This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرچم ساواک رو دست گرفتن میگن امنیت ایران رو دوباره برقرار میکنیم
🥴38🤬23❤17👍7👎6🔥3😁3👏1🤔1💯1
🔥 وقتی عدالت، تیغه دارد و اختلاس، بیزینس است | جمهوری اسلامی و سیاست قطع انگشتان فقر
✍️ مقدمه:
وقتی فقر جرم است و اختلاس، امتیاز ویژه؛ وقتی حکم شرعی را برای گرسنگان اجرا میکنند، اما دزدان حکومتی با رأی باز به اروپا پناه میبرند؛ وقتی تیغه عدالت فقط برای فقرا تیز است... باید نوشت.
این یادداشت، صدای کسانی است که نه «ژن خوب» داشتند، نه «وام بیضامن»، نه «پشتگرمی امنیتی»؛ سه انسان، چهار انگشت، یک سیستم قضایی تیغبهدست.
این مقاله را بخوانید و منتشر کنید. چون سکوت، ادامه همین بربریت است.
چهار انگشت. سه انسان. یک نظام قضایی که هنوز قرن ۲۱ را به رسمیت نمیشناسد.
چهارشنبه ۹ مرداد، در زندان مرکزی ارومیه، جمهوری اسلامی یک بار دیگر چهرهی واقعیاش را نمایان کرد: با صدای تیغه گیوتین، با بوی بیحسی و زخم، و با سکوت سنگین عدالتِ گمشده.
هادی رستمی، مهدی شرفیان و مهدی شاهیوند، سه مردی که در سال ۱۳۹۴ به اتهام سرقت بازداشت شدند، حالا باید با دست ناقص زندگی کنند. چون جمهوری اسلامی، قطع عضو را «حکم الهی» میداند.
رسانههای حکومتی، با افتخار اعلام کردهاند که این مجازات، نشانهی قاطعیت است. اما قاطعیت علیه چه کسی؟ علیه فقر؟ علیه گرسنگی؟ علیه کسانی که نه بند پُرپول بانکی داشتند، نه رانت ارزی، نه ژن خوب، نه پاسپورت دومی؟
ماجرای واقعی این نیست که سه نفر انگشتشان قطع شد. ماجرا این است که جامعهای به دست حاکمانی اداره میشود که گرسنگی را جرم میدانند و چپاول را هنر.
در همین سرزمینی که سه جوان را با گیوتین مجازات میکنند، پروندههایی با ابعاد هزاران میلیاردی، مثل حباب در هوای رسانه میترکند و فراموش میشوند. دزدیِ بزرگ، مجوز ویژه دارد. دزد کوچک، حکم شلاق و قطع عضو. عدالت اسلامی، اسمش را گذاشتهاند.
این سه نفر، دزد نبودند؛ قربانی بودند. قربانی ساختار اقتصادیای که نابرابری را قانونی میکند، فقر را تقدیر مینامد، و بعد قربانیانش را قصابی میکند. آنها نگفتند چرا دزدیدند، بلکه فریاد زدند که چرا مجبور شدند.
اما این همهی قصه نیست. قصه آنجاست که همزمان، آنسوی دیوارهای همین زندانها، متهمان اختلاسهای سنگین با رأی باز، مرخصیهای طلایی، و بعدها، با تغییر چهره، در اروپا عکس سلفی میگیرند. آنجا که عدالت، بسته به حساب بانکی رنگ عوض میکند.
کدام شریعت، قطع انگشت کسی را تجویز میکند که سالها در بیعدالتی زیسته، بینصیب از عدالت اجتماعی؟ مگر نه اینکه در فقه، مجازات سارق فقط زمانی مشروع است که سرزمینش «دارالعدل» باشد؟ در جمهوری اسلامی اما «عدل» را با لودر از روی شهر رد کردهاند و حالا با «تیغ»، نظم ایجاد میکنند.
و مهمتر از همه: این مردم، کِی و کجا به چنین سیاستی رأی دادهاند؟ کِی خواستهاند که عدالت اینگونه اجرا شود؟ با تیغهای که فقط برای فقرا تیز است؟ کدام رأی، کدام همهپرسی، کدام دادخواهی مردمی پشت این نوع اجرای شریعت ایستاده است؟ هیچ.
قطع انگشتان این سه نفر، نه نشانهی عدالت، که سندی دیگر بر بربریت حقوقیست. سندی دیگر بر اینکه نظام حقوقی در تحقیر قربانیان خود، به مرز تازهای از قساوت رسیده است.
