههای گلستان (۱۸۱۳) و ترکمنچای (۱۸۲۸) بین ایران رو روسیه، بسیار گفته شده و میشود.
با این وجود، متن این قراردادهای مهم تاریخی، به راحتی در دسترس نیست و مطالب موجود، عموما حاوی تحلیلها و قضاوتهای شخصی نگارندگان است.
تا آنجا که من اطلاع دارم، نسخه عهدنامه گلستان در ایران مفقود شده و نسخه عهدنامه ترکمنچای موجود در ایران، ناقص است.
برای اولین بار تصاویر این دو عهدنامه مهم را منتشر میکنم. اگرچه فایلها را قبلا در اختیار موسسه همشهری و گنجینه بانک ملی ایران قرار داده بودم.
این تصاویر، اسکن نسخههای اصلی است که از آرشیو وزارت امور خارجه روسیه استخراج شدهاند.
امیدوارم انتشار این فایلها، مورد توجه علاقمندان و متخصصان قرار بگیرد و به فهم بهتر این قراردادها کمک کند.
بهروز بهادری فر
http://www.iloverussia.org/ahdname/
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
با این وجود، متن این قراردادهای مهم تاریخی، به راحتی در دسترس نیست و مطالب موجود، عموما حاوی تحلیلها و قضاوتهای شخصی نگارندگان است.
تا آنجا که من اطلاع دارم، نسخه عهدنامه گلستان در ایران مفقود شده و نسخه عهدنامه ترکمنچای موجود در ایران، ناقص است.
برای اولین بار تصاویر این دو عهدنامه مهم را منتشر میکنم. اگرچه فایلها را قبلا در اختیار موسسه همشهری و گنجینه بانک ملی ایران قرار داده بودم.
این تصاویر، اسکن نسخههای اصلی است که از آرشیو وزارت امور خارجه روسیه استخراج شدهاند.
امیدوارم انتشار این فایلها، مورد توجه علاقمندان و متخصصان قرار بگیرد و به فهم بهتر این قراردادها کمک کند.
بهروز بهادری فر
http://www.iloverussia.org/ahdname/
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقایسه رضا شاه و امام خمینی از دیدگاه محمد نوری زاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیشنهاد مصطفی تاجزاده برای خارج کردن ولایت فقیه از قانون اساسی، در جمهوری اسلامی ایران
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 سفر به بوشهر با نیانبانِ لیانا شریفیان
🔸 سر گور اوسلی، شرقشناس انگلیسی بود که توی سفرنامهش به نامِ «سفرهایی به چندین سرزمین شرقی» تصویری رو آورده بود از نواختنِ نیانبان در ایران. این کتاب در سال ۱۸۱۰ میلادی منتشر شده بود اما تصویرِ توی اون کتاب خیلی خیلی قدیمیتر بود. با اینکه شاید کسی نتونه دقیقاً ردِ تاریخی #نی_انبان رو بگیره، اما قدیمیترین اسناد موجود، ما رو به یک نقطه از ایران هدایت میکنن: بوشهر.
🌴وقتی اسم #بوشهر میآد، امکان نداره صدای نیانبان توی گوشمون نپیچه؛ صدایی که سال گذشته در جشنواره موسیقی نواحی با نیانبانِ #لیانا_شریفیان پیچیده بود. ما همون موقع گفتگویی رو ضبط کردیم با این نوازندهٔ بوشهری دربارهٔ مشخصات نیانبان و ازشون خواستیم برای ما چند دقیقهای بنوازن. نتیجهش این ویدیو شد که دعوتتون میکنیم حتماً ببینیدش تا این ساز، ما رو به سفری کوتاه به بندرِ دوستداشتنی جنوب کشور ببره.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔸 سر گور اوسلی، شرقشناس انگلیسی بود که توی سفرنامهش به نامِ «سفرهایی به چندین سرزمین شرقی» تصویری رو آورده بود از نواختنِ نیانبان در ایران. این کتاب در سال ۱۸۱۰ میلادی منتشر شده بود اما تصویرِ توی اون کتاب خیلی خیلی قدیمیتر بود. با اینکه شاید کسی نتونه دقیقاً ردِ تاریخی #نی_انبان رو بگیره، اما قدیمیترین اسناد موجود، ما رو به یک نقطه از ایران هدایت میکنن: بوشهر.
