جهان پیشینم را
انکار میکنم،
جهان تازهام را
دوست نمیدارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟
#غاده_السمان
انکار میکنم،
جهان تازهام را
دوست نمیدارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟
#غاده_السمان
وقتی از تو می نویسم
کاغذ، دریا می شود
و حرف هایم، مرغان دریایی
که بر صفحه ی آب
به پرواز در می آیند...
و عشق خود با
موج می گویند...
و مداد من
صدای بر هم خوردن بادها را می یابد...
وقتی از تو می نویسم
از جغد
به هزاردستان بدل می شوم
وقتی می نوازی ام
خود را در آینه بر انداز می کنم
و طاووس می شوم...
#غاده_السمان
کاغذ، دریا می شود
و حرف هایم، مرغان دریایی
که بر صفحه ی آب
به پرواز در می آیند...
و عشق خود با
موج می گویند...
و مداد من
صدای بر هم خوردن بادها را می یابد...
وقتی از تو می نویسم
از جغد
به هزاردستان بدل می شوم
وقتی می نوازی ام
خود را در آینه بر انداز می کنم
و طاووس می شوم...
#غاده_السمان
لقد اخترقتنی کصاعقة
وشطرتنی نصفین
نصف یحبک ونصف یتعذب
لأجل النصف الذی یحبک
أقول لک نعم
وأقول لک لا
أقول لک تعال
وأقول لک اذهب
أقول لک لا ابالی
وأقولها کلها مرة واحدة فی لحظة واحدة
وانت وحدک تفهم ذلک کله
ولا تجد فیه أی تناقض
وقلبک یتسع للنور والظلمة
ولکل أطیاف الضوء والظل
لم یبق ثمة ما یقال
غیر أحبک أنت
#غاده_السمان
وشطرتنی نصفین
نصف یحبک ونصف یتعذب
لأجل النصف الذی یحبک
أقول لک نعم
وأقول لک لا
أقول لک تعال
وأقول لک اذهب
أقول لک لا ابالی
وأقولها کلها مرة واحدة فی لحظة واحدة
وانت وحدک تفهم ذلک کله
ولا تجد فیه أی تناقض
وقلبک یتسع للنور والظلمة
ولکل أطیاف الضوء والظل
لم یبق ثمة ما یقال
غیر أحبک أنت
#غاده_السمان
آزادانه صداقتم را می نويسم
در برابر دشنه های قبيله
و می دانم که با قلمم گورم را حفر می کنم
اما من ادامه مي دهم
زيرا تمامی نويسندگان آزادی
با تيشه ی قلم،گور خود را حفر می کنند
#غاده_السمان
در برابر دشنه های قبيله
و می دانم که با قلمم گورم را حفر می کنم
اما من ادامه مي دهم
زيرا تمامی نويسندگان آزادی
با تيشه ی قلم،گور خود را حفر می کنند
#غاده_السمان
ليس فوق هذهِ الأرض امرأة تنسى جرحها الأول...
#غاده_السمان
زنی روی این زمین نیست که زخمِ نخستیناش را فراموش کند...
من زخمهای بی نظیری به تن دارم اما
تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترین شان
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز می گردی
و هر بار
عزیزتر از پیش
هر بار عمیق تر..
#رویا_شاهحسینزاده
#غاده_السمان
زنی روی این زمین نیست که زخمِ نخستیناش را فراموش کند...
من زخمهای بی نظیری به تن دارم اما
تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترین شان
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز می گردی
و هر بار
عزیزتر از پیش
هر بار عمیق تر..
#رویا_شاهحسینزاده
هُل ترید أن تعرف سرّ قوّتی ؟
لا أحد أحبّنی حقاً قط !
#غاده_السمان
می خواهی راز قدرت مرا بدانی ؟
هیچ کس، هیچ وقت، واقعا مرا دوست نداشت !
ترجمه #اسماء_خواجه_زاده
لا أحد أحبّنی حقاً قط !
#غاده_السمان
می خواهی راز قدرت مرا بدانی ؟
هیچ کس، هیچ وقت، واقعا مرا دوست نداشت !
ترجمه #اسماء_خواجه_زاده
گناه در نظر مردم فقط کشتن موجواداتیست که از گونهی ما انسانها باشند.
هنوز از لحاظ انسانی و ساختاری پیشرفت نکردهایم تا کشتن هر جانزندهای به عنوان جرم تلقی شود...
چقدر فلسفهی هندی و آسیایی را دوست دارم چون کشتن هر موجود زندهای را حرام میداند حتی کشتن پشه را!
و چقدر دوران بشری وحشی ما نیازمند انسانیت گاندی گیاهخوار است زیرا آنچنان عشق و محبت از او میتراود که تمام موجودات زندهی جهان را میشوید.
بیروت ۷۵
#غاده_السمان
هنوز از لحاظ انسانی و ساختاری پیشرفت نکردهایم تا کشتن هر جانزندهای به عنوان جرم تلقی شود...
چقدر فلسفهی هندی و آسیایی را دوست دارم چون کشتن هر موجود زندهای را حرام میداند حتی کشتن پشه را!
و چقدر دوران بشری وحشی ما نیازمند انسانیت گاندی گیاهخوار است زیرا آنچنان عشق و محبت از او میتراود که تمام موجودات زندهی جهان را میشوید.
بیروت ۷۵
#غاده_السمان
وأحبك كثيراً
أكثر حرارة من البراكين الحية
أكثر عمقا من دروب الشهب
أكثر اتساعا من خيالات سجين
أحبك كثيرا ...
أحبك حتى أكثر من عدد ذنوبي !...
#غاده_السمان
أكثر حرارة من البراكين الحية
أكثر عمقا من دروب الشهب
أكثر اتساعا من خيالات سجين
أحبك كثيرا ...
أحبك حتى أكثر من عدد ذنوبي !...
#غاده_السمان