اتاق کار
ایشان یکی از مداحانی است که در لحظات پایانی عمرش از روزهایی میگوید که اخبار مربوط به کرونا را مسخره میکرده و در تمام مراسم مداحی شرکت میکرده بشنوید در لخظات آخر عمرش چه میگوید. فیلم با رضایت ایشان و برای افرادی که هنوز هم کرونا را جدی نگرفته و با ناقل…
این فیلم مربوط به این بنده خدا نه مداح هست نه هیچ چیزی ایشون اصلا اهل سنت هست مربوط به سیستان و بلوچستان که بنده خداها از روی غرور فرهنگ و سواد پایین مسائل رهایت فاصله گذاری اجتماعی رو رعایت نمیکردن و کرونا گرفته همین الان کل بلوچستان از طرف وزارت بهداشت رسما وضعیت قرمز اعلام شده حتی روز عید همه اهل سنت بلند شدن در کمال لذت رفتن با یه جمعیت وحشتماک تو بغل همدیگه برای نماز عید و شادی که احتمالا صداش مثل بمب تا ۲ هفته دیگه میزنه بالا و میترکونه و در آخر هم ایشون لحظات آخر عمرش نیست و تحت درمان قرار گرفته و حتما سلامتی خودش و بدست میاره و بر میگرده پیش خانوادش که بالاخره پدر و همسر و سرپرست یک خانواده ای هست و بیایم برای مرگ و مردن افرادی بیگناه و بعضا کسانی که از روی بیسوادی یا فرهنگ پایین یا خودسری مسائلی رو رعایت نکرده و عواقبش دامنگیر خودش شده و ما ذوق نکنیم که این بدبخت بمیره. حالا ماهم دیگه جنبه اخلاق رو نباید در خبر رسانی و نشان دادن بی عرضگی دولتمردان رو از دست بدیم و رو بیاریم به دروغ گویی.
شما نمیگین از بین اینهمه مخاطب شاید یکی هم پیدا بشه و اینو بشناسه
بیایم انسانیت رو ترویج بدیم و شما هر رفتاری با بقیه داشته باشی شک نکن طبیعت به خودت بر میگردونه
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
شما نمیگین از بین اینهمه مخاطب شاید یکی هم پیدا بشه و اینو بشناسه
بیایم انسانیت رو ترویج بدیم و شما هر رفتاری با بقیه داشته باشی شک نکن طبیعت به خودت بر میگردونه
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سامی یوسف
تیر منم کمان منم پیر منم جوان منم
با زیرنویس فارسی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
تیر منم کمان منم پیر منم جوان منم
با زیرنویس فارسی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
حقوق معلمین در طول 50 سال اخیر چه تغییری کرده ؟💵 ▪️جالبه بدونید حقوق معلم دیپلمه در سال 1350 برابر 564 تومن بود و طلا در همون سال گرمی 16 تومن بوده است ▪️طلا در سال 1399 حدوداََ گرمی 700 هزار تومن است، یعنی ارزش طلا 44 برابر شده است + حال اگه حقوق معلما…
در این پیام
درستش اینه که حقوق معلما بایدحدودا ۴۴ هزار برابر میشد،
چون یک گرم طلا در سال ۱۳۹۹ نسبت به
سال ۱۳۵۰ حدودا ۴۴۰۰۰ برابر (دقیقا ۴۳۷۵۰ برابر) شده است
درستش اینه که حقوق معلما بایدحدودا ۴۴ هزار برابر میشد،
چون یک گرم طلا در سال ۱۳۹۹ نسبت به
سال ۱۳۵۰ حدودا ۴۴۰۰۰ برابر (دقیقا ۴۳۷۵۰ برابر) شده است
حیدر بابا
حیدر بابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسین بهجتى تبریزى ملقب به شهریار است . منظومه «حیدربابایه سلام» نخستین بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است. حیدربابا سندى زنده است، و پرده اى رنگین و برجسته از زندگى در روستا را نشان میدهد. مضمون اغلب بندهاى آن شایسته ترسیم و نقاشى است زیرا از طبیعت جاندار سرچشمه مى گیرد. قلب پاک و انسان دوستِ شهریار بر صحنه ها نور مى ریزد و خوانندگان شعرش را به گذشته هاى دور می برد. نیمى از این منظومه نامنامه و یادواره است که شاعر در آن از خویشان و آشنایان و مردم زادگاه خود و حتى چشمه ها و زمین ها و صخره هاى اطراف خشگناب نام می برد و هر یک را در شعر خود جاودانگى مى بخشد.
از آنجایی که این اثر به زبان ترکی هست خواستم ترجمه ی فارسی این منظومه ی زیبا و فوق العاده را که به زحمت دکتر بهروز ثروتیان انجام گرفته با شما دوستان و همراهان همیشگی کانال به اشتراک بگذارم امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.
البته باید اعتراف کرد در بعضی جاها ترجمه ممکن است عینن صورت نگرفته باشد، که در ترجمه شعر به شعر دست شاعر به لحاظ وزن و قافیه بسته است و این اتفاق اجتناب ناپذیر است. در ترجمه شعر به نثر نیز این اتفاق میافتد. کلن هیچ ترجمه ای به زیبایی شعر زبان اصلی نیست.
شاملو میگوید:
ترجمهی شعر مثل این است که بلبلی را به خاطر گوشتش سر ببرید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
حیدر بابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسین بهجتى تبریزى ملقب به شهریار است . منظومه «حیدربابایه سلام» نخستین بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است. حیدربابا سندى زنده است، و پرده اى رنگین و برجسته از زندگى در روستا را نشان میدهد. مضمون اغلب بندهاى آن شایسته ترسیم و نقاشى است زیرا از طبیعت جاندار سرچشمه مى گیرد. قلب پاک و انسان دوستِ شهریار بر صحنه ها نور مى ریزد و خوانندگان شعرش را به گذشته هاى دور می برد. نیمى از این منظومه نامنامه و یادواره است که شاعر در آن از خویشان و آشنایان و مردم زادگاه خود و حتى چشمه ها و زمین ها و صخره هاى اطراف خشگناب نام می برد و هر یک را در شعر خود جاودانگى مى بخشد.
از آنجایی که این اثر به زبان ترکی هست خواستم ترجمه ی فارسی این منظومه ی زیبا و فوق العاده را که به زحمت دکتر بهروز ثروتیان انجام گرفته با شما دوستان و همراهان همیشگی کانال به اشتراک بگذارم امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.
البته باید اعتراف کرد در بعضی جاها ترجمه ممکن است عینن صورت نگرفته باشد، که در ترجمه شعر به شعر دست شاعر به لحاظ وزن و قافیه بسته است و این اتفاق اجتناب ناپذیر است. در ترجمه شعر به نثر نیز این اتفاق میافتد. کلن هیچ ترجمه ای به زیبایی شعر زبان اصلی نیست.
شاملو میگوید:
ترجمهی شعر مثل این است که بلبلی را به خاطر گوشتش سر ببرید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه
(١)
حيدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان
سيلابهاى تُند و خروشان شود روان
صف بسته دختران به تماشايش آن زمان
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
(٥)
حيدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بير يانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنيا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ، يئتيمدى
(٥)
حيدربابا ، هميشه سر تو بلند باد
از باغ و چشمه دامن تو فرّه مند باد
از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد
دنيا همه قضا و قدر ، مرگ ومير شد
اين زال کى ز کُشتنِ فرزند سير شد ؟
(٦)
حيدربابا ، يوْلوم سنَّن کج اوْلدى
عؤمروْم کئچدى ، گلممه ديم ، گئج اوْلدى
هئچ بيلمه ديم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بيلمزيديم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
ايتگين ليک وار ، آيريليق وار ، اوْلوْم وار
(٦)
حيدربابا ، ز راه تو کج گشت راه من
عمرم گذشت و ماند به سويت نگاه من
ديگر خبر نشد که چه شد زادگاه من
هيچم نظر بر اين رهِ پر پرپيچ و خم نبود
هيچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود
(٧)
حيدربابا ، ايگيت اَمَک ايتيرمز
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَه بيتيرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا يئتيرمز
بيزد ، واللاه ، اونوتماريق سيزلرى
گؤرنمسک حلال ائدوْن بيزلرى
(٧)
بر حقِّ مردم است جوانمرد را نظر
جاى فسوس نيست که عمر است در گذر
نامردْ مرد ، عمر به سر مى برد مگر !
