شب نشيني هالو
30.9K subscribers
16.8K photos
30K videos
216 files
36.8K links
اينجا برای اشتراك مطالب جالبی‌ست كه دوستان برايم می‌فرستند
اشعار @mrhallo
اینستاگرام هالو@mrhalloo
تماس با هالو : @Mr_halloo
خرید آثار هالو(کتاب/صوتی/تصویری/محفل‌ها) وآثاردوستان در@halloo_gram
خرید آمازون
https://www.amazon.com/author/mr.halloo
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه ۱۲ امام و همه پیامبرها حسرت این ۴۲ سال حکومت جمهوری اسلامی ایران رو می‌خورند.

ضمنن منظورشون از عطری احتمالن طبریه، شما به دل نگیرین
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کرونا برا هر کی بد بود، برا این غارتگران بیت المال ایه‌ ی رحمت بود
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
طنز
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
روزنامه «جمهوری اسلامی» خالص‌ترین روزنامه‌ای بود که از دل انقلابِ ۵۷ درآمد. مدیرش سید علی خامنه‌ای بود و سردبیرش میرحسین موسوی و روزنامه‌نگارش غلامحسین افشردی که به نام حسن باقری مشهور بود و از طرف این روزنامه به جبهه رفت؛ مدتی بعد در فکه به شهادت رسید.
▪️این روزنامه بعد از ۴۰سال، در سرمقاله امروزش نوشت: «پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقاب‌هائی که صاحب‌منصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شده‌ایم...اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفته‌ایم، اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمی‌دهیم، اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کرده‌ایم و اگر ایجاد کارخانه مستضعف‌سازی بود که ما هم درحال حاضر رسماً می‌گوئیم ۶۰میلیون مستضعف داریم. ما حتی حاضر نیستیم نتیجه نظرسنجی‌ها را یک سانتیمتر دورتر از بولتن‌های به کلی سری منتشر کنیم».
▪️این کارنامه نظام است از زبان روزنامه‌اش در چند خط. نقطه سرِ خط!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
چوپانی را گله ی فراوان بود و دختری داشت که درکار چوپانی اورا کمک میکرد.شبی دختر چوپان متوجه شد که از طرف کاهدان سروصدایی می آید فانوس آورد تا ببیند این صداها از کجاست و ناگهان متوجه شد که ماده روباهی در کاهدان زاییده و خود و توله هایش در آنجا لانه کرده اند.پدر راخبر داد پدر تفنگ آورد و دریافت که ماده روباه باتوله هایش درکاهدان راحت آرمیده اند با سوت سگ گله را احضار کرد و تیری به او زد و او را کشت.دختر با داد و فریاد گفت پدر من تو را گفتم که روباه را بکشی، نه سگ که نگهبان ماست. پدر گفت:
(اگر نگهبان فاسد نبود روباه در کاهدان لانه نمیکرد)
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موش دارو بعد از مرغ سهراب

تو رو خدا ببینید مملکت دست کیاست
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکنوازی کیهان کلهر
با صدای استاد هوشنگ ابتهاج
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارنامه همایون خرم
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
https://youtu.be/ef1iIsVt_hs
از فرخزاد تا #بی‌تو

👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
*خاطره‌ی آیت‌الله موسوی اردبیلی از کودکان خردسالِ زندانی در زندانِ اوین*
خاطره‌ی زیر را به همین شکلی که آیت‌الله عابدینی نقل کرده، به نحو متواتر از اطرافیان و شاگردان نزدیکِ مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی شنیده‌ام.
متن زیر به نقل از آیت‌الله احمد عابدینی استاد حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان بیان شده است:
💠 اوايل شهريور ۱۳۷۷ بود كه برای خواندن كتاب سفرنامه‌ی فقهیِ حج به منزل ايشان رفتم. مثل بقيه‌ی شب‌ها من و او تنها بوديم. تازه آقای اسدالله لاجوردی را ترور كرده بودند.
آقای اردبیلی فرمودند:
« *امروز هرچه با خودم كلنجار رفتم كه برای آقای لاجوردی فاتحه‌ای بخوانم نشد*».
💠 حساس شدم كه مگر او چه كرده است؟
سوال كردم. ايشان در ترديد بود كه برايم توضيح بدهد يا خير، اما بالاخره اموری را گفت كه اكنون پس از گذشتِ بيش از ده سال از آن زمان، هنوز بسياری از آن كلمات با همان آهنگِ سخنان ايشان در گوش‌م طنين‌انداز است:
اردبیلی می‌گفت:
«آن زمان كه مسوليت داشتم، گه‌گاهی به زندان‏‌ها سر می‌‏زدم.
در زندانِ اوين، يك دربِ كهنه‌ی قديمی بود كه هميشه از كنار آن می‌گذشتم.
يك روز هوس كردم كه داخل آن‌جا را ببينم».
گفتم:
«اين چيست؟»
گفتند:
«چيز مهمی نيست. يك انباری است».
گفتم:
«می‌‏خواهم درون آن را ببينم».
گفتند:
«كليدش نيست».
گفتم:
«آن را پيدا كنيد».
گفتند:
«پيدا نمی‌شود».
گفتم:
«درب را بشكنيد».
گفتند:
«چيز مهمی نيست».
گفتم:
«بالاخره من بايد درون اين انباری را ببينم».
گفتند:
«كليدش پيش حاج آقاست. منظورشان لاجوردی بود».
گفتم:
«از او بگيريد».
گفتند:
«الان اين‌جا نيستند».
گفتم:
«پيدايش كنيد. من اين‌جا می‌مانم تا بيايد و از جای خود تكان نمی‌خورم».
💠 بالاخره پس از اصرارِ زيادِ من، درب باز شد.
وارد شدم. ديدم تعداد زيادی از بچه‌های خردسالِ پنج ساله، شش ساله و ده ساله با صورت‌هایی به رنگ زرد و جسم‌هایی نحيف، پنجاه نفر، صد نفر، كم‌تر يا بيش‌تر، نمی‌‏دانم؛ محبوس‌اند.
بچه‌ها دور من ريختند. گريه می‌کردند. عبا و دست‌های‌ام را می‌بوسیدند و التماس می‌کردند.
گفتم:
«اين‌ها چه كسانی هستند؟»
گفتند:
«اين‏ها بچه‌های منافقان هستند كه پدر و مادرشان يا كشته شده‌اند يا فرار كرده‌اند».
گفتم:
«اين‌جا چه كار می‌کنند؟ پدران‌شان مجرم بوده‌اند، جرم اين‌ها چيست؟ اين‌ها پدر بزرگ ندارند؟! خويشاوند ندارند؟! قيم ندارند؟!»
💠 از وضع اسفبار بچّه‌ها چشمان‌ام پر از اشك شد. عينك خود را برداشتم و با دستمال، اشک‌های خود را پاك كردم و گفتم:
« *همين امروز، تا ۲۴ ساعت بايد اين بچه‏‌ها را به خانواده‌های خودشان برسانيد و هر كدام كه خانواده ندارند، يا جایی ندارند، آن‌ها را به دادستانی بياوريد. برای آنان جایی تهيه می‌كنيم*.
*آخر، پدرِ بچه‏ منافق بود و كشته شد، يا مادرش فرار كرد، چه ربطی به بچه‏ دارد؟!*
*انصاف و رحم و مروت‌تان كجا رفت*؟!»
💠 بالاخره پس از چند روز آقای محمدی گيلانی، قبل از خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، جواب‌ام را داد و گفت:
«آن‌ها كه براي بچه‌ی منافق اشك می‌ريزند، نبايد مسوليت قبول كنند.
چرا آن‌وقت كه پدران‌شان پاسدارهای ما را می‌کشتند گريه نكرديد؟!
كسی مرجع ضمير حرف‌های او را نفهميد، جز من...
آقاي لاجوردی به من می‌گفت‏:
«من، تو و آقای منتظری را قبول ندارم، شما نمی‌فهمید، شما نمی‌گذارید من ريشه‌ی منافقان را بكنم، اما چون امام خمينی به من فرموده از شما اطاعت كنم، اطاعت می‌كنم، وگرنه اصلن شما دو نفر را قبول ندارم.
🌄 کانال محمد مهدوی‌فر
لاجوردی، جنایت‌پیشه‌ای بود که در کنار تمام خباثت‌های‌اش، دو رفتار جنایت‌بارش هرگز از حافظه‌ی تاریخ فراموش نخواهد شد:
نخست این‌که وقتی به‌سبب جنایت‌های بی‌شمارش، بالاخره امام خمینی پذیرفتن که او را برکنار کنند، در زمان تحویل و تحول زندان اوین، در حدود ۳۰۰ نفر در آمار زندانی‌ها کسری آمار داشت که هیچ‌وقت معلوم نشد چه بلایی بر سر این تعداد انسان آمده است...!!!

و دوم این‌که این شخص، برای این‌که به خانواده‌ی زندانیان رنج بیش‌تری بدهد، دستور داده بود تا به این بهانه که دختر باکره را نمی‌توان اعدام کرد، به دختران اعدامی، در شب قبل از اعدام تجاوز بشود و در زمان تحویل جنازه، پاسدار متجاوز، سکه‌ای را به خانواده‌ی زندانی، به‌عنوان مهریه‌ی دختر بپردازد تا تحقیر خانواده را به اوج برساند.
*امثال این جانی کم نبوده وکم نیستند...*
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
https://youtu.be/DLBS3hCrX7k

من معمولن با این بحثهایی که دردی از مشکلات امروز جامعه را حل نمی‌کند میانه‌ای ندارم، ولی این یکی جالب بود
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مرغ سحر
فراتر از قرنطینه
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
البرز زارعی و قاضی منصوری هر دو امروز فوت شدند! 🔸البرزِ به خاطرِ وطن در آتشِ ‎زاگرس سوخت و با عزت جانش را فدایِ میهنش کرد، و قاضی منصوری با دزدی و رشوه در کشورِ غریب با سقوط مُرد! 🔹نامِ اولی تا ابد با عزت و احترام یاد خواهد شد و نامِ دومی تا همیشه با فراری، متهم، رشوه‌خوار...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
19- Zarvi
T.me/mrhallo
#قصه‌های_کهن_ایران_زمین
#مرزبان_نامه

#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: گ.جاسمی

👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Vol.2 Ch.3
H. Parham
#حاجی_بابا_در_لندن

#جلد_دوم
#قسمت ۷

#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: گ.جاسمی

👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
vol 2 ch. 8
H. Parham
#حاجی_بابا_در_لندن

#جلد_دوم
#قسمت ۸

#کتاب_صوتی
راوی : ح.پرهام
باسپاس از: گ.جاسمی

👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo