نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت
سرودی دگرگونه آغاز كردم
#احمد_شاملو
@PoemAndLiterature
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت
سرودی دگرگونه آغاز كردم
#احمد_شاملو
@PoemAndLiterature
دلم کپک زده، آه
که سطری بنویسم از تنگیِ دل،
همچو مهتابزدهای از قبیلهی آرش بر چکاد صخرهای
زهِ جان کشیده تا بن گوش
به رها کردن فریاد آخرین
#احمد_شاملو
@PoemAndLiterature
که سطری بنویسم از تنگیِ دل،
همچو مهتابزدهای از قبیلهی آرش بر چکاد صخرهای
زهِ جان کشیده تا بن گوش
به رها کردن فریاد آخرین
#احمد_شاملو
@PoemAndLiterature