با مرامش جهان چه بیگانه ست گرچه با نامش آشنا بوده ست
وسعت غربتی که داشته است تا فراسوی ناکجا بوده ست
بغض هایی ست در گلوی امام که فروخفته در دل ایام
او به این نوع گریه عادت داشت ،گریه هایی که بیصدا بوده ست
بر سر منبر رسول الله لعن میشد علی ولیکن آه
خون دل خورد و دم نزد هرچند در رگش خون مرتضی بوده ست
بین یاران غریب بود غریب؛ آن چنان که امیر لشکر او
بنده ی زرخرید و مقهورِ حیله ی عمرو عاص ها بوده ست
تیغ او در نیام شد افسوس حسرت او قیام شد افسوس
زخمِ بی التیام شد افسوس غربتی که از ابتدا بوده ست
نه که او پهلوان نباشد نه! نه که او جان فشان نباشد نه!
در شمار یلان نباشد نه! صبر تکلیف مجتبی بوده ست
تیغِ صلحی که داشت در دستش زخم بر پیکر نفاق زده
صلح خونین او مقدمه ی نهضت سرخ کربلا بوده ست
#سیدعلیرضا_شفیعی
وسعت غربتی که داشته است تا فراسوی ناکجا بوده ست
بغض هایی ست در گلوی امام که فروخفته در دل ایام
او به این نوع گریه عادت داشت ،گریه هایی که بیصدا بوده ست
بر سر منبر رسول الله لعن میشد علی ولیکن آه
خون دل خورد و دم نزد هرچند در رگش خون مرتضی بوده ست
بین یاران غریب بود غریب؛ آن چنان که امیر لشکر او
بنده ی زرخرید و مقهورِ حیله ی عمرو عاص ها بوده ست
تیغ او در نیام شد افسوس حسرت او قیام شد افسوس
زخمِ بی التیام شد افسوس غربتی که از ابتدا بوده ست
نه که او پهلوان نباشد نه! نه که او جان فشان نباشد نه!
در شمار یلان نباشد نه! صبر تکلیف مجتبی بوده ست
تیغِ صلحی که داشت در دستش زخم بر پیکر نفاق زده
صلح خونین او مقدمه ی نهضت سرخ کربلا بوده ست
#سیدعلیرضا_شفیعی