شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
🔸هويت ملي دو ركن بسيار مهم دارد؛ يكي ركن زبان فارسي و ديگري مجموعه‌اي از فرهنگ، تمدن، رسم‌ها و آيين‌هاست كه در شاهنامه به بهترين صورت، تبلور يافته است. فردوسي سنگ بنايي گذاشت كه باعث ماندگاري ايران شد.

🔹نكته اينجاست كه در زماني كه شاهنامه سروده شد نشاني از ايرانشهر با مركزيت واحد وجود نداشت و هر گوشه‌اي از ايران در دست حكومتي مستقل بود.

🔸دولت‌هاي ساماني، غزنوي و سلجوقي هرگز بر سراسر ايران حاكم نبودند و تنها بر بخش‌هايي از اين سرزمين حكم مي‌راندند.

🔹در چنين زماني كه ايرانشهر در دست دولت‌هاي متعدد بود، فردوسي سنگ بنايي گذاشت كه باعث ماندگاري ايران شد. اين كه مي‌گويند فردوسي ايران را زنده كرد، اشاره به همين معنا دارد. 

🔸 فردوسي دهقان زاده‌اي بود كه در قرن چهارم ايرانيان را با پيشينه خود آشنا كرد و در شاهنامه‌اش نشان داد كه چه فداكاري‌ها و پهلواني‌ها از گذشته‌هاي دور در ايران شده است تا اين سرزمين پايدار بماند.


🔹 تفكر و انديشه ايران متحد و يكپارچه از فردوسي آغاز و در سده‌هاي بعد در ادبيات ما حفظ شد. 

🔸به همين دليل است كه شاعري مانند نظامي هنگامي كه كتاب خود را به اتابك آذربايجان تقديم مي‌كند، او را «خسرو ايران» مي‌نامد؛ چون در ذهن او انديشه ايران يكپارچه وجود داشت.


🔹انديشه يكپارچگي ايران تا به روزگار صفويان ادامه يافت و به دست آنها ايراني متحد دوباره شكل گرفت. صفويان در كنار يكپارچگي ايران، به دو ركن ديگر هم توجه داشتند و آنها را در كنار انديشه ايران متحد مي‌گذاشتند؛ آن دو ركن، يكي تشيع بود و ديگري تصوف. 

🔸 به خاطر همين است كه مي‌بينيم در دوره شاه طهماسب صفوي يكي از بهترين شاهنامه‌هاي مصور به نام «شاهنامه طهماسبي» پديد مي‌آيد. چون شاهان صفوي به شاهنامه بسيار اهميت مي‌دادند؛ در عين حال كه پايبند به تشيع هم بودند. 

🔹من مي‌خواهم روايتي از يك كتاب عربي كه در قرن اول هجري نوشته شده است، بازگو كنم كه در آن نويسنده سعي كرده است ايرانيان را تحقير كند. اين كتاب نوشته «سرير بن جرير» است كه در سال 117 قمري مرده است. او «جهشياري» نام داشت كه يك نام ايراني و به معني «بخت يار» است. 

🔸جرير مي‌نويسد: «ايرانيان گروهي كاتب و ديوانسالار هستند، نه نيزه‌داران و مردان جنگ». در حقيقت او با اين سخن مي‌خواهد ايراني را كوچك كند. چون آنچه در نزد اعراب جاهلي اهميت داشت، شمشير و نيزه بود، نه فرهنگ و قلم. اما در همين زمان، به گواه شاهنامه، آنچه در ايران اهميت داشت سواد و علم‌اندوزي بود. 

🔹تنها كافي است به اين بيت‌ها و مصراع‌هاي شاهنامه توجه كنيم: «به فرهنگ باشد روان تندرست» يا «كه فرهنگ آرايش جان بُود» يا «دبيري بياموز فرزند را» جاي ديگر مي‌گويد: «مياساي ز آموختن يك زمان/ ز دانش ميفكن دل اندر گمان/ گذشته سخن ها ياد دارد خرد/ به دانش روان را همي پرورد». 

🔸اين كه برخي مي‌گويند در ايران باستان دانش‌اندوزي مخصوص طبقات خاصي بوده است و بعد اين داستان را مي‌آورند كه انوشيروان به فرزند كفشگري اجازه نداد دانش بياموزد، سخن درستي نيست.

🔹در اين داستان بحث بر سر اين نيست كه انوشيروان مخالف سواد آموزي پسر كفشگر بود؛ بحث بر سر اين است كه كسي از طبقات پايين اجتماع نمي‌توانست به مقام دبيري دربار برسد. 

🔸 اين بسيار تفاوت دارد با اين كه مي‌گويند انوشيروان با دانش اندوزي مخالفت مي‌كرد. به اين روايت هرگز نمي‌توان استناد كرد. سراسر شاهنامه نشان مي‌دهد كه در زمان ساسانيان بسيار به دانش اندوزي اهميت مي‌دادند.


@khatibi_shahnameh

#ابوالفضل_خطیبی