در مهر و در وفا ، به خدا ، جاودانه ايم
ما را حلال کن ، که غريب آشيانه ايم
(١٢)
حيدربابا ، شيطان بيزى آزديريب
محبتى اوْرکلردن قازديريب
قره گوْنوْن سرنوشتين يازديريب
ساليب خلقى بير-بيرينن جانينا
باريشيغى بلشديريب قانينا
(١٢)
شيطان زده است است گول و زِ دِه دور گشته ايم
کنده است مهر را ز دل و کور گشته ايم
زين سرنوشتِ تيره چه بى نور گشته ايم
اين خلق را به جان هم انداخته است ديو
خود صلح را نشسته به خون ساخته است ديو
(١٩)
حيدربابا ، کندين گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامين ئييوب ، ياتاندا
آى بولوتدان چيخوب ، قاش-گؤز آتاندا
بيزدن ده بير سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه ميزده چوخلى غم و غصّه ده
(١٩)
حيدربابا ، چو غرصة خورشيد شد نهان
خوردند شام خود که بخوابند کودکان
وز پشتِ ابر غمزه کند ماه آسمان
از غصّه هاى بى حدِ ما قصّه ساز کن
چشمان خفته را تو بدان غصّه باز کن
(٤٥)
حيدربابا ، آغاجلارون اوجالدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
کؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
(٤٥)
حيدربابا ، درخت تو شد سبز و سربلند
ليک آن همه جوانِ تو شد پير و دردمند
گشتند برّه هاى فربه تو لاغر و نژند
خورشيد رفت و سايه بگسترد در جهان
چشمانِ گرگها بدرخشيد آن زمان
(٤٩)
حيدربابا ، دوْنيا يالان دوْنيادى
سليماننان ، نوحدان قالان دوْنيادى
اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنيادى
هر کيمسَيه هر نه وئريب ، آليبدى
افلاطوننان بير قورى آد قاليبدى
(٤٩)
دنيا همه دروغ و فسون و فسانه شد
کشتيّ عمر نوح و سليمان روانه شد
ناکام ماند هر که در اين آشيانه شد
بر هر که هر چه داده از او ستانده است
نامى تهى براى فلاطون بمانده است
(٦٦)
حيدربابا ، قارلى داغلار آشاندا
گئجه کروان يوْلون آزيب ، چاشاندا
من هارداسام ، تهراندا يا کاشاندا
اوزاقلاردان گؤزوم سئچر اوْنلارى
خيال گليب ، آشيب ، گئچر اوْنلارى
(٦٦)
گر کاروان گذر کند از برفِ پشت کوه
شب راه گم کند به سرازيرى ، آن گروه
باشم به هر کجاى ، ز ايرانِ پُرشُکوه
چشمم بيابد اينکه کجا هست کاروان
آيد خيال و سبقت گيرد در آن ميان
(٦٨)
حيدربابا ، گوْل غنچه سى خنداندى
آمما حئيف ، اوْرک غذاسى قاندى
زندگانليق بير قارانليق زينداندى
بو زيندانين دربچه سين آچان يوْخ
بو دارليقدان بيرقورتولوب ، قاچان يوْخ
(٦٨)
خندان شده است غنچة گل از براى دل
ليکن چه سود زان همه ، خون شد غذاى دل
زندانِ زندگى شده ماتم سراى دل
کس نيست تا دريچة اين قلعه وا کند
زين تنگنا گريزد و خود را رها کند
(٧٣)
حيدربابا ، غيرت قانون قاينارکن
قره قوشلار سنَّن قوْپوپ ، قالخارکن
اوْ سيلديريم داشلارينان اوْينارکن
قوْزان ، منيم همّتيمى اوْردا گؤر
اوردان اَييل ، قامتيمى داردا گؤر
(٧٣)
تا خون غيرت تو بجوشد ز کوهسار
تا پَر گرفته باز و عقابت در آن کنار
با تخته سنگهايت به رقصند و در شکار
برخيز و نقش همّت من در سما نگر
برگَرد و قامتم به سرِ دارها نگر
(٧٥)
حيدربابا ، مرد اوْغوللار دوْغگينان
نامردلرين بورونلارين اوْغگينان
گديکلرده قوردلارى توت ، بوْغگينان
قوْى قوزولار آيين-شايين اوْتلاسين
قوْيونلارون قويروقلارين قاتلاسين
(٧٥)
مردانِ مرد زايد از چون تو کوهِ نور
نامرد را بگير و بکن زير خاکِ گور
چشمانِ گرگِ گردنه را کور کن به زور
بگذار برّه هاى
سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه
(١)
حيدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان
سيلابهاى تُند و خروشان شود روان
صف بسته دختران به تماشايش آن زمان
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
(٥)
حيدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بير يانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنيا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ، يئتيمدى
(٥)
حيدربابا ، هميشه سر تو بلند باد
از باغ و چشمه دامن تو فرّه مند باد
از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد
دنيا همه قضا و قدر ، مرگ ومير شد
اين زال کى ز کُشتنِ فرزند سير شد ؟
(٦)
حيدربابا ، يوْلوم سنَّن کج اوْلدى
عؤمروْم کئچدى ، گلممه ديم ، گئج اوْلدى
هئچ بيلمه ديم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بيلمزيديم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
ايتگين ليک وار ، آيريليق وار ، اوْلوْم وار
(٦)
حيدربابا ، ز راه تو کج گشت راه من
عمرم گذشت و ماند به سويت نگاه من
ديگر خبر نشد که چه شد زادگاه من
هيچم نظر بر اين رهِ پر پرپيچ و خم نبود
هيچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود
(٧)
حيدربابا ، ايگيت اَمَک ايتيرمز
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَه بيتيرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا يئتيرمز
بيزد ، واللاه ، اونوتماريق سيزلرى
گؤرنمسک حلال ائدوْن بيزلرى
(٧)
بر حقِّ مردم است جوانمرد را نظر
جاى فسوس نيست که عمر است در گذر
نامردْ مرد ، عمر به سر مى برد مگر !
در مهر و در وفا ، به خدا ، جاودانه ايم
ما را حلال کن ، که غريب آشيانه ايم
(١٢)
حيدربابا ، شيطان بيزى آزديريب
محبتى اوْرکلردن قازديريب
قره گوْنوْن سرنوشتين يازديريب
ساليب خلقى بير-بيرينن جانينا
باريشيغى بلشديريب قانينا
(١٢)
شيطان زده است است گول و زِ دِه دور گشته ايم
کنده است مهر را ز دل و کور گشته ايم
زين سرنوشتِ تيره چه بى نور گشته ايم
اين خلق را به جان هم انداخته است ديو
خود صلح را نشسته به خون ساخته است ديو
(١٩)
حيدربابا ، کندين گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامين ئييوب ، ياتاندا
آى بولوتدان چيخوب ، قاش-گؤز آتاندا
بيزدن ده بير سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه ميزده چوخلى غم و غصّه ده
(١٩)
حيدربابا ، چو غرصة خورشيد شد نهان
خوردند شام خود که بخوابند کودکان
وز پشتِ ابر غمزه کند ماه آسمان
از غصّه هاى بى حدِ ما قصّه ساز کن
چشمان خفته را تو بدان غصّه باز کن
(٤٥)
حيدربابا ، آغاجلارون اوجالدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
کؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
(٤٥)
حيدربابا ، درخت تو شد سبز و سربلند
ليک آن همه جوانِ تو شد پير و دردمند
گشتند برّه هاى فربه تو لاغر و نژند
خورشيد رفت و سايه بگسترد در جهان
چشمانِ گرگها بدرخشيد آن زمان
(٤٩)
حيدربابا ، دوْنيا يالان دوْنيادى
سليماننان ، نوحدان قالان دوْنيادى
اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنيادى
هر کيمسَيه هر نه وئريب ، آليبدى