🌴وقتی اسم #بوشهر میآد، امکان نداره صدای نیانبان توی گوشمون نپیچه؛ صدایی که سال گذشته در جشنواره موسیقی نواحی با نیانبانِ #لیانا_شریفیان پیچیده بود. ما همون موقع گفتگویی رو ضبط کردیم با این نوازندهٔ بوشهری دربارهٔ مشخصات نیانبان و ازشون خواستیم برای ما چند دقیقهای بنوازن. نتیجهش این ویدیو شد که دعوتتون میکنیم حتماً ببینیدش تا این ساز، ما رو به سفری کوتاه به بندرِ دوستداشتنی جنوب کشور ببره.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
*ﻭﺟﻪ ﺗﺴﻤﯿﻪ "ﮐﻮﻩ ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ یا ﮐُﻬﮕﯿﻠﻮﯾﻪ"*
*سالها در این استان بودم ولی هیچگاه مفهوم نام استان را که برگرفته از کجاست را نمی دانستم .* *خواندنی و با ارزش است .*
*" ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ" ﭘﺴﺮ " ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ" ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ( ﮐﻬﮕﯿﻠﻮﯾﻪ ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﻣﻤﺴﻨﯽ ﮐﻨﻮﻧﯽ ) ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻗﺮﻥ ﺩﻭﻡ ﻫﺠﺮﯼ ﻋلیهﺣﺎﮐﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩ ﻋﺒﺎﺳﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﺎﺳﺘﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻡ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺰﺩﮐﯿﺎﻥ ( ﺧﺮﻡ ﺩﯾﻨﺎﻥ) ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺰﺩﮐﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻭﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺘﺤﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ " ﻣﺰﺩﮎ" ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺷﻬﺮ ﯾﺎﺳﻮﺝ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﻡ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.* *ﺑﺮﺧﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﻭﺩﺍﺕ ﻭﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺎﺑﮏ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺍﺳﺖ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻭﺗﻬﺪﯾﺪ ﺍﻋﺮﺍﺏ، ﻣﻬﻢ ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺶ ﺑﺎﺭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﮐﻮﻩ ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ" ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺯﯾﺎﺭﯼﻣﻤﺴﻨﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﮔﯿﻠﻮﻣﻬﺮ" ﺑﻪ ﯾﺎﺩ " ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ" ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﻡﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﻋﺰﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﻭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺳﯿﻄﺮﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﺑﻮﺩﻟﻒﻋﺮﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺧﺒﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﻒﺁﻥ ﺷﻌﺮ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﺣﺎﮐﻢ ﻋﺮﺏ ﻗﺮﺍﺭﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.* *ﻗﺮﯾﺐ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﻟﯿﺚ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﻗﻮﺍﯼ ﻋﺒﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﻓﺎﺭﺱﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﯿﺰﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﻓﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﯾﻮﻍ ﻋﺒﺎﺳﯿﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻋﻠﯿﺮﻏﻢ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﯼ ﻧﺎﻣﺶ ﺩﺭ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﮐﻬﮕﯿﻠﻮﯾﻪﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﮐﻤﺘﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ .*
*ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﻤﺮﺩ ﺩﻻﻭﺭ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳت.*
💕کانال ایران بختیاری💕
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
*سالها در این استان بودم ولی هیچگاه مفهوم نام استان را که برگرفته از کجاست را نمی دانستم .* *خواندنی و با ارزش است .*
*" ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ" ﭘﺴﺮ " ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ" ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ( ﮐﻬﮕﯿﻠﻮﯾﻪ ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﻣﻤﺴﻨﯽ ﮐﻨﻮﻧﯽ ) ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻗﺮﻥ ﺩﻭﻡ ﻫﺠﺮﯼ ﻋلیهﺣﺎﮐﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩ ﻋﺒﺎﺳﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﺎﺳﺘﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻡ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺰﺩﮐﯿﺎﻥ ( ﺧﺮﻡ ﺩﯾﻨﺎﻥ) ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺰﺩﮐﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻭﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺘﺤﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ " ﻣﺰﺩﮎ" ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺷﻬﺮ ﯾﺎﺳﻮﺝ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﻡ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.* *ﺑﺮﺧﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﻭﺩﺍﺕ ﻭﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺎﺑﮏ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺍﺳﺖ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻭﺗﻬﺪﯾﺪ ﺍﻋﺮﺍﺏ، ﻣﻬﻢ ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺶ ﺑﺎﺭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﮐﻮﻩ ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ" ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺯﯾﺎﺭﯼﻣﻤﺴﻨﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﮔﯿﻠﻮﻣﻬﺮ" ﺑﻪ ﯾﺎﺩ " ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ" ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﻡﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﻋﺰﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﻭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺳﯿﻄﺮﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﺑﻮﺩﻟﻒﻋﺮﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺧﺒﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﻒﺁﻥ ﺷﻌﺮ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﺣﺎﮐﻢ ﻋﺮﺏ ﻗﺮﺍﺭﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.* *ﻗﺮﯾﺐ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﻟﯿﺚ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﻗﻮﺍﯼ ﻋﺒﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﻓﺎﺭﺱﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﯿﺰﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﻓﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.*
*ﮔﯿﻠﻮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﯾﻮﻍ ﻋﺒﺎﺳﯿﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻋﻠﯿﺮﻏﻢ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﯼ ﻧﺎﻣﺶ ﺩﺭ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﮐﻬﮕﯿﻠﻮﯾﻪﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﮐﻤﺘﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ .*
*ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﻤﺮﺩ ﺩﻻﻭﺭ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳت.*
💕کانال ایران بختیاری💕
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
این مقاله داریوش آشوری اندکی طولانی است ولی تلاش کنید و حوصله کنید و تا آخر بخوانید. این مقاله تایید تمام نمای تاریخ شفاهی مصاحبه ها با رجال دوره پهلوی است. مهمتربن وجه مشترک این مقاله و آن مصاحبه ها تاکید بر توسعه نیافتگی و ایجاد زرق و برقی نسبتا کاذب بود…
پاسخ یکی از طرفداران شب نشینی هالو که نخواسته نامش افشا شود به جناب آشوری و اشپیگلش.
جناب آقای آشوری ما یعنی عوام ملت(آنچنان که فرمودهاید) فکر نمیکنیم مملکت رو به پیشرفت بود، و روشنفکران آن را به هم ریختند. در جهان سوم اساسا به آن صورت روشنفکری نداریم که چیزی را بهم بریزد، ما فکر میکنیم کسانیکه پیشرفت ایران را بر نمیتابیدند (و کم کم اسنادش هم رو میشود) از روشنفکر و ابزارهای قابل استفاده دیگر بهره گرفتند، تا اگر از زمان شاه عباس به بعد بالاخره یکبار ملت داشت میرفت که روی رفاه نسبی را ببیند و تعداد فقرای ملت قجر زده داشت کم میشد، مدعیان فکر و اندیشه به کمک آمدند تا این حرکت متوقف شود. دستشان درد نکند، اما اینکه آن زمان راجع به آنزمان مینوشتند حالا هم مجبورند در مورد آنزمان بنویسند تا کار خود را توجیه کنند، خود گویای واقعیت مطلب است. به جای پرچانگی از جانب بنده، یک فکر سادهتر و روشنتر بدون جزییات و آدرسهائی که خواننده در آن گم شود، این است که، وضعمان داشت اندک اندک خوب میشد، و کسانی از اطاقهای اندیشه، بدست کسانی دیگر، اوضاع را به هر دلیل و با هر طرز فکری و نیتی بهم زدند تا سیه روزتر شویم و پس برویم. ما عوام بیسواد تاریک اندیش شما مدعیان روشن اندیشی را مقصر میدانیم، نه به عنوان عامل بلکه به عنوان آلت و ابزار. نمونه کوچک دیگر این عوامل کنفدراسیون دانشجویان بود، که برای انجام ماموریت طلوع کرد و با به فقر و بدبختی کشیدن مردم برای همیشه غروب کرد.
جناب آقای آشوری ما یعنی عوام ملت(آنچنان که فرمودهاید) فکر نمیکنیم مملکت رو به پیشرفت بود، و روشنفکران آن را به هم ریختند. در جهان سوم اساسا به آن صورت روشنفکری نداریم که چیزی را بهم بریزد، ما فکر میکنیم کسانیکه پیشرفت ایران را بر نمیتابیدند (و کم کم اسنادش هم رو میشود) از روشنفکر و ابزارهای قابل استفاده دیگر بهره گرفتند، تا اگر از زمان شاه عباس به بعد بالاخره یکبار ملت داشت میرفت که روی رفاه نسبی را ببیند و تعداد فقرای ملت قجر زده داشت کم میشد، مدعیان فکر و اندیشه به کمک آمدند تا این حرکت متوقف شود. دستشان درد نکند، اما اینکه آن زمان راجع به آنزمان مینوشتند حالا هم مجبورند در مورد آنزمان بنویسند تا کار خود را توجیه کنند، خود گویای واقعیت مطلب است. به جای پرچانگی از جانب بنده، یک فکر سادهتر و روشنتر بدون جزییات و آدرسهائی که خواننده در آن گم شود، این است که، وضعمان داشت اندک اندک خوب میشد، و کسانی از اطاقهای اندیشه، بدست کسانی دیگر، اوضاع را به هر دلیل و با هر طرز فکری و نیتی بهم زدند تا سیه روزتر شویم و پس برویم. ما عوام بیسواد تاریک اندیش شما مدعیان روشن اندیشی را مقصر میدانیم، نه به عنوان عامل بلکه به عنوان آلت و ابزار. نمونه کوچک دیگر این عوامل کنفدراسیون دانشجویان بود، که برای انجام ماموریت طلوع کرد و با به فقر و بدبختی کشیدن مردم برای همیشه غروب کرد.
🎆 کدام رهبر:
استالین یا گاندی.!؟
🔹گاندی از هيچکس نفرت و کينه در دل نداشت، او ۳۰سال با انگليس مبارزه کرد بدون اینکه حتی از يک کلمۀ تند و
نيشدار ضد انگلستان استفاده کند!
گاندی به سادگی ميان مردم میزيست و مانند همه رفتوآمد ميکرد.
اما مردم نمیدانستند استالين کجا زندگی ميکند، وقتی در مراسمی ميان مردم میآمد پليس مخفی تمام خيابانهای اطراف را زير نظر داشت...
گاندی اميدوار بود که حتی دزدها را درمان کند و استالين مجازات مرگ برای کودکان مجرم بالای ١٣ سال را در ۱۹۳۵ تصويب کرد!
گاندی خالی از خشونت و اهل دوستی بود، ولی استبداد استالينی بر سرکوب، شکنجه و ترس استوار بود...
گاندی ميگفت: هرگز مطمئن نيستم که درست ميگويم، اما در شوروی هميشه و در هر موضوعی حق با رئيس استالين بود!
گاندی همواره پذيرای شنيدن سخن ديگران بود و آمادگی داشت نظر خود را عوض کند، اما استالين خود را حقیقت مطلق میپنداشت و خواهان اطاعتی بیچون و چرا بود!
گاندی در هنگام بروز خطا خود را سرزنش ميکرد، اما استالين ديگران را متهم ميکرد!
گاندی اهل مذاکره و گفتوگو بود، آزادی و عدالت را ارج مینهاد و به کارهای آموزشی برای پيشرفت مردم باور داشت، اما در شوروی همۀ پيشرفتها در خدمت حکومت و شخص استالين بود،
بنابراين آنچه را استالين نمی پسنديد، مردم نبايد میدیدند، میخواندند يا می نوشتند!
از ديدگاه استالين کسب قدرت و حفظ آن هدف نهايی بود و هر وسیلهای برای رسيدن به این هدف توجيه می شد...
کاش دفتر تاریخ را با تدبیر ورق بزنیم..!
👤نصرت ا... محمود زاده
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
استالین یا گاندی.!؟
🔹گاندی از هيچکس نفرت و کينه در دل نداشت، او ۳۰سال با انگليس مبارزه کرد بدون اینکه حتی از يک کلمۀ تند و
نيشدار ضد انگلستان استفاده کند!
گاندی به سادگی ميان مردم میزيست و مانند همه رفتوآمد ميکرد.
اما مردم نمیدانستند استالين کجا زندگی ميکند، وقتی در مراسمی ميان مردم میآمد پليس مخفی تمام خيابانهای اطراف را زير نظر داشت...
گاندی اميدوار بود که حتی دزدها را درمان کند و استالين مجازات مرگ برای کودکان مجرم بالای ١٣ سال را در ۱۹۳۵ تصويب کرد!
گاندی خالی از خشونت و اهل دوستی بود، ولی استبداد استالينی بر سرکوب، شکنجه و ترس استوار بود...
گاندی ميگفت: هرگز مطمئن نيستم که درست ميگويم، اما در شوروی هميشه و در هر موضوعی حق با رئيس استالين بود!
گاندی همواره پذيرای شنيدن سخن ديگران بود و آمادگی داشت نظر خود را عوض کند، اما استالين خود را حقیقت مطلق میپنداشت و خواهان اطاعتی بیچون و چرا بود!
گاندی در هنگام بروز خطا خود را سرزنش ميکرد، اما استالين ديگران را متهم ميکرد!
گاندی اهل مذاکره و گفتوگو بود، آزادی و عدالت را ارج مینهاد و به کارهای آموزشی برای پيشرفت مردم باور داشت، اما در شوروی همۀ پيشرفتها در خدمت حکومت و شخص استالين بود،
بنابراين آنچه را استالين نمی پسنديد، مردم نبايد میدیدند، میخواندند يا می نوشتند!
از ديدگاه استالين کسب قدرت و حفظ آن هدف نهايی بود و هر وسیلهای برای رسيدن به این هدف توجيه می شد...
کاش دفتر تاریخ را با تدبیر ورق بزنیم..!
👤نصرت ا... محمود زاده
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
آمار فوت شدگان چند روز اخیر کشور :
27 فروردین 114 نفر
28 فروردین 94 نفر
29 فروردین 85 نفر
30 فروردین 74 نفر
😳
😳
😳
😳
😳
28 اردیبهشت 3 نفر
29 اردیبهشت 2 نفر
30 اردیبهشت 1 نفر
31 اردیبهشت 0 نفر
1 خرداد 5 نفر زنده شدنند
2 خرداد روز شکست کرنا و راهپیمایی روز قدس.
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🙄🙄🙄🙄🙄🙄
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
27 فروردین 114 نفر
28 فروردین 94 نفر
29 فروردین 85 نفر
30 فروردین 74 نفر
😳
😳
😳
😳
😳
28 اردیبهشت 3 نفر
29 اردیبهشت 2 نفر
30 اردیبهشت 1 نفر
31 اردیبهشت 0 نفر
1 خرداد 5 نفر زنده شدنند
2 خرداد روز شکست کرنا و راهپیمایی روز قدس.
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🙄🙄🙄🙄🙄🙄
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرق کسی که قدرتمند و رئیسه و کسی که رهبری میکنه
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آ سیدعلی میرزا
اهل طبس در جوانی عاشق دختری بنام مریم میشود.
اما خانواده او مخالف وصلتش با مریم میشوند و زندگی را برایش بی معنی میکنند.
مریم هم به ناچار با مرد دیگری ازدواج میکند و زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل میکند.
ادامه زندگی برای او غیر قابل تصور میشود و چاره ای جز عزلت نمی یابد.
میرزای دل شکسته جلّای وطن میکند و چون آواره ای به مدت ۴۰سال تنها در ارگ مخروبه طبس مأوا میگزیند.
در سال۱۳۵۱زندگی عجیب او توسط پرویز کیمیاوی جلوی دوربین برده میشود و فیلم کوتاه پ مثل پلیکان از آن ساخته میشود.
میرزا در زلزله سهمگین ۷/۸ریشتری طبس مفقود میشود و از سرنوشتش کسی را خبری نبود.
اما این پایان کار نبود!
۲۴سال بعد در حین خاکبرداری ارگ طبس،کارگران با پیکر تقریبا سالم پیرمردی مواجه شدند،که دانستند جنازه متعلق به کسی نیست جز سید علی میرزا که ۴۶سال از حیات و ۲۴سال از مرگش را نیز در خرابه های ارگ طبس گذارنده و همچنان که زندگی اش سوژه دوربین کارگردانان شده بود مرگش نیز مجددا سوژه دوربین های خبری میشود.
بنا به درخواست اهالی طبس پیکر وی طی یک تشییع باشکوه در همان ارگ طبس به خاک سپرده شد تا برای ابد در خرابه محبوبش آرام گیرد.
اهل طبس در جوانی عاشق دختری بنام مریم میشود.
اما خانواده او مخالف وصلتش با مریم میشوند و زندگی را برایش بی معنی میکنند.
مریم هم به ناچار با مرد دیگری ازدواج میکند و زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل میکند.
ادامه زندگی برای او غیر قابل تصور میشود و چاره ای جز عزلت نمی یابد.
میرزای دل شکسته جلّای وطن میکند و چون آواره ای به مدت ۴۰سال تنها در ارگ مخروبه طبس مأوا میگزیند.
در سال۱۳۵۱زندگی عجیب او توسط پرویز کیمیاوی جلوی دوربین برده میشود و فیلم کوتاه پ مثل پلیکان از آن ساخته میشود.
میرزا در زلزله سهمگین ۷/۸ریشتری طبس مفقود میشود و از سرنوشتش کسی را خبری نبود.
اما این پایان کار نبود!
۲۴سال بعد در حین خاکبرداری ارگ طبس،کارگران با پیکر تقریبا سالم پیرمردی مواجه شدند،که دانستند جنازه متعلق به کسی نیست جز سید علی میرزا که ۴۶سال از حیات و ۲۴سال از مرگش را نیز در خرابه های ارگ طبس گذارنده و همچنان که زندگی اش سوژه دوربین کارگردانان شده بود مرگش نیز مجددا سوژه دوربین های خبری میشود.
بنا به درخواست اهالی طبس پیکر وی طی یک تشییع باشکوه در همان ارگ طبس به خاک سپرده شد تا برای ابد در خرابه محبوبش آرام گیرد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم
پ مثل پلیکان
ساخته پرویز کیمیاوی
با بازی آسد علی میرزا
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پ مثل پلیکان
ساخته پرویز کیمیاوی
با بازی آسد علی میرزا
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۱۳. زیبا از محمد حجازی
T.me/mrhallo
#کتاب
#کتاب_صوتی
#زیبا
نوشته: #محمد_حجازی
باصدای: ح. پرهام
#سیزده_شب
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
شب پنجم
#کتاب_صوتی
#زیبا
نوشته: #محمد_حجازی
باصدای: ح. پرهام
#سیزده_شب
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
شب پنجم