📚هر روز یک داستان
داستان شماره ۱۳۴
💎 داستان ضرب المثل
#مال_آدم_نخور_برای_آدم_بخور
#ماڵی_خۆ_نەخۆرە_بۆ_چەکمە_بۆرە
می گویند مردی به کم غذایی مشهور بود. روزی وی را به جایی دعوت کردند. غذاهای خیلی خوبی آماده کرده بودند و می خواستند آن شخص را امتحان کنند ببینند ذاتاً کم غذاست یا مال خودش را نمی خورد.
تمام غذاها را روی سفره چیدند و او را به سر سفره بردند. چشمش که به سفره افتاد شروع کرد به خوردن و نمی دانست چطوری این همه غذا را بخورد. وقتی از خوردن فارغ شد، صاحب خانه از او پرسید: مزه غذا چطور بود؟
آن شخص جواب داد: بسیار خوب بود.
صاحب خانه گفت: این همه غذا را از پول خودت و به دستور پسرت درست کردیم تا بدانیم کم غذایی تو به چه دلیل است؟ حالا معلوم شد که مال خودت را نمی توانی بخوری و از گلویت پایین نمیرود... .
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
داستان شماره ۱۳۴
💎 داستان ضرب المثل
#مال_آدم_نخور_برای_آدم_بخور
#ماڵی_خۆ_نەخۆرە_بۆ_چەکمە_بۆرە
می گویند مردی به کم غذایی مشهور بود. روزی وی را به جایی دعوت کردند. غذاهای خیلی خوبی آماده کرده بودند و می خواستند آن شخص را امتحان کنند ببینند ذاتاً کم غذاست یا مال خودش را نمی خورد.
تمام غذاها را روی سفره چیدند و او را به سر سفره بردند. چشمش که به سفره افتاد شروع کرد به خوردن و نمی دانست چطوری این همه غذا را بخورد. وقتی از خوردن فارغ شد، صاحب خانه از او پرسید: مزه غذا چطور بود؟
آن شخص جواب داد: بسیار خوب بود.
صاحب خانه گفت: این همه غذا را از پول خودت و به دستور پسرت درست کردیم تا بدانیم کم غذایی تو به چه دلیل است؟ حالا معلوم شد که مال خودت را نمی توانی بخوری و از گلویت پایین نمیرود... .
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
👍16❤1