شب نشيني هالو
30.9K subscribers
16.8K photos
30K videos
216 files
36.8K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی‌ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
💠حشمت‌الله طبرزدی؛ صدای خاموش‌ناشدنی در زندان خاموشی

حشمت‌الله طبرزدی را می‌توان یکی از سمبل‌های پایداری در تاریخ معاصر ایران دانست؛ نه به‌خاطر آن‌که هر آن‌چه گفته یا نوشته، بر سنگ حقیقت حک شده، بلکه به این دلیل ساده که حاضر نشده سکوت کند. او از نسلی‌ست که می‌توانست سودای قدرت در سر داشته باشد و به حاشیه امن مصلحت‌گرایی پناه ببرد، اما ترجیح داد هزینه بدهد، بارها زندان برود، تحقیر شود، و بازهم بنویسد، بگوید، بایستد.
طبرزدی نه یک چهره حزبی بود، نه یک تئوریسین در سایه. او همیشه در خط مقدم ایستاد؛ گاهی با خطا، گاهی با صراحتی بی‌پرده، گاهی با اشتباهاتی که از فشار، از انزوا، از خستگی برمی‌آید، اما همیشه با شرافت ایستاد.
در روزگاری که بسیاری از کنش‌گران سیاسی به معامله با قدرت خو گرفتند، طبرزدی راه بی‌بازگشت مقاومت را انتخاب کرد؛ راهی که نه مقام دارد، نه مصونیت، نه سهمی از کیک قدرت. او از همان آغاز اصلاحات حکومتی، تکلیفش را روشن کرد: با سازش دروغین، با رفرم‌های قلابی، با اصلاح‌طلبان محافظه‌کار، مرز داشت. و این مرز را با زندان امضا کرد.
امروز، نزدیک به سه سال است که طبرزدی در زندان اصفهان به بند کشیده شده؛ بی‌محاکمه‌ای عادلانه، بی‌دسترسی کافی به خدمات درمانی، و بی‌صدا. سه سال نه برای جرمی واقعی، بلکه برای وفاداری به یک رؤیای دیرینه: رؤیای ایران آزاد، فارغ از بیداد.
وقتی صدایش از زندان‌ شنیده نمی‌شود، وقتی جسمش تحلیل می‌رود و در محاصره محرومیت مطلق قرار دارد، وقتی حتی هم‌نسلانش در اپوزیسیون گاه او را "تندرو" می‌نامند و با سکوت از کنارش می‌گذرند، مهم است که یادمان نرود: دفاع از طبرزدی، دفاع از انسانیت، از حق اعتراض، از حق نقدِ بی‌هراس است.
او حق دارد متفاوت بیندیشد، تند حرف بزند، حتی اشتباه کند. اما آن‌چه او را شایسته احترام و حمایت می‌کند، نه فقط افکارش، بلکه جسارتش در پرداختن بهای آن‌هاست.
ما شاید با همه روش‌های طبرزدی موافق نباشیم. شاید از لحنش، از زبان مستقیم و گاه سخت‌اش فاصله بگیریم. اما چه اهمیتی دارد؟ دفاع از طبرزدی، دفاع از آزادی بیان بدون فیلتر «شباهت» است. اگر قرار است فقط از امثال خودمان حمایت کنیم، بهتر است نامش را بگذاریم قبیله‌گرایی سیاسی، نه آزادی‌خواهی.
امروز جمهوری اسلامی از حبس‌های طولانی برای فرسایش روانی کنش‌گران استفاده می‌کند. حبس طبرزدی فقط حبس یک فرد نیست؛ حبس یک روش زندگی‌ست که بر آزادگی، مسئولیت‌پذیری، و شجاعت استوار است. خاموش کردن صدای او، تلاش برای خاموش کردن آینه‌ای‌ست که عریانی نظام را نشان می‌دهد.
طبرزدی به ما یادآوری می‌کند که قیمت ایستادن چقدر می‌تواند سنگین باشد، اما بی‌هزینه‌بودن، خود یک خیانت خاموش است. دفاع از او، دفاع از مرز بین مقاومت و مصلحت‌طلبی‌ست.
سکوت نکنیم.
نگذاریم صدای کسانی که برای ما جنگیده‌اند، در زندان خاموش شود.

#حمیدآصفی

https://t.me/hamidasefichannel2

💎 @iranyarannetwork1398.

