مجازات سیزیف
استفان لاکنر
🔔 داستان مینیمال 🔔
💼 مجازات سیزیف 💼
🖌 نوشته: استفان لاکنر
🖌 ترجمه: اسدالله امرایی
🖌 از مجموعه «گلوله»
🖌 نشر مشکی (1386)
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
💼 مجازات سیزیف 💼
🖌 نوشته: استفان لاکنر
🖌 ترجمه: اسدالله امرایی
🖌 از مجموعه «گلوله»
🖌 نشر مشکی (1386)
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
کرونای ایرانی خیلی پیچیدهس، نزدیک محرم از بین میره، تو دورهمی و مهمونی ها زیاد میشه، بعد نزدیک ابان دوباره زیاد میشه، هر چی به ۲۲ بهمن نزدیک میشیم کمتر میشه، دوباره برا عید حتما زیاد میشه😂😁
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت اول
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت دوم
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت سوم
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پیگیری اجرای قانون بخشودگی تسهیلات فعالان اقتصادی از بانک مرکزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
سلام جناب عالی پیام ، در پاسخ به متنی که ضمن اون تصویر هموطن عزیزی که پاش رفته روی مین نوشته در چهره ش آیا زجری یا دردی می بینید ؟ می خوام بگم : قطع شدن پا هم درد داره هم زجر ، حالا این بنده خدا هنوز خونش گرمه و عکاس اومده ازش عکس گرفته ، هنوز نمی دونه چی به سر«ش» و سر«مون» اومده و خواهد اومد و خواهند آورد در آینده این ملاها !!!! الان اگه اون بسیجی عزیز زنده باشه که ایشالا باشه و بری توی چشماش نگاه کنی فکر می کنی چی می بینی ؟! نه برادر من جنگ دردآوره ، زجرآوره ، زشته ، جنگ یه روزی شروع میشه ولی هیچ وقت تموم نمیشه !!! جناب عالی پیام از این تصاویر نذارید لطفاً ، این رژیم با یه همچین عکسا و حرفایی بود که احساسات جوونای این کشور و جریحه دار می کرد و یکی پس از دیگری اونا رو با فرستادن جلوی گلوله های توپ و تانک و مسلسل و نارنجک و مین عراقی ها و داغشون و گذاشت به دل همه مون ! جنگی که خود خمینی شروع کننده ش بود و اسناد شش ماه پیش از شروع حمله عراق موجوده که خمینی با دخالت در امور عراق مردم این کشور و ارتششون رو علیه صدام به قیام فرا خوند و هر چی هم صدام خواهش کرد که نکنید از این کارا و پیغام و پسغام فرستاد گوش خمینی و دار و دسته ش بدهکار نبود و ... این شده که الان چنینه ! ببخشید اگر طولانی شد ولی بغضی نشسته بود توی گلوم الان دیگه فرو نشست ...
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط من موندم امامها به چه زبونی با حیوونا صحبت میکردن؟ کسی میدونه؟
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم ازدواج یک دختر بچه با آدمی همسن بالای خودش، آن هم عقد موقت
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آب به رنگ خون، جنایتی که هیچگاه رسانهای نشد!
کمتر از دو ماه پیش روز دوازدهم تیر ماه ۱۳۹۹ ساکنان روستای «کمارج» از توابع کازرون به خاطر بی آبی بیش از بیست روز در مقابل در آبرسانی «بوشیگان» نزدیک کمارج و از توابع کازرون تجمع اعتراضی برگزار کردند تا به کمبود آب روستا رسیدگی شود. ولی رئیس آبرسانی «محمد کیامرزی» با فراخواندن تعدادی از اوباش و بسیجی ، با کلاشینکف به معترضین شلیک کردند که در نتیجه «منوچهر گلستان» یکی از ساکنان کمارج جانش را از دست داد.
جنایت قتل منوچهر گلستان پدر سه دختر هیچگاه رسانهای نشد .
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
کمتر از دو ماه پیش روز دوازدهم تیر ماه ۱۳۹۹ ساکنان روستای «کمارج» از توابع کازرون به خاطر بی آبی بیش از بیست روز در مقابل در آبرسانی «بوشیگان» نزدیک کمارج و از توابع کازرون تجمع اعتراضی برگزار کردند تا به کمبود آب روستا رسیدگی شود. ولی رئیس آبرسانی «محمد کیامرزی» با فراخواندن تعدادی از اوباش و بسیجی ، با کلاشینکف به معترضین شلیک کردند که در نتیجه «منوچهر گلستان» یکی از ساکنان کمارج جانش را از دست داد.
جنایت قتل منوچهر گلستان پدر سه دختر هیچگاه رسانهای نشد .
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این بنده خدا هم نی را از سر گشادش میزند.
یا هنوز از خواب اسلامی بیدار نشده و یا خود را به خواب و نادانی می زند. وقتی انتظار دارد که یک الگوی اسلامی از توسعه ارائه داده شود!؟نمی داند یا نمیخواهد بداند که اسلام دین توسعه و کشاورزی نیست و هیچوقت نبوده.
مگر هلند که قطب کشاورزی جهان است، اسلام ناب محمدی دارد؟
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
یا هنوز از خواب اسلامی بیدار نشده و یا خود را به خواب و نادانی می زند. وقتی انتظار دارد که یک الگوی اسلامی از توسعه ارائه داده شود!؟نمی داند یا نمیخواهد بداند که اسلام دین توسعه و کشاورزی نیست و هیچوقت نبوده.
مگر هلند که قطب کشاورزی جهان است، اسلام ناب محمدی دارد؟
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
هالو:
یکی از کاربران کانال به نام خسرو شعر روانشاد ملکی را به صورت زیر بازنویسی کرده و برایم فرستاده است:
🛑 فلانی بُرد عمری دار بر دوشش
ودر هر کوی داری کاشت
اندر هر خیابان
تیرِ داری از برای مرگ اندیشه
فلانی مُرد و اما ...
عشق نوشش باد ؟
کدامین عشق نوشش باد مردم ... ؟
👈 زهر بود عشقش
هلاهل نوش جان نسل آینده ...
#خسرو_انوشیروان
🔻دوست عزیز، خسرو
شما دقیقن پا جای پای برادران عرزشی و سایبری گذاشتهاید. همانها که زمانی جو راه انداختند که نوری زاد از خودشان است
هالو سوپاپ اطمینان است
اعتصاب غذای نسرین ستوده ساختگی است
و. و. و
مردی که خود میگوید برای رای آری که به جمهوری اسلامی دادم مرا محاکمه کنید را اینگونه قضاوت کردن جفاست.
او به تنهایی به اندازه سن جوانانی که او را تخطئه میکنند، سابقه مبارزه با این رژیم را دارد.
آیا آنها که سینه چاک میدهند و او را خائن میدانند، سابقه یک ساعت زندان جمهوری اسلامی را دارند؟ میدانند شکنجه یعنی چه؟ سالها انفرادی یعنی چه؟ محرومیت از همه حقوق اجتماعی یعنی چه؟
نه! نمیدانند
کاش میدانستند و بعد قضاوت میکردند
یکی از کاربران کانال به نام خسرو شعر روانشاد ملکی را به صورت زیر بازنویسی کرده و برایم فرستاده است:
🛑 فلانی بُرد عمری دار بر دوشش
ودر هر کوی داری کاشت
اندر هر خیابان
تیرِ داری از برای مرگ اندیشه
فلانی مُرد و اما ...
عشق نوشش باد ؟
کدامین عشق نوشش باد مردم ... ؟
👈 زهر بود عشقش
هلاهل نوش جان نسل آینده ...
#خسرو_انوشیروان
🔻دوست عزیز، خسرو
شما دقیقن پا جای پای برادران عرزشی و سایبری گذاشتهاید. همانها که زمانی جو راه انداختند که نوری زاد از خودشان است
هالو سوپاپ اطمینان است
اعتصاب غذای نسرین ستوده ساختگی است
و. و. و
مردی که خود میگوید برای رای آری که به جمهوری اسلامی دادم مرا محاکمه کنید را اینگونه قضاوت کردن جفاست.
او به تنهایی به اندازه سن جوانانی که او را تخطئه میکنند، سابقه مبارزه با این رژیم را دارد.
آیا آنها که سینه چاک میدهند و او را خائن میدانند، سابقه یک ساعت زندان جمهوری اسلامی را دارند؟ میدانند شکنجه یعنی چه؟ سالها انفرادی یعنی چه؟ محرومیت از همه حقوق اجتماعی یعنی چه؟
نه! نمیدانند
کاش میدانستند و بعد قضاوت میکردند
👎2
◀️دیکتاتورها چگونه می میرند؟
🔺«استالین ناگهان چشمان خود را گشود و به اطرافیان نگاهی انداخت. سپس دست چپ خود بالا برد. کسی نمی داند که او با این کار می خواست به بالا اشاره کند یا کسی را تهدید کند؟ درست چند لحظه ی بعد، رهبر اتحاد جماهیر شوروی چشم از جهان فروبست»
🔺این روایت دختر استالین از مرگ پدر است.. بی هیچ رابطه احساسی و عاطفی، بی هیچ تعلق خاطر پدر و فرزندی، بی هیچ غم و دلشکستگی..
گویی فرزند هم یکی از بازیگران و پیچ و مهره های دستگاه مخوف پدر بوده که هر لحظه انتظار مغضوب و محکوم شدن خود را می کشیده است. او لحظه جان دادن و بلند کردن دست توسط پدر را نشانه ای برای تهدید و متهم کردن تعبیر می کند. او می توانست بنویسد "پدر دست چپ خود را بالا برد و شاید می خواست برای آخرین بار مرا، دخترش را به آغوش بکشد" یا مثلا می توانست بگوید "پدر دستش را بلند کرد و شاید می خواست دست اش را بگیرم و دست در دست من چشم از جهان فرو ببندد"،اما او هیچ روایت عاطفی از این رویداد ارائه نمی کند. (گو اینکه اگر این کار را هم می کرد و ما امروز آن را می شنیدیم برایمان مضحک جلوه می کرد و با خود می گفتیم اصلا مگر می شود استالین بخواهد کسی را به آغوش بکشد؟ مگر می شود استالین هم دوست داشته باشد کسی دستان اش را بگیرد؟)
🔺می توانیم حدس بزنیم استالین در لحظه آخر حیاتش با بلند کردن انگشت دنبال متهم مرگش می گردد، اما این مرگ است که اجازه نمی دهد "نمایش دادگاه" متهم را به جا آورد. گویی لحظه جان کندن او، این لحظه بلند کردن دست، آخرین دادگاه تسویه های استالینی است که به چشم بر هم زدنی به تمامی این نمایش مخوف و خونبار دستور "کات" می دهد.
🔺این شیوه زندگی و مرگ دیکتاتورهاست. آنها در تنهایی پر از ترس و تشویش خود، نه به کسی اعتماد دارند، نه دوست و همدلی می شناسند، نه عشق و خانواده می فهمند و نه کسی پس از مرگ دل تنگشان می شود.
لحظه مرگ دیکتاتورها یک لحظه خاص است. آنها در تنهایی و وحشت می میرند و پس از مرگ هر کسی تلاش می کند که با ابراز نفرت از دیکتاتور مرده، او را از خود دور نماید.
🔺پس از مرگ استالین هر کس در شوروی تلاش می کرد که خود را منتقد و مخالف سیاست های استالین معرفی کن. حتی اعضاء خانواده دیکتاتورها هم پس از مرگشان با تغییر نام خانوادگی سعی در فاصله گرفتن بیشتر از دیکتاتورها دارند..
🔺و این پایان رقت بار و عبرت آموز تمام دیکتاتورهایی است که در زمان حیات خود تصور میکنند زمین بدون دستورات آنها از چرخش بازمی ایستد.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔺«استالین ناگهان چشمان خود را گشود و به اطرافیان نگاهی انداخت. سپس دست چپ خود بالا برد. کسی نمی داند که او با این کار می خواست به بالا اشاره کند یا کسی را تهدید کند؟ درست چند لحظه ی بعد، رهبر اتحاد جماهیر شوروی چشم از جهان فروبست»
🔺این روایت دختر استالین از مرگ پدر است.. بی هیچ رابطه احساسی و عاطفی، بی هیچ تعلق خاطر پدر و فرزندی، بی هیچ غم و دلشکستگی..
گویی فرزند هم یکی از بازیگران و پیچ و مهره های دستگاه مخوف پدر بوده که هر لحظه انتظار مغضوب و محکوم شدن خود را می کشیده است. او لحظه جان دادن و بلند کردن دست توسط پدر را نشانه ای برای تهدید و متهم کردن تعبیر می کند. او می توانست بنویسد "پدر دست چپ خود را بالا برد و شاید می خواست برای آخرین بار مرا، دخترش را به آغوش بکشد" یا مثلا می توانست بگوید "پدر دستش را بلند کرد و شاید می خواست دست اش را بگیرم و دست در دست من چشم از جهان فرو ببندد"،اما او هیچ روایت عاطفی از این رویداد ارائه نمی کند. (گو اینکه اگر این کار را هم می کرد و ما امروز آن را می شنیدیم برایمان مضحک جلوه می کرد و با خود می گفتیم اصلا مگر می شود استالین بخواهد کسی را به آغوش بکشد؟ مگر می شود استالین هم دوست داشته باشد کسی دستان اش را بگیرد؟)
🔺می توانیم حدس بزنیم استالین در لحظه آخر حیاتش با بلند کردن انگشت دنبال متهم مرگش می گردد، اما این مرگ است که اجازه نمی دهد "نمایش دادگاه" متهم را به جا آورد. گویی لحظه جان کندن او، این لحظه بلند کردن دست، آخرین دادگاه تسویه های استالینی است که به چشم بر هم زدنی به تمامی این نمایش مخوف و خونبار دستور "کات" می دهد.
🔺این شیوه زندگی و مرگ دیکتاتورهاست. آنها در تنهایی پر از ترس و تشویش خود، نه به کسی اعتماد دارند، نه دوست و همدلی می شناسند، نه عشق و خانواده می فهمند و نه کسی پس از مرگ دل تنگشان می شود.
لحظه مرگ دیکتاتورها یک لحظه خاص است. آنها در تنهایی و وحشت می میرند و پس از مرگ هر کسی تلاش می کند که با ابراز نفرت از دیکتاتور مرده، او را از خود دور نماید.
🔺پس از مرگ استالین هر کس در شوروی تلاش می کرد که خود را منتقد و مخالف سیاست های استالین معرفی کن. حتی اعضاء خانواده دیکتاتورها هم پس از مرگشان با تغییر نام خانوادگی سعی در فاصله گرفتن بیشتر از دیکتاتورها دارند..
🔺و این پایان رقت بار و عبرت آموز تمام دیکتاتورهایی است که در زمان حیات خود تصور میکنند زمین بدون دستورات آنها از چرخش بازمی ایستد.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo