Forwarded from شعرِ فاخر🍂
#شعر_فاخر ⚫️
+ بابا شمایید؟؟
- با که کار داری دخترجان؟
+ شما مردی که رویش را پوشانده باشد و گونی بر دوش داشته باشد ندیدید؟
- با او چه کار داری؟
+ او بابای من است...البته بابایم که نه!
مـن به او میگویم بابا
- اسم بابایت را میدانی؟
+ نه...پرسیدم امـا نگفت
- اگر بابا دیگر نیاید چه؟
+ عه چرا نیاید؟! تازه میخواهم خبری خوب بدهم که مطمئنم خوشحال میشود!
- چه خبری؟
+ میخواهم خبر مرگ #علـی را به او بدهم!
- از کجا میدانی از شنیدن این خبر خوشحال میشود؟
+ او از خوشحالیِ من خوشحال میشود! همیشه همینطور بود! هروقت علی را نفرین میکردم او هم با من نفرین میکرد!
- او هم مرگ علی را میخواست؟
+ آری دستانش را بالا میبرد و میگفت خدایا مرگ علی را زودتر برسان
- [سکوت و بغض و اشک...]
#برشانهتوجــاییتیمانکوفهبود
#ازاوجسربهزیریتــوحرفمیزنم
#تابهگودالرسیدندهمگیشیــرشدند...
#حیعلیالعزا | @shere_fakher⚫️
+ بابا شمایید؟؟
- با که کار داری دخترجان؟
+ شما مردی که رویش را پوشانده باشد و گونی بر دوش داشته باشد ندیدید؟
- با او چه کار داری؟
+ او بابای من است...البته بابایم که نه!
مـن به او میگویم بابا
- اسم بابایت را میدانی؟
+ نه...پرسیدم امـا نگفت
- اگر بابا دیگر نیاید چه؟
+ عه چرا نیاید؟! تازه میخواهم خبری خوب بدهم که مطمئنم خوشحال میشود!
- چه خبری؟
+ میخواهم خبر مرگ #علـی را به او بدهم!
- از کجا میدانی از شنیدن این خبر خوشحال میشود؟
+ او از خوشحالیِ من خوشحال میشود! همیشه همینطور بود! هروقت علی را نفرین میکردم او هم با من نفرین میکرد!
- او هم مرگ علی را میخواست؟
+ آری دستانش را بالا میبرد و میگفت خدایا مرگ علی را زودتر برسان
- [سکوت و بغض و اشک...]
#برشانهتوجــاییتیمانکوفهبود
#ازاوجسربهزیریتــوحرفمیزنم
#تابهگودالرسیدندهمگیشیــرشدند...
#حیعلیالعزا | @shere_fakher⚫️