ادامه👆
...تمایلات و انگیزههای ویرانگر در طبقۀ متوسط جامعه را نمایندگی میکند و در نتیجه حاکی از وجود یک «ساختار مَنِشی نابخردانه» (Irational character structures) در پیروان و شیفتگان خود میباشد. پس بنا بر نظریهٔ منششناسانۀ رایش؛ فاشیسم از دید شرایط پیدایشی، نه زادۀ یک ایدئولوژی خاص و یا از ابتکارات یک شخصیت و پیشوای سرگران و خودکامه و فریبکار بلکه در اصل برخاسته از یک روند علت و معلولی روانشناختی ویژه با بنیاد و پیشزمینهای مَنِشی است.
نظریۀ منششناسانۀ رایش دربارهٔ فاشیسم، اگر چه بر اشکال سرکوفتۀ جنسیت پای میفشارد، در چارچوبۀ مجموعه نظریات دبستان فرانکفورت (دبستانی که خود رایش زمانی از اعضای فعال آن بوده است) فهمپذیرتر مینماید. و ما میدانیم که از میان اندیشمندانی چون #اتو_فنیشل ، #ماکس_هورکهایمر ، #تئودور_آدورنو ، #اریش_فروم ، #هربرت_مارکوزه و تنی چند دیگر که همانند خود ویلهلم رایش پیوسته به جناح #فرویدیست_مارکسیست این دبستان بودهاند، هر یک نظریهای دربارۀ یهودستیزی و یا فاشیسمِ برآمده از نازیسم به دست داده است. در مثال هورکهایمر؛ یهودستیزی را معلول گرایشهای خردگریز و اقتدارجویانهای تلقی میکند که زادۀ ناهماهنگی و تنش در مناسبات میان «روبنا» و «زیربنا» در زیستگاه انسانی و اجتماعی است؛ و اریش فروم (مثلاَ در کتاب گریز از آزادی) میاندیشد که تشدید بحران اجتماعی و از دست رفتن موازنۀ نیروها در جامعه در سطوح سیاسی، اقتصادی و عاطفی و انسانی، به پایگیری «احساس ناتوانی» در افراد جامعه میانجامد و این احساس به سهم خود پایگیری یک شخصیت خشک و خشن، مسخشده، خودکامه و سرکوبگر را در وجود آنان میسر میگرداند. باید گفت از دید اغلب این تحلیلگران #نازیسم به روی هم تجسم حزبی و گروهی این «احساس ناتوانی» و دنبالۀ آن یعنی اقتدارجویی و سرکوبگری (بهمثابۀ یک واکنش یا «رفتار دفاعی» در برابر «احساس ناتوانی») است.
در اینجا است که میبینیم ویلهلم رایش نیز از ناشکوفایی و ناتوانی جنسی و بالتبع از ضرورت #انقلاب_جنسی (Sexual Revolution) سخن میگوید، از «انقلابی» که مکمل «انقلاب اجتماعی» و لازمۀ فروپاشی «ساختار منشی نابخردانه»ی خودکامگیزا باید باشد...]
بخشی از مقالهٔ
"روانکاوی و فاشیسم: از فروید تا اریش فروم"
@presage
#مهسا_امینی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
...تمایلات و انگیزههای ویرانگر در طبقۀ متوسط جامعه را نمایندگی میکند و در نتیجه حاکی از وجود یک «ساختار مَنِشی نابخردانه» (Irational character structures) در پیروان و شیفتگان خود میباشد. پس بنا بر نظریهٔ منششناسانۀ رایش؛ فاشیسم از دید شرایط پیدایشی، نه زادۀ یک ایدئولوژی خاص و یا از ابتکارات یک شخصیت و پیشوای سرگران و خودکامه و فریبکار بلکه در اصل برخاسته از یک روند علت و معلولی روانشناختی ویژه با بنیاد و پیشزمینهای مَنِشی است.
نظریۀ منششناسانۀ رایش دربارهٔ فاشیسم، اگر چه بر اشکال سرکوفتۀ جنسیت پای میفشارد، در چارچوبۀ مجموعه نظریات دبستان فرانکفورت (دبستانی که خود رایش زمانی از اعضای فعال آن بوده است) فهمپذیرتر مینماید. و ما میدانیم که از میان اندیشمندانی چون #اتو_فنیشل ، #ماکس_هورکهایمر ، #تئودور_آدورنو ، #اریش_فروم ، #هربرت_مارکوزه و تنی چند دیگر که همانند خود ویلهلم رایش پیوسته به جناح #فرویدیست_مارکسیست این دبستان بودهاند، هر یک نظریهای دربارۀ یهودستیزی و یا فاشیسمِ برآمده از نازیسم به دست داده است. در مثال هورکهایمر؛ یهودستیزی را معلول گرایشهای خردگریز و اقتدارجویانهای تلقی میکند که زادۀ ناهماهنگی و تنش در مناسبات میان «روبنا» و «زیربنا» در زیستگاه انسانی و اجتماعی است؛ و اریش فروم (مثلاَ در کتاب گریز از آزادی) میاندیشد که تشدید بحران اجتماعی و از دست رفتن موازنۀ نیروها در جامعه در سطوح سیاسی، اقتصادی و عاطفی و انسانی، به پایگیری «احساس ناتوانی» در افراد جامعه میانجامد و این احساس به سهم خود پایگیری یک شخصیت خشک و خشن، مسخشده، خودکامه و سرکوبگر را در وجود آنان میسر میگرداند. باید گفت از دید اغلب این تحلیلگران #نازیسم به روی هم تجسم حزبی و گروهی این «احساس ناتوانی» و دنبالۀ آن یعنی اقتدارجویی و سرکوبگری (بهمثابۀ یک واکنش یا «رفتار دفاعی» در برابر «احساس ناتوانی») است.
در اینجا است که میبینیم ویلهلم رایش نیز از ناشکوفایی و ناتوانی جنسی و بالتبع از ضرورت #انقلاب_جنسی (Sexual Revolution) سخن میگوید، از «انقلابی» که مکمل «انقلاب اجتماعی» و لازمۀ فروپاشی «ساختار منشی نابخردانه»ی خودکامگیزا باید باشد...]
بخشی از مقالهٔ
"روانکاوی و فاشیسم: از فروید تا اریش فروم"
@presage
#مهسا_امینی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
زیلینک
محمدرضا عالیپیام_هالو
شاعر و طنزپرداز منتقد، فیلمساز
👍37❤5👎1👏1