امروز دیگر کسی نمیپرسد «چه کسی دزدیده؟»، بلکه باید پرسید: چه کسی این سیستم را ساخته که سرقت، تنها راه نجات برخی است و امنترین راه غارت برای برخی دیگر؟
این روزها حضرات با غرور حکم قطع میزنند. اما روزی خواهد آمد که انگشت اتهام تاریخ، بیهیچ بیحسی، به سوی خود آنها نشانه رود. روزی که مردم، فراموش نمیکنند چه کسی دست فقرا را برید، تا دست اختلاسگران آزاد بماند.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
✍️ مقدمه:
وقتی فقر جرم است و اختلاس، امتیاز ویژه؛ وقتی حکم شرعی را برای گرسنگان اجرا میکنند، اما دزدان حکومتی با رأی باز به اروپا پناه میبرند؛ وقتی تیغه عدالت فقط برای فقرا تیز است... باید نوشت.
این یادداشت، صدای کسانی است که نه «ژن خوب» داشتند، نه «وام بیضامن»، نه «پشتگرمی امنیتی»؛ سه انسان، چهار انگشت، یک سیستم قضایی تیغبهدست.
این مقاله را بخوانید و منتشر کنید. چون سکوت، ادامه همین بربریت است.
چهار انگشت. سه انسان. یک نظام قضایی که هنوز قرن ۲۱ را به رسمیت نمیشناسد.
چهارشنبه ۹ مرداد، در زندان مرکزی ارومیه، جمهوری اسلامی یک بار دیگر چهرهی واقعیاش را نمایان کرد: با صدای تیغه گیوتین، با بوی بیحسی و زخم، و با سکوت سنگین عدالتِ گمشده.
هادی رستمی، مهدی شرفیان و مهدی شاهیوند، سه مردی که در سال ۱۳۹۴ به اتهام سرقت بازداشت شدند، حالا باید با دست ناقص زندگی کنند. چون جمهوری اسلامی، قطع عضو را «حکم الهی» میداند.
رسانههای حکومتی، با افتخار اعلام کردهاند که این مجازات، نشانهی قاطعیت است. اما قاطعیت علیه چه کسی؟ علیه فقر؟ علیه گرسنگی؟ علیه کسانی که نه بند پُرپول بانکی داشتند، نه رانت ارزی، نه ژن خوب، نه پاسپورت دومی؟
ماجرای واقعی این نیست که سه نفر انگشتشان قطع شد. ماجرا این است که جامعهای به دست حاکمانی اداره میشود که گرسنگی را جرم میدانند و چپاول را هنر.
در همین سرزمینی که سه جوان را با گیوتین مجازات میکنند، پروندههایی با ابعاد هزاران میلیاردی، مثل حباب در هوای رسانه میترکند و فراموش میشوند. دزدیِ بزرگ، مجوز ویژه دارد. دزد کوچک، حکم شلاق و قطع عضو. عدالت اسلامی، اسمش را گذاشتهاند.
این سه نفر، دزد نبودند؛ قربانی بودند. قربانی ساختار اقتصادیای که نابرابری را قانونی میکند، فقر را تقدیر مینامد، و بعد قربانیانش را قصابی میکند. آنها نگفتند چرا دزدیدند، بلکه فریاد زدند که چرا مجبور شدند.
اما این همهی قصه نیست. قصه آنجاست که همزمان، آنسوی دیوارهای همین زندانها، متهمان اختلاسهای سنگین با رأی باز، مرخصیهای طلایی، و بعدها، با تغییر چهره، در اروپا عکس سلفی میگیرند. آنجا که عدالت، بسته به حساب بانکی رنگ عوض میکند.
کدام شریعت، قطع انگشت کسی را تجویز میکند که سالها در بیعدالتی زیسته، بینصیب از عدالت اجتماعی؟ مگر نه اینکه در فقه، مجازات سارق فقط زمانی مشروع است که سرزمینش «دارالعدل» باشد؟ در جمهوری اسلامی اما «عدل» را با لودر از روی شهر رد کردهاند و حالا با «تیغ»، نظم ایجاد میکنند.
و مهمتر از همه: این مردم، کِی و کجا به چنین سیاستی رأی دادهاند؟ کِی خواستهاند که عدالت اینگونه اجرا شود؟ با تیغهای که فقط برای فقرا تیز است؟ کدام رأی، کدام همهپرسی، کدام دادخواهی مردمی پشت این نوع اجرای شریعت ایستاده است؟ هیچ.
