This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستان در پیک دوم ، کرونا را جدی بگیریم،
روش صحیح ماسک زدن
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
روش صحیح ماسک زدن
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۳۳. زن درود گر
T.me/mrhallo
#قصههای_کهن_ایران_زمین
#مرزبان_نامه
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: گ.جاسمی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#مرزبان_نامه
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: گ.جاسمی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۳-پول نوشته یووال نوح هراری ترجمه محمد رضا فرهادی پور
T.me/mrhallo
#پول
نوشته یووال نوح هراری
ترجمه محمدرضا فرهادیپور
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: ح. عزتنژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
نوشته یووال نوح هراری
ترجمه محمدرضا فرهادیپور
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: ح. عزتنژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
لحظه ها اسماعیل فصیح
T.me/mrhallo
#خاک_اشنا
نوشته اسماعیل فصیح
#دفتر_اول_آدمهای_پیر
لحظهها
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از:
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
نوشته اسماعیل فصیح
#دفتر_اول_آدمهای_پیر
لحظهها
#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از:
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
دست و پا زدن رسانه ها برای جا انداختن فرهنگ فقر. در روزهایی که اخبار حقوق های نجومی آقازاده ها و دزدی های میلیاردیشون همه جا رو پر کرده. با این مقاله ها کهنه پوشی و قناعت رو برای مردم ستمدیده تبلیغ می کنن.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
این که یه حیوون کجای جهان به دنیا بیاد، بسته به شانسشه، درست مثه ما آدما
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بحث فقهی نماینده خدا با بندهی خدا و نهایتن کتک خوردن بنده خدا توسط عوامل نماینده خدا
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
نمی دانم کتاب طاعون آلبرکامو را خوانده اید یا نه؟
در میانه های کتاب یک جایی هست که موش ها با سرعت در حال زیاد شدن هستند.
با ازدیاد موش ها بیماری طاعون هم شدت و شیوع بیشتری می گیرد.
با آن که طاعون در حال تسخیر شهر است و طاعون زدگان یکی پس از دیگری از نفس می افتند؛ اما، مردم هنوز بیماری را جدی نگرفتهاند.
یا نمیدانند یا نمی خواهند که جدیاش بگیرند.
هر کسی روایتی از طاعون و طرز و طبیعتش دارد.
پدر پانلو کشیش شهر تا وقتی که خودش طاعون نگرفته است؛ بیماری را نتیجه گناهان و معصیت مردم می داند و بی توجه به دستورات دکتر ریو از مردم می خواهد که با دعا و نیایش خود را از بلا و بدبختی محافظت کنند.
کشیش پانلو وقتی که طاعون می گیرد سراغ اولین کسی که می رود دکتر ریو است.
دکتر ریو تنها کسی است که از وخامت اوضاع خبر دارد.
ریو آینده را میبیند اما، مردم نمی بینند.
تضاد ناجوری شکل می گیرد بین دانستن و ندانستن.
آن که می داند رنج می کشد و آنکه نمی داند فارغ است.
ریو خودش را به در و دیوار میکوبد تا بگوید که اگر بر اساس موازین بهداشتی رفتار نکنیم آیندهی همه ما تاریک و سیاه خواهد بود.
از طرف دیگر مردم بیشتر از قبل به سینما می روند.
بی دلیل به خیابان می آیند. هر روز فستیوال های بزرگ در شهر برگزار می کنند.
مسئولین ناچار به قرنطینه شهر می شوند اما عده ای قوانین قرنطینه را نادیده می گیرند.
رامبر روزنامه نگار چون نمی تواند به دیدار دختر مورد علاقه اش که خارج از شهر است برود بر علیه قرنطینه مطلب می نویسد و آن را کاری بیهوده می داند.
شرایط جامعه طاعون زده قرن نوزدهم در شهری در الجزایر را كه با شرایط کرونا زده امروز مقایسه می کنم؛
قویا به این گمان می رسم که...
یا ما برگشته ایم به قرن نوزدهم!
و یا کامو آدم زمانه خودش نبوده و یک قرن جلوتر از زمان خودش می زیسته و می اندیشیده است!!!
با خواندن داستان طاعون و تجربه قصه کرونا آدمی میفهمد که چه مرز ضخیمی بین دانستن و ندانستن وجود دارد.
هر چه تایر تاریخ می چرخد و انسان به جلو و جلال می رود مرز بین دانستن و ندانستن هم ضخیم تر و زمخت تر می شود.
آگاهى، شعور و هوشيارى مردم زمانه ام را آرزوست...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
در میانه های کتاب یک جایی هست که موش ها با سرعت در حال زیاد شدن هستند.
با ازدیاد موش ها بیماری طاعون هم شدت و شیوع بیشتری می گیرد.
با آن که طاعون در حال تسخیر شهر است و طاعون زدگان یکی پس از دیگری از نفس می افتند؛ اما، مردم هنوز بیماری را جدی نگرفتهاند.
یا نمیدانند یا نمی خواهند که جدیاش بگیرند.
هر کسی روایتی از طاعون و طرز و طبیعتش دارد.
پدر پانلو کشیش شهر تا وقتی که خودش طاعون نگرفته است؛ بیماری را نتیجه گناهان و معصیت مردم می داند و بی توجه به دستورات دکتر ریو از مردم می خواهد که با دعا و نیایش خود را از بلا و بدبختی محافظت کنند.
کشیش پانلو وقتی که طاعون می گیرد سراغ اولین کسی که می رود دکتر ریو است.
دکتر ریو تنها کسی است که از وخامت اوضاع خبر دارد.
ریو آینده را میبیند اما، مردم نمی بینند.
تضاد ناجوری شکل می گیرد بین دانستن و ندانستن.
آن که می داند رنج می کشد و آنکه نمی داند فارغ است.
ریو خودش را به در و دیوار میکوبد تا بگوید که اگر بر اساس موازین بهداشتی رفتار نکنیم آیندهی همه ما تاریک و سیاه خواهد بود.
از طرف دیگر مردم بیشتر از قبل به سینما می روند.
بی دلیل به خیابان می آیند. هر روز فستیوال های بزرگ در شهر برگزار می کنند.
مسئولین ناچار به قرنطینه شهر می شوند اما عده ای قوانین قرنطینه را نادیده می گیرند.
رامبر روزنامه نگار چون نمی تواند به دیدار دختر مورد علاقه اش که خارج از شهر است برود بر علیه قرنطینه مطلب می نویسد و آن را کاری بیهوده می داند.
شرایط جامعه طاعون زده قرن نوزدهم در شهری در الجزایر را كه با شرایط کرونا زده امروز مقایسه می کنم؛
قویا به این گمان می رسم که...
یا ما برگشته ایم به قرن نوزدهم!
و یا کامو آدم زمانه خودش نبوده و یک قرن جلوتر از زمان خودش می زیسته و می اندیشیده است!!!
با خواندن داستان طاعون و تجربه قصه کرونا آدمی میفهمد که چه مرز ضخیمی بین دانستن و ندانستن وجود دارد.
هر چه تایر تاریخ می چرخد و انسان به جلو و جلال می رود مرز بین دانستن و ندانستن هم ضخیم تر و زمخت تر می شود.
آگاهى، شعور و هوشيارى مردم زمانه ام را آرزوست...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo