شعر و ادبیات
Homayoun Shajarian – Ghamgosar
«غمگسار»
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظارِ یاری، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغِ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستارهایست، باری
دل من، چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رسانَد
دلِ آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید، خون شو که فروخلید خاری
سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشتهست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
چو به زندگان نبخشی تو گناهِ زندگانی
بگذار تا بمیرد به برِ تو زندهواری
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم
منم آن درختِ پیری که نداشت برگ و باری
سرِ بیپناهِ پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیرِ مرگ دیگر نگشایدت کناری
به غروبِ این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
شاعر: #هوشنگ_ابتهاج
آهنگساز: #محمدجواد_ضرابیان
خواننده: #همایون_شجریان
@PoemAndLiterature
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظارِ یاری، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغِ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستارهایست، باری
دل من، چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رسانَد
دلِ آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید، خون شو که فروخلید خاری
سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشتهست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
چو به زندگان نبخشی تو گناهِ زندگانی
بگذار تا بمیرد به برِ تو زندهواری
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم
منم آن درختِ پیری که نداشت برگ و باری
سرِ بیپناهِ پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیرِ مرگ دیگر نگشایدت کناری
به غروبِ این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
شاعر: #هوشنگ_ابتهاج
آهنگساز: #محمدجواد_ضرابیان
خواننده: #همایون_شجریان
@PoemAndLiterature
Havaye Geryeh
Homayoun Shajarian
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست؛ هوای گریه با من
🎧 هوای گریه
شاعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگساز و تنظیمکننده: #محمدجواد_ضرابیان
خواننده: #همایون_شجریان
@PoemAndLiterature
دلم گرفته ای دوست؛ هوای گریه با من
🎧 هوای گریه
شاعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگساز و تنظیمکننده: #محمدجواد_ضرابیان
خواننده: #همایون_شجریان
@PoemAndLiterature
Havaye Geryeh
Homayoun Shajarian
🎧 «هوای گریه»
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک، از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
شعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگسازی و تنظیم: #محمدجواد_ضرابیان
آواز: #همایون_شجریان
@HomayonShajarian
@PoemAndLiterature
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک، از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
شعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگسازی و تنظیم: #محمدجواد_ضرابیان
آواز: #همایون_شجریان
@HomayonShajarian
@PoemAndLiterature
Havaye Geryeh
Homayoun Shajarian
🎧 «هوای گریه»
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
شعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگسازی و تنظیم: #محمدجواد_ضرابیان
آواز: #همایون_شجریان
@HomayonShajarian
@PoemAndLiterature
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
شعر: #سیمین_بهبهانی
آهنگسازی و تنظیم: #محمدجواد_ضرابیان
آواز: #همایون_شجریان
@HomayonShajarian
@PoemAndLiterature