شب نشيني هالو
30.9K subscribers
16.8K photos
29.9K videos
216 files
36.8K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی‌ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
🔴گزیده‌ای از مقالهٔ
"روان‌کاوی و فاشیسم: از فروید تا اریش فروم"

♦️علی_شریعت_کاشانی

[...ویلهلم_رایش در کتاب "روانشناسی توده‌ای فاشیسم" در توضیح و تشریح فاشیسم یک نظریۀ روان‌کاوانه عرضه می‌دارد. در عرصۀ ادبیاتِ روان‌کاوی، او را بی‌گمان نخستین و چه‌ بسا تنها اندیشمندی می‌توان به‌شمار آورد که یک بررسی مستقل و مفصل به فاشیسم اختصاص داده است.
رایش در روشنگری چه‌گونگی برآمدن و سروری یک شخصیت #فاشیست چون #هیتلر اولویت را به موجودیت خود «تودهٔ فاشیست» (به ‌مثابۀ عامل زمینه‌ساز و علت اصلی برآمدن فاشیسم) می‌دهد و بالتبع اهمیت اجتماعی و ایدئولوژیکی هیتلریسم را نه در شخصیت هیتلر بلکه در گرایش و وابستگی خود توده‌های فاشیسم‌گرا به او می‌بیند.
از دید او یک "پیشوا" نمی‌تواند تاریخ‌ساز باشد مگر این که ساختار شخصیت ویژۀ او با ساختار روانی و مَنِشیِ بخش وسیعی از جمعیت جامعۀ او هم‌خوان و هم‌داستان باشد. از این رو در اشتباه خواهیم بود چنان‌چه راز پیروزی و سروری هیتلر را تنها در مردم‌فریبی ناسیونال سوسیالیست‌ها ببینیم و یا توده‌های شیفتۀ او را قربانی «گم‌راهی» و یا دست‌خوش «روان‌پریشی نازی» به‌شمار آوریم. رایش می‌گوید؛ در این‌جا نسبت «گم‌راهی» و «روان‌پریشی نازی» هیچ معنایی ندارد، هر چند که سیاست‌ورزانِ #کمونیست در توضیح دلایل گرایش به #نازیسم و فاشیسم بارها به این‌گونه نسبت‌ها تمسک جسته‌اند.
بنابراین در آن سوی «گم‌راهی» و «روان‌پریشی نازی» عوامل اصلی و تعیین‌کننده‌تری نهفته است:
« منظور دقیقاَ پی ‌بردن به این امر است که چرا و چه‌گونه توده‌ها توانستند فریب بخورند، گم‌راه بشوند و به انقیاد گرایش‌های روان‌پریشانه تن بسپرند. در این‌جا با یک مسأله روبه‌روییم و حل و فصل این مسأله ممکن نیست مگر در پرتو پی ‌بردنِ باریک به آن‌ چه که در دل خود توده‌ها می‌گذرد.»

حقیقت این است که؛ توده‌هایی متشکل از افراد پرشمار به فرمان‌برداری از هیتلر تن داده‌اند و این رویدادی است که فهم و سنجش آن نه بر پایۀ تأملات صرفاَ سیاسی و یا اقتصادی بلکه در پرتو آن‌صورت از روان‌شناسی توده‌ای میسر است که ظهور #ناسیونال_سوسیالیسم ماهیت برنامه‌های سیاسی و چیره‌جویانۀ آن و حتا منشاء اصلی مَنِش و شخصیت خود هیتلر را بر ما آشکار می‌کند. پس این «ساختار خودکامه‌سرشت تودۀ واهمه‌زده» است که «به تبلیغات هیتلر امکان داد تا توده‌ها را به خود جذب کند.»
از این‌رو باید پذیرفت که «اهمیت جامعه‌شناختی هیتلر نه به شخصیت او بلکه به آن اعتبار و اهمیتی وابستگی دارد که توده‌ها به وی می‌دهند» توده‌هایی که زیر تأثیر روان‌شناسی ویژۀ خود او را به این‌ چنین انسانی بدل ساخته‌اند. از این پس مشاهدۀ «ساختار خودکامه‌سرشت تودۀ واهمه‌زده» رایش را بر آن می‌دارد تا در اندیشۀ «تحلیل منش» و روان‌شناسی این توده فرو رود و نظریه‌ای به دست دهد.
رایش در گفت‌وگو از روان‌شناسی تودۀ فاشیسم‌گرا و راهبرستا می‌گوید که؛ ظهور خودکامه‌ای چون هیتلر بر مسند قدرت و نحوۀ میدان‎داری... او و نیز ایدئولوژی خشک و خشنش، حاصل فروپاشی نظم روانی و عاطفی در وجود تودۀ هوادار آن خودکامه است.
این نظریه در پیوند با مفهوم «تحلیل مَنِشی» (Character Analysis) رایش معنا می‌یابد که به معنای لایه‌شناسی منش آدمی است. او می‌اندیشد که منش انسان از سه لایه تشکیل شده است و از هر لایه یک گرایش، کنش و رفتار، و دید و اندیشۀ سیاسی خاص برمی‌خیزد.
نخستین لایه که یک لایۀ سطحی است خویشتن‌داری، مهربانی، رفتار اجتماعی و هنجارمند و احساس مسئولیت وجدانی و اخلاقی را نمایندگی می‌کند. #لیبرالیسم_سیاسی نشأت‌گرفته از این لایه است.
دومین لایه که لایۀ میانی و متوسط منش است زادۀ نیروهای آشوب‌گر ناخودآگاه و تمایلات سرکش وازده (نظیر تمایل به چیره‌جویی، دیگری‌آزاری، اندیشه‎‌های ظلمانی و ویران‌گر، رشک‌ورزی و زیاده‌خواهی…) است، و از این میان وازدگی تمایلات جنسی بیش‌ترین اهمیت و تأثیرگذاری شوم را دارد. فاشیسم از این لایه سر بر می‎آورد. سومین مورد، ژرف‎ترین لایۀ منش است که با عشق و اندیشه و کردار نیک پیوستگی دارد. آرمان‌ها و کنش‌های انقلابی با این لایه نسبت دارند.
بنابراین رایش معتقد است که فاشیسم به معنای نشو و نما و برتری‎جویی لایۀ متوسط منش در فرد و گروه است و این نشو و نما به‌خصوص زمانی صورت می‌گیرد که فرد زیر تأثیر سرکوب و وازدگی جنسیت، وازدگی‌ای که قدرت دفاعی او را خنثی می‌کند، به از خودبیگانگی (Alienation) دچار آمده باشد. از نظر او حساسیت و گرایشی که لایۀ اجتماعی خرده‌بورژوا و نیز زنان و جوانان (که بیش از دیگران موضوع سرکوب و وازدگی جنسی واقع می‌شوند) نسبت به فاشیسم از خود نشان می‌دهند، نشانۀ این از خودبیگانگی است. بنابراین فاشیسم تا حدود زیاد معلول ناشکوفایی عشق و عاطفه شهوانی و خلاصه محرومیت_جنسی است...