#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo

شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍8619👎4💯2🤬1
🔥 وقتی عدالت، تیغه دارد و اختلاس، بیزینس است | جمهوری اسلامی و سیاست قطع انگشتان فقر
✍️ مقدمه:
وقتی فقر جرم است و اختلاس، امتیاز ویژه؛ وقتی حکم شرعی را برای گرسنگان اجرا می‌کنند، اما دزدان حکومتی با رأی باز به اروپا پناه می‌برند؛ وقتی تیغه عدالت فقط برای فقرا تیز است... باید نوشت.
این یادداشت، صدای کسانی است که نه «ژن خوب» داشتند، نه «وام بی‌ضامن»، نه «پشت‌گرمی امنیتی»؛ سه انسان، چهار انگشت، یک سیستم قضایی تیغ‌به‌دست.
این مقاله را بخوانید و منتشر کنید. چون سکوت، ادامه همین بربریت است.
چهار انگشت. سه انسان. یک نظام قضایی که هنوز قرن ۲۱ را به رسمیت نمی‌شناسد.
چهارشنبه ۹ مرداد، در زندان مرکزی ارومیه، جمهوری اسلامی یک بار دیگر چهره‌ی واقعی‌اش را نمایان کرد: با صدای تیغه گیوتین، با بوی بی‌حسی و زخم، و با سکوت سنگین عدالتِ گمشده.
هادی رستمی، مهدی شرفیان و مهدی شاهیوند، سه مردی که در سال ۱۳۹۴ به اتهام سرقت بازداشت شدند، حالا باید با دست ناقص زندگی کنند. چون جمهوری اسلامی، قطع عضو را «حکم الهی» می‌داند.
رسانه‌های حکومتی، با افتخار اعلام کرده‌اند که این مجازات، نشانه‌ی قاطعیت است. اما قاطعیت علیه چه کسی؟ علیه فقر؟ علیه گرسنگی؟ علیه کسانی که نه بند پُرپول بانکی داشتند، نه رانت ارزی، نه ژن خوب، نه پاسپورت دومی؟
ماجرای واقعی این نیست که سه نفر انگشت‌شان قطع شد. ماجرا این است که جامعه‌ای به دست حاکمانی اداره می‌شود که گرسنگی را جرم می‌دانند و چپاول را هنر.
در همین سرزمینی که سه جوان را با گیوتین مجازات می‌کنند، پرونده‌هایی با ابعاد هزاران میلیاردی، مثل حباب در هوای رسانه می‌ترکند و فراموش می‌شوند. دزدیِ بزرگ، مجوز ویژه دارد. دزد کوچک، حکم شلاق و قطع عضو. عدالت اسلامی، اسمش را گذاشته‌اند.
این سه نفر، دزد نبودند؛ قربانی بودند. قربانی ساختار اقتصادی‌ای که نابرابری را قانونی می‌کند، فقر را تقدیر می‌نامد، و بعد قربانیانش را قصابی می‌کند. آن‌ها نگفتند چرا دزدیدند، بلکه فریاد زدند که چرا مجبور شدند.
اما این همه‌ی قصه نیست. قصه آنجاست که هم‌زمان، آن‌سوی دیوارهای همین زندان‌ها، متهمان اختلاس‌های سنگین با رأی باز، مرخصی‌های طلایی، و بعدها، با تغییر چهره، در اروپا عکس سلفی می‌گیرند. آنجا که عدالت، بسته به حساب بانکی رنگ عوض می‌کند.
کدام شریعت، قطع انگشت کسی را تجویز می‌کند که سال‌ها در بی‌عدالتی زیسته، بی‌نصیب از عدالت اجتماعی؟ مگر نه اینکه در فقه، مجازات سارق فقط زمانی مشروع است که سرزمینش «دارالعدل» باشد؟ در جمهوری اسلامی اما «عدل» را با لودر از روی شهر رد کرده‌اند و حالا با «تیغ»، نظم ایجاد می‌کنند.
و مهم‌تر از همه: این مردم، کِی و کجا به چنین سیاستی رأی داده‌اند؟ کِی خواسته‌اند که عدالت این‌گونه اجرا شود؟ با تیغه‌ای که فقط برای فقرا تیز است؟ کدام رأی، کدام همه‌پرسی، کدام دادخواهی مردمی پشت این نوع اجرای شریعت ایستاده است؟ هیچ.
قطع انگشتان این سه نفر، نه نشانه‌ی عدالت، که سندی دیگر بر بربریت حقوقی‌ست. سندی دیگر بر اینکه نظام حقوقی در تحقیر قربانیان خود، به مرز تازه‌ای از قساوت رسیده است.
امروز دیگر کسی نمی‌پرسد «چه کسی دزدیده؟»، بلکه باید پرسید: چه کسی این سیستم را ساخته که سرقت، تنها راه نجات برخی است و امن‌ترین راه غارت برای برخی دیگر؟
این روزها حضرات با غرور حکم قطع می‌زنند. اما روزی خواهد آمد که انگشت اتهام تاریخ، بی‌هیچ بی‌حسی، به سوی خود آن‌ها نشانه رود. روزی که مردم، فراموش نمی‌کنند چه کسی دست فقرا را برید، تا دست اختلاسگران آزاد بماند.

#حمیدآصفی

https://t.me/hamidasefichannel2

صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
👍3221🔥3💔3