خانه ام ابري ست
يکسره روي زمين ابري ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد مي پيچد
يکسره دنيا خراب از اوست
و حواس من
آي ني زن که تو را آواي ني برده ست دور از ره،
...
کجايي؟
خانه ام ابري ست اما
ابر بارانش گرفته است
در خيال روزهاي روشنم کز دست رفتندم
من به روي آفتابم
مي برم در ساحت دريا نظاره
و همه دنيا خراب و خرد از باد است
و به ره ني زن که دايم مي نوازد ني در اين دنياي ابراندود
راه خود را دارد اندر پيش
#نیما_یوشیج
يکسره روي زمين ابري ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد مي پيچد
يکسره دنيا خراب از اوست
و حواس من
آي ني زن که تو را آواي ني برده ست دور از ره،
...
کجايي؟
خانه ام ابري ست اما
ابر بارانش گرفته است
در خيال روزهاي روشنم کز دست رفتندم
من به روي آفتابم
مي برم در ساحت دريا نظاره
و همه دنيا خراب و خرد از باد است
و به ره ني زن که دايم مي نوازد ني در اين دنياي ابراندود
راه خود را دارد اندر پيش
#نیما_یوشیج
هنوز از شب دمی باقی است،
می خواند در او شبگیر
و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو.
به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من که
هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند
و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـــ امیدانگیزـــ با من
در این تاریک منزل می زند سوسو
#نیما_یوشیج
می خواند در او شبگیر
و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو.
به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من که
هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند
و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـــ امیدانگیزـــ با من
در این تاریک منزل می زند سوسو
#نیما_یوشیج