@presage
ادامه👇
👍482👎1🥰1
ادامه👆

...تمایلات و انگیزه‌های ویران‌گر در طبقۀ متوسط جامعه را نمایندگی می‌کند و در نتیجه حاکی از وجود یک «ساختار مَنِشی نابخردانه» (Irational character structures) در پیروان و شیفتگان خود می‌باشد. پس بنا بر نظریهٔ منش‌شناسانۀ رایش؛ فاشیسم از دید شرایط پیدایشی، نه زادۀ یک ایدئولوژی خاص و یا از ابتکارات یک شخصیت و پیشوای سرگران و خودکامه و فریب‌کار بلکه در اصل برخاسته از یک روند علت و معلولی روان‌شناختی ویژه با بنیاد و پیش‌زمینه‌ای مَنِشی است.

نظریۀ منش‌شناسانۀ رایش دربارهٔ فاشیسم، اگر چه بر اشکال سرکوفتۀ جنسیت پای می‌فشارد، در چارچوبۀ مجموعه نظریات دبستان فرانکفورت (دبستانی که خود رایش زمانی از اعضای فعال آن بوده است) فهم‌پذیرتر می‌نماید. و ما می‌دانیم که از میان اندیشمندانی چون #اتو_فنیشل ، #ماکس_هورکهایمر ، #تئودور_آدورنو ، #اریش_فروم ، #هربرت_مارکوزه و تنی چند دیگر که همانند خود ویلهلم رایش پیوسته به جناح #فرویدیست_مارکسیست این دبستان بوده‌اند، هر یک نظریه‌ای دربارۀ یهودستیزی و یا فاشیسمِ برآمده از نازیسم به دست داده است. در مثال هورکهایمر؛ یهودستیزی را معلول گرایش‌های خردگریز و اقتدارجویانه‌ای تلقی می‌کند که زادۀ ناهماهنگی و تنش در مناسبات میان «روبنا» و «زیربنا» در زیستگاه انسانی و اجتماعی است؛ و اریش فروم (مثلاَ در کتاب گریز از آزادی) می‌اندیشد که تشدید بحران اجتماعی و از دست رفتن موازنۀ نیروها در جامعه در سطوح سیاسی، اقتصادی و عاطفی و انسانی، به پای‌گیری «احساس ناتوانی» در افراد جامعه می‌انجامد و این احساس به‌ سهم خود پای‌گیری یک شخصیت خشک و خشن، مسخ‌شده، خودکامه و سرکوب‌گر را در وجود آنان میسر می‌گرداند. باید گفت از دید اغلب این تحلیل‌گران #نازیسم به‌ روی هم تجسم حزبی و گروهی این «احساس ناتوانی» و دنبالۀ آن یعنی اقتدارجویی و سرکوب‌گری (به‌مثابۀ یک واکنش یا «رفتار دفاعی» در برابر «احساس ناتوانی»‌) است.
در این‌جا است که می‎بینیم ویلهلم رایش نیز از ناشکوفایی و ناتوانی جنسی و بالتبع از ضرورت #انقلاب_جنسی (Sexual Revolution) سخن می‌گوید، از «انقلابی» که مکمل «انقلاب اجتماعی» و لازمۀ فروپاشی «ساختار منشی نابخردانه»ی خودکامگی‎زا باید باشد...]

بخشی از مقالهٔ
"روان‌کاوی و فاشیسم: از فروید تا اریش فروم"


@presage
#مهسا_امینی
https://zil.ink/Mrhalloo

شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍375👎1👏1