قطع انگشتان این سه نفر، نه نشانهی عدالت، که سندی دیگر بر بربریت حقوقیست. سندی دیگر بر اینکه نظام حقوقی در تحقیر قربانیان خود، به مرز تازهای از قساوت رسیده است.
امروز دیگر کسی نمیپرسد «چه کسی دزدیده؟»، بلکه باید پرسید: چه کسی این سیستم را ساخته که سرقت، تنها راه نجات برخی است و امنترین راه غارت برای برخی دیگر؟
این روزها حضرات با غرور حکم قطع میزنند. اما روزی خواهد آمد که انگشت اتهام تاریخ، بیهیچ بیحسی، به سوی خود آنها نشانه رود. روزی که مردم، فراموش نمیکنند چه کسی دست فقرا را برید، تا دست اختلاسگران آزاد بماند.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Telegram
کانال حمید آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
👍32❤21🔥3💔3
میرحسین موسوی و عباس عبدی، دو تقویم سیاسی متفاوت: حصر سیاسی موسوی و حصر تحلیلی عبدی
بیانیه مهندس میرحسین موسوی پس از انتشار، بار دیگر فضای سیاست ایران را به جنبوجوش انداخت. بیانیهای که نه فقط موضعگیریای تازه بود، بلکه تلاشی برای بازتعریف سیاست در افقی نو. اما واکنشها به آن، بهویژه از سوی چهرههایی مانند عباس عبدی، نشان داد که حتی در میان روشنفکران سیاسی، شکاف بین «واقعگرایی محافظهکارانه» و «آیندهنگری جسورانه» همچنان پابرجاست. نقدهای آقای عبدی، اگرچه در ظاهر از سر دلسوزی است، اما در عمق خود، حامل همان نگاه محتاطی است که سیاست را تنها در مرزهای ممکنات فعلی تعریف میکند. در این نوشته، به بررسی سه محور انتقادی عبدی میپردازیم و نشان میدهیم که چرا این نگاه، در فهم گفتمان موسوی، دچار خطای تحلیل است.
یکی از محوریترین نقدهای عباس عبدی به بیانیه موسوی، زمان انتشار آن است: بهزعم او، بیانیه دیر آمده و بهموقع نیست. اما مگر همیشه زود گفتن، به معنای درست گفتن است؟ گاهی، تأخیر، نشانهی احتیاط نیست؛ نشان بلوغ است. در دنیای سیاست، زمانبندی صرفاً یک عنصر تکنیکی نیست، بلکه بخشی از استراتژی است.
موسوی، برخلاف بسیاری از سیاستورزان بیانیهساز، زمانی سخن گفت که افکار عمومی به درجهای از بلوغ رسیده بود، که بتواند حرفهای او را نه بهعنوان اعتراضِ روزمره، بلکه بهمثابه پیشنهادِ نقشه راهی برای دوران گذار بفهمد. آنچه عبدی آن را «تأخیر» مینامد، در واقع، چیزی نیست جز بههنگامی استراتژیک. عبدی بیانیه را دیر میداند، چون همچنان با ساعت رسمی «توازن قوای موجود» تحلیل میکند. اما موسوی، با زمانِ مردم سخن گفت. و این، دو تقویم متفاوت است.
نقد دوم عبدی آن است که بیانیه، بیش از حد جامع است و موضوعات را درهم آمیخته. این نقد، اگرچه در نگاه اول منطقی بهنظر میرسد، اما ریشه در رویکردی دارد که میخواهد سیاست را به فهرستوارگی تقلیل دهد: این هفته فقط دربارهی اقتصاد بنویس، آن یکی هفته دربارهی حجاب، هفته بعد دربارهی سیاست خارجی. اما جامعه ایران، انبارهای جدا از هم نیست. آنچه امروز در اقتصاد میگذرد، ریشه در ساختار حقوقی و سیاسی دارد؛ و بحران حجاب، بیارتباط با نظام توزیع قدرت نیست. موسوی، با ارائه یک بیانیه جامع، در واقع، نقشهای کلی از یک بحران درهمتنیده را ترسیم کرده است.
پرهیز از جامعنگری، گرچه تحلیل را سادهتر میکند، اما راهی برای مواجهه واقعی با بحرانهای ساختاری نیست. تحلیلگری که از کلنگری گریزان است، شاید مخاطب بیشتری بیابد، اما از پاسخگویی به پیچیدگیهای جامعه ناتوان میماند. عبدی بیانیه را آشفته میبیند، چون با عینک تفکیک تکنوکراتیک به آن مینگرد. اما در سیاستی که با بحران مشروعیت، فروپاشی نهادی و شکاف نسلی روبهروست، چارهای جز نگاه کلان نیست.
سومین انتقاد عبدی به موسوی، پیشنهاد رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان است. او این پیشنهاد را "سالبه به انتفای موضوع" مینامد و در عوض، خواهان نشان دادن «اراده اصلاح از سوی حکومت» است. اما کدام حکومت؟ آیا هنوز باید چشم به راه اصلاحطلبی در ساختاری بود که اساساً برای اصلاحناپذیری طراحی شده؟ پیشنهاد موسوی، در حقیقت، از آنجایی نشأت میگیرد که دیگر نمیتوان مشکلات امروز را با ابزار دیروز حل کرد.
رفراندوم و مجلس مؤسسان، ولو ناممکن در کوتاهمدت، گشودن پنجرهای است رو به آینده. آنکه فقط با مترِ «امکانپذیری موجود» سیاستورزی میکند، تحلیلگر نیست، کارمند دفتر وضعیت فعلی است. سیاست، صرفاً مهندسی واقعیت نیست، بلکه افقسازی نیز هست. آنچه عبدی، خواستهای غیرعملی میخواند، میتواند در چشم تاریخ، نقطه آغاز یک تغییر بنیادین باشد.
بیانیه موسوی، حتی اگر کامل و بینقص نباشد، جرأت بازتعریف گفتمان را دارد. در جهانی که تحلیلگران، منتظر دستورالعمل از بالادستاند، کسی که از درون حصر، افقی نو میگشاید، سزاوار تحسین است نه تخریب. نقد عباس عبدی، فراتر از اختلافنظر، حامل نوعی ایستادگی در برابر هر تحولِ بیرون از چهارچوبهای رسمی است. گویی تحلیلگر باید تنها در صورتی از تغییر سخن بگوید که از قبل، اجازه آن صادر شده باشد.
بیایید اینگونه نیندیشیم. سیاست، دفتر ثبت احتیاطها نیست؛ میدان آزمون جسارتهاست. بیانیه موسوی را نه بهعنوان پایان، بلکه آغازی دوباره برای تفکر مستقل ببینیم. آن را با متر تحلیلهای خنثی نسنجیم؛ بلکه با نگاه به افقهایی که میتواند بگشاید.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
بیانیه مهندس میرحسین موسوی پس از انتشار، بار دیگر فضای سیاست ایران را به جنبوجوش انداخت. بیانیهای که نه فقط موضعگیریای تازه بود، بلکه تلاشی برای بازتعریف سیاست در افقی نو. اما واکنشها به آن، بهویژه از سوی چهرههایی مانند عباس عبدی، نشان داد که حتی در میان روشنفکران سیاسی، شکاف بین «واقعگرایی محافظهکارانه» و «آیندهنگری جسورانه» همچنان پابرجاست. نقدهای آقای عبدی، اگرچه در ظاهر از سر دلسوزی است، اما در عمق خود، حامل همان نگاه محتاطی است که سیاست را تنها در مرزهای ممکنات فعلی تعریف میکند. در این نوشته، به بررسی سه محور انتقادی عبدی میپردازیم و نشان میدهیم که چرا این نگاه، در فهم گفتمان موسوی، دچار خطای تحلیل است.
یکی از محوریترین نقدهای عباس عبدی به بیانیه موسوی، زمان انتشار آن است: بهزعم او، بیانیه دیر آمده و بهموقع نیست. اما مگر همیشه زود گفتن، به معنای درست گفتن است؟ گاهی، تأخیر، نشانهی احتیاط نیست؛ نشان بلوغ است. در دنیای سیاست، زمانبندی صرفاً یک عنصر تکنیکی نیست، بلکه بخشی از استراتژی است.
موسوی، برخلاف بسیاری از سیاستورزان بیانیهساز، زمانی سخن گفت که افکار عمومی به درجهای از بلوغ رسیده بود، که بتواند حرفهای او را نه بهعنوان اعتراضِ روزمره، بلکه بهمثابه پیشنهادِ نقشه راهی برای دوران گذار بفهمد. آنچه عبدی آن را «تأخیر» مینامد، در واقع، چیزی نیست جز بههنگامی استراتژیک. عبدی بیانیه را دیر میداند، چون همچنان با ساعت رسمی «توازن قوای موجود» تحلیل میکند. اما موسوی، با زمانِ مردم سخن گفت. و این، دو تقویم متفاوت است.
نقد دوم عبدی آن است که بیانیه، بیش از حد جامع است و موضوعات را درهم آمیخته. این نقد، اگرچه در نگاه اول منطقی بهنظر میرسد، اما ریشه در رویکردی دارد که میخواهد سیاست را به فهرستوارگی تقلیل دهد: این هفته فقط دربارهی اقتصاد بنویس، آن یکی هفته دربارهی حجاب، هفته بعد دربارهی سیاست خارجی. اما جامعه ایران، انبارهای جدا از هم نیست. آنچه امروز در اقتصاد میگذرد، ریشه در ساختار حقوقی و سیاسی دارد؛ و بحران حجاب، بیارتباط با نظام توزیع قدرت نیست. موسوی، با ارائه یک بیانیه جامع، در واقع، نقشهای کلی از یک بحران درهمتنیده را ترسیم کرده است.
پرهیز از جامعنگری، گرچه تحلیل را سادهتر میکند، اما راهی برای مواجهه واقعی با بحرانهای ساختاری نیست. تحلیلگری که از کلنگری گریزان است، شاید مخاطب بیشتری بیابد، اما از پاسخگویی به پیچیدگیهای جامعه ناتوان میماند. عبدی بیانیه را آشفته میبیند، چون با عینک تفکیک تکنوکراتیک به آن مینگرد. اما در سیاستی که با بحران مشروعیت، فروپاشی نهادی و شکاف نسلی روبهروست، چارهای جز نگاه کلان نیست.
سومین انتقاد عبدی به موسوی، پیشنهاد رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان است. او این پیشنهاد را "سالبه به انتفای موضوع" مینامد و در عوض، خواهان نشان دادن «اراده اصلاح از سوی حکومت» است. اما کدام حکومت؟ آیا هنوز باید چشم به راه اصلاحطلبی در ساختاری بود که اساساً برای اصلاحناپذیری طراحی شده؟ پیشنهاد موسوی، در حقیقت، از آنجایی نشأت میگیرد که دیگر نمیتوان مشکلات امروز را با ابزار دیروز حل کرد.
رفراندوم و مجلس مؤسسان، ولو ناممکن در کوتاهمدت، گشودن پنجرهای است رو به آینده. آنکه فقط با مترِ «امکانپذیری موجود» سیاستورزی میکند، تحلیلگر نیست، کارمند دفتر وضعیت فعلی است. سیاست، صرفاً مهندسی واقعیت نیست، بلکه افقسازی نیز هست. آنچه عبدی، خواستهای غیرعملی میخواند، میتواند در چشم تاریخ، نقطه آغاز یک تغییر بنیادین باشد.
بیانیه موسوی، حتی اگر کامل و بینقص نباشد، جرأت بازتعریف گفتمان را دارد. در جهانی که تحلیلگران، منتظر دستورالعمل از بالادستاند، کسی که از درون حصر، افقی نو میگشاید، سزاوار تحسین است نه تخریب. نقد عباس عبدی، فراتر از اختلافنظر، حامل نوعی ایستادگی در برابر هر تحولِ بیرون از چهارچوبهای رسمی است. گویی تحلیلگر باید تنها در صورتی از تغییر سخن بگوید که از قبل، اجازه آن صادر شده باشد.
بیایید اینگونه نیندیشیم. سیاست، دفتر ثبت احتیاطها نیست؛ میدان آزمون جسارتهاست. بیانیه موسوی را نه بهعنوان پایان، بلکه آغازی دوباره برای تفکر مستقل ببینیم. آن را با متر تحلیلهای خنثی نسنجیم؛ بلکه با نگاه به افقهایی که میتواند بگشاید.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Telegram
کانال حمید آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
👍28❤22👎6🥴6👏1
Forwarded from محمد رضا عالی پيام - هالو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*با درود به تمامی آزادگان سرافراز ایرانزمین،*
*ندای آزادی و رهایی ایران از سوی آنانی برمیخیزد که عمیقا به کرامت و شأن انسانی باور دارند؛نه آنان که از سجده میافتند و از تحقیر انسان در برابر انسان دیگر خشنود میشوند* .
جمهوریخواهی، اتکای راسخ به اراده ملت، تلاش صادقانه در راه خدمت به مردم،و باور به شایستگی و حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش است.
*جمهوریخواهان دموکرات ملی،خبر خوش در راه است!*
خواهشمندیم این کلیپ را در جهت آگاهی و بیداری هرچه بیشتر هممیهنان آزاده، منتشر فرمایید.
با مهر
https://t.me/Seminar_Republican/41
*ندای آزادی و رهایی ایران از سوی آنانی برمیخیزد که عمیقا به کرامت و شأن انسانی باور دارند؛نه آنان که از سجده میافتند و از تحقیر انسان در برابر انسان دیگر خشنود میشوند* .
جمهوریخواهی، اتکای راسخ به اراده ملت، تلاش صادقانه در راه خدمت به مردم،و باور به شایستگی و حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش است.
*جمهوریخواهان دموکرات ملی،خبر خوش در راه است!*
خواهشمندیم این کلیپ را در جهت آگاهی و بیداری هرچه بیشتر هممیهنان آزاده، منتشر فرمایید.
با مهر
https://t.me/Seminar_Republican/41
❤48👍9👎8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به هیچ بهانهی اجازه ندهید اعدام را توجیه کنند!
《نه به اعدام، نه به هر دو چهرهی استبداد؛ چه عمامهدار، چه تاجبرسر》
هممیهنان آزاده،
اعدام، ابزار همیشگی حکومتهای استبدادی برای خاموش کردن صدای آزادی است. امروز جمهوری اسلامی با موجی از اعدامها، بهویژه اعدام زندانیان سیاسی، نشان میدهد که همچنان در مسیر خون و سرکوب گام برمیدارد.
اما شگفت و دردناک آنکه، در اعتراض به اعدامهای اخیر که جمعی از هموطنانمان در برابر سفارتخانه جمهوری اسلامی در لندن گردهمآمده بودند، گروهی از لمپنها و فاشیستهای سلطنتطلب با شعار «مرگ بر سه فاسد: ملا، چپی، مجاهد» عملاً در کنار رژیم تبهکار ایستادند و جنایتهای ابن ضدایرانی را تأیید کردند.
این رفتار زشت، چهرهی واقعی پهلویپرستان را آشکار کرد. آنان دیکتاتورهای کوچکی هستتد که اگر بر مسند قدرت بنشینند، همانقدر خونریز و بیرحم خواهند بود که حاکمان امروز ایران.
آزادی یعنی نه گفتن به هر دیکتاتوری و به هر خط سرکوب، چه در لباس عمامه و چه با تاج سلطنت، باشد.
مبارزهی ما نه تنها برای سرنگونی رژیم کودککش جمهوری اسلامی است، بلکه برای جلوگیری از باز تولید هر شکل از استبداد در فردای آزادی ایران.
پاینده ایران، سرافراز ایرانی 🌹✌️
اکبر کریمیان
https://t.me/akbar_karimian/2748
《نه به اعدام، نه به هر دو چهرهی استبداد؛ چه عمامهدار، چه تاجبرسر》
هممیهنان آزاده،
اعدام، ابزار همیشگی حکومتهای استبدادی برای خاموش کردن صدای آزادی است. امروز جمهوری اسلامی با موجی از اعدامها، بهویژه اعدام زندانیان سیاسی، نشان میدهد که همچنان در مسیر خون و سرکوب گام برمیدارد.
اما شگفت و دردناک آنکه، در اعتراض به اعدامهای اخیر که جمعی از هموطنانمان در برابر سفارتخانه جمهوری اسلامی در لندن گردهمآمده بودند، گروهی از لمپنها و فاشیستهای سلطنتطلب با شعار «مرگ بر سه فاسد: ملا، چپی، مجاهد» عملاً در کنار رژیم تبهکار ایستادند و جنایتهای ابن ضدایرانی را تأیید کردند.
این رفتار زشت، چهرهی واقعی پهلویپرستان را آشکار کرد. آنان دیکتاتورهای کوچکی هستتد که اگر بر مسند قدرت بنشینند، همانقدر خونریز و بیرحم خواهند بود که حاکمان امروز ایران.
آزادی یعنی نه گفتن به هر دیکتاتوری و به هر خط سرکوب، چه در لباس عمامه و چه با تاج سلطنت، باشد.
مبارزهی ما نه تنها برای سرنگونی رژیم کودککش جمهوری اسلامی است، بلکه برای جلوگیری از باز تولید هر شکل از استبداد در فردای آزادی ایران.
پاینده ایران، سرافراز ایرانی 🌹✌️
اکبر کریمیان
https://t.me/akbar_karimian/2748
👍88❤21👎8💯4😁1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😁103👎21🥴13❤7🤬3🔥1🤯1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم کاملتری از مبارزه خیالی با امریکا و بازداشت ترامپ
اصلن اینا به تعزیه عادت کردن.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
اصلن اینا به تعزیه عادت کردن.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
😁73🤬15❤8🤯4👎1🔥1
🎥 اعتراض مخالفان جمهوری اسلامی به گاو اعظم و گاو پرستان👇👇
👈تجمع مونیخِ
✅موساد پرستان و ساواک پرستان
🔺خیانتکاران به وطن و میهن
https://t.me/ganji_akbar
👈تجمع مونیخِ
✅موساد پرستان و ساواک پرستان
🔺خیانتکاران به وطن و میهن
https://t.me/ganji_akbar
👍49👎19❤4
با درود، مطلبم عام و حتی به پست کمی انتزاعی است.
از منظر روانشناسی پرداختن به نوستالوژی بدلیل عدم رضایت از حال و ناامیدی به آینده است.
آدم وقتی آرزو وبرنامه دارد حال را به سبب موفقیت در آینده تحمل میکند. ولی وقتی نه شرایط قابل قبول زندگی دارد و نه چشم اندازی به آینده، از سر حفظ تعادل روحی با بازگشت به نوستالوژی سعی در ایجاد لحظاتی رضایتمند میکند. اگر این امر مکرر گردد، همانطور که استبداد جامعه را عقیم میکند، پرداختن به نوستالوژی، فرد و جامعه را از نگاه به آینده و پیدا کردن راه برون رفت و ایجاد خلاقیت عقیم میکند.
آنچه از همه خطرناکتر است که نوستالوژی پایه فرهنگ و هویت سازی میگردد، و افسانه ها، جای علوم انسانی را میگیرند. و جامعه مدرن از مدرنیزاسیون عقب میماند. به میزان رشد تکنولوژی جامعه بسمت بی هویتی سوق میابد. چون هویت باستانی و آیین سنتی نمیتواند جوابگوی جامعه مدرن باشند. و دوگانگی در جامعه ایجاد میشود.
نوستالوژی و بازگشت به گذشته، و گذشته را الگوی آینده قرار دادن، سیاست پوپولیستی نیروهای راست ارتجاعی است که بتواند با پنهان شدن پشت هویت باستانی و عرق ملی خود را تعریف نمایند. و بجای راهکار سیاسی برای برون رفت و طرح راهکار راهبردی، ژستهای قلابی چون" پدر ملت" ارائه دهند. و نیروها بجای ارائه پرپوزالهای خود، با دست بوسی و کرنش، سعی در نزدیک شدن به حلقه قدرت مینمایند.
به باور من، حبیب بهره من.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
از منظر روانشناسی پرداختن به نوستالوژی بدلیل عدم رضایت از حال و ناامیدی به آینده است.
آدم وقتی آرزو وبرنامه دارد حال را به سبب موفقیت در آینده تحمل میکند. ولی وقتی نه شرایط قابل قبول زندگی دارد و نه چشم اندازی به آینده، از سر حفظ تعادل روحی با بازگشت به نوستالوژی سعی در ایجاد لحظاتی رضایتمند میکند. اگر این امر مکرر گردد، همانطور که استبداد جامعه را عقیم میکند، پرداختن به نوستالوژی، فرد و جامعه را از نگاه به آینده و پیدا کردن راه برون رفت و ایجاد خلاقیت عقیم میکند.
آنچه از همه خطرناکتر است که نوستالوژی پایه فرهنگ و هویت سازی میگردد، و افسانه ها، جای علوم انسانی را میگیرند. و جامعه مدرن از مدرنیزاسیون عقب میماند. به میزان رشد تکنولوژی جامعه بسمت بی هویتی سوق میابد. چون هویت باستانی و آیین سنتی نمیتواند جوابگوی جامعه مدرن باشند. و دوگانگی در جامعه ایجاد میشود.
نوستالوژی و بازگشت به گذشته، و گذشته را الگوی آینده قرار دادن، سیاست پوپولیستی نیروهای راست ارتجاعی است که بتواند با پنهان شدن پشت هویت باستانی و عرق ملی خود را تعریف نمایند. و بجای راهکار سیاسی برای برون رفت و طرح راهکار راهبردی، ژستهای قلابی چون" پدر ملت" ارائه دهند. و نیروها بجای ارائه پرپوزالهای خود، با دست بوسی و کرنش، سعی در نزدیک شدن به حلقه قدرت مینمایند.
به باور من، حبیب بهره من.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
زیلینک
محمدرضا عالیپیام_هالو
شاعر و طنزپرداز منتقد، فیلمساز
💯22❤7👎5👍3👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😁41🤔10🔥6🥴4❤3👎2🤯2🤬2🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😁63🥴12❤2👎2🔥2😐1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه لبخند ملیحی هم داره این جناب گاو هخامنشی!
خبری هم پخش شده که این مجسمهها، ساختهی «افراد توانیاب» هستن و شهرداری با هدف افزایش روحیه این عزیزان، آثارشون رو در سطح شهر نصب کرده.
اما آیا این ادعا با عقل جور در میاد؟
این سازهها مجسمههایی بزرگ و سنگین هستن که ساختشون یک پروژه تخصصی و عمرانی محسوب میشه، نه یک کاردستی هنری ساده. چنین کاری نیازمند قالبگیری، اسکلت فلزی و مهارتهای فنی است که سپردن آن به افراد غیرمتخصص، از نظر ایمنی و اجرا امکانپذیر نیست.
و حتی اگر این ادعا درست باشد، حمایت واقعی از این عزیزان، به معنای سپردن یک پروژه نمادین و تخصصی به اونها نیست. حمایت واقعی یعنی ایجاد یک بستر امن و حرفهای، همکاری با مربیان متخصص و فراهم کردن امکانات مناسب و انتخب پروژهای متناسب با تواناییهایشان نه پسرون یک پروژه تخصصی و نمادین شهر بدون پشتیانی فنی....
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
خبری هم پخش شده که این مجسمهها، ساختهی «افراد توانیاب» هستن و شهرداری با هدف افزایش روحیه این عزیزان، آثارشون رو در سطح شهر نصب کرده.
اما آیا این ادعا با عقل جور در میاد؟
این سازهها مجسمههایی بزرگ و سنگین هستن که ساختشون یک پروژه تخصصی و عمرانی محسوب میشه، نه یک کاردستی هنری ساده. چنین کاری نیازمند قالبگیری، اسکلت فلزی و مهارتهای فنی است که سپردن آن به افراد غیرمتخصص، از نظر ایمنی و اجرا امکانپذیر نیست.
و حتی اگر این ادعا درست باشد، حمایت واقعی از این عزیزان، به معنای سپردن یک پروژه نمادین و تخصصی به اونها نیست. حمایت واقعی یعنی ایجاد یک بستر امن و حرفهای، همکاری با مربیان متخصص و فراهم کردن امکانات مناسب و انتخب پروژهای متناسب با تواناییهایشان نه پسرون یک پروژه تخصصی و نمادین شهر بدون پشتیانی فنی....
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
😁45❤28🔥9👍8
آتش زدن کتابهای ایرانیان توسط اعراب
ابوریحان بیرونی كه يكى از نوابغ علمى ايرانيان می باشد در کتاب «آثارالباقیه» در مورد آتش زدن كتاب هاى ایرانیان توسط اعراب تحت فرماندهی سردار اموی می نویسد:
« و علت اینکه ما از اخبار بی خبر مانده ایم، این است قتیبة بن مسلم باهلی نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید و آنچه مکتوبات [خوارزمیان] از کتاب و دفتر داشتند همه را طعمه آتش کرد و از وقت خوارزمیان اُمی و بی سواد مانده اند....»
منبع: آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر دانا سرشت، ص۷۵
🌐مطالب تاریخی
https://t.me/matalebtarikhim
https://t.me/matalebtarikhim/6833.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
ابوریحان بیرونی كه يكى از نوابغ علمى ايرانيان می باشد در کتاب «آثارالباقیه» در مورد آتش زدن كتاب هاى ایرانیان توسط اعراب تحت فرماندهی سردار اموی می نویسد:
« و علت اینکه ما از اخبار بی خبر مانده ایم، این است قتیبة بن مسلم باهلی نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید و آنچه مکتوبات [خوارزمیان] از کتاب و دفتر داشتند همه را طعمه آتش کرد و از وقت خوارزمیان اُمی و بی سواد مانده اند....»
منبع: آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر دانا سرشت، ص۷۵
🌐مطالب تاریخی
https://t.me/matalebtarikhim
https://t.me/matalebtarikhim/6833.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
🤬39❤24💔3👍2🔥2😁2