افلاطوننان بير قورى آد قاليبدى
(٤٩)
دنيا همه دروغ و فسون و فسانه شد
کشتيّ عمر نوح و سليمان روانه شد
ناکام ماند هر که در اين آشيانه شد
بر هر که هر چه داده از او ستانده است
نامى تهى براى فلاطون بمانده است
(٦٦)
حيدربابا ، قارلى داغلار آشاندا
گئجه کروان يوْلون آزيب ، چاشاندا
من هارداسام ، تهراندا يا کاشاندا
اوزاقلاردان گؤزوم سئچر اوْنلارى
خيال گليب ، آشيب ، گئچر اوْنلارى
(٦٦)
گر کاروان گذر کند از برفِ پشت کوه
شب راه گم کند به سرازيرى ، آن گروه
باشم به هر کجاى ، ز ايرانِ پُرشُکوه
چشمم بيابد اينکه کجا هست کاروان
آيد خيال و سبقت گيرد در آن ميان
(٦٨)
حيدربابا ، گوْل غنچه سى خنداندى
آمما حئيف ، اوْرک غذاسى قاندى
زندگانليق بير قارانليق زينداندى
بو زيندانين دربچه سين آچان يوْخ
بو دارليقدان بيرقورتولوب ، قاچان يوْخ
(٦٨)
خندان شده است غنچة گل از براى دل
ليکن چه سود زان همه ، خون شد غذاى دل
زندانِ زندگى شده ماتم سراى دل
کس نيست تا دريچة اين قلعه وا کند
زين تنگنا گريزد و خود را رها کند
(٧٣)
حيدربابا ، غيرت قانون قاينارکن
قره قوشلار سنَّن قوْپوپ ، قالخارکن
اوْ سيلديريم داشلارينان اوْينارکن
قوْزان ، منيم همّتيمى اوْردا گؤر
اوردان اَييل ، قامتيمى داردا گؤر
(٧٣)
تا خون غيرت تو بجوشد ز کوهسار
تا پَر گرفته باز و عقابت در آن کنار
با تخته سنگهايت به رقصند و در شکار
برخيز و نقش همّت من در سما نگر
برگَرد و قامتم به سرِ دارها نگر
(٧٥)
حيدربابا ، مرد اوْغوللار دوْغگينان
نامردلرين بورونلارين اوْغگينان
گديکلرده قوردلارى توت ، بوْغگينان
قوْى قوزولار آيين-شايين اوْتلاسين
قوْيونلارون قويروقلارين قاتلاسين
(٧٥)
مردانِ مرد زايد از چون تو کوهِ نور
نامرد را بگير و بکن زير خاکِ گور
چشمانِ گرگِ گردنه را کور کن به زور
بگذار برّه هاى
تو آسوده تر چرند
وان گلّه هاى فربه تو دُنبه پرورند
(٧٦)
حيدربابا ، سنوْن گؤيلوْن شاد اوْلسون
دوْنيا وارکن ، آغزون دوْلى داد اوْلسون
سنَّن گئچن تانيش اوْلسون ، ياد اوْلسون
دينه منيم شاعر اوْغلوم شهريار
بير عمر دوْر غم اوْستوْنه غم قالار
(٧٦)
حيدربابا ، دلِ تو چو باغِ تو شاد باد !
شَهد و شکر به کام تو ، عمرت زياد باد !
وين قصّه از حديث من و تو به ياد باد !
گو شاعرِ سخنورِ من ، شهريارِ من
عمرى است مانده در غم و دور از ديارِ من
#استاد شهریار
ترجمه دکتر ثروتیان
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
وان گلّه هاى فربه تو دُنبه پرورند
(٧٦)
حيدربابا ، سنوْن گؤيلوْن شاد اوْلسون
دوْنيا وارکن ، آغزون دوْلى داد اوْلسون
سنَّن گئچن تانيش اوْلسون ، ياد اوْلسون
دينه منيم شاعر اوْغلوم شهريار
بير عمر دوْر غم اوْستوْنه غم قالار
(٧٦)
حيدربابا ، دلِ تو چو باغِ تو شاد باد !
شَهد و شکر به کام تو ، عمرت زياد باد !
وين قصّه از حديث من و تو به ياد باد !
گو شاعرِ سخنورِ من ، شهريارِ من
عمرى است مانده در غم و دور از ديارِ من
#استاد شهریار
ترجمه دکتر ثروتیان
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه ابعاد و زوایای تلخِ بحران آب در رغیوهِ خوزستان را در این فیلم کوتاه میتوان دید... جایی که حیوان و انسان در قرن بیست و یکم از یک چاله، آب میخورند.
✍محمد مالی/خبرنگار
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
