شيخ ما گفت: بوحامد دوستان با رفيقی میرفت در راهی. گفت: مرا اينجا کسیست تو اينجا باش تا من در شوم و صلت رحم بجای آرم. بوحامد بنشست. و آن مرد در شد. و آن شب وابيرون نيامد. و برفی عظيم آمد آن شب. ديگر روز آن مرد بيرون آمد. بوحامد در آن ميان برف میجنبيد و برف از وی میريخت. آن مرد گفت: تو هنوز اينجایی؟ گفت: نگفته بودی که اينجا میباش؟ دوستان وفای بجای آرند.
اسرار التوحید
فی مقامات الشیخ ابیسعید ابیالخیر
تألیف: محمّد بن منور
تصحیح: #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
اسرار التوحید
فی مقامات الشیخ ابیسعید ابیالخیر
تألیف: محمّد بن منور
تصحیح: #محمدرضا_شفیعی_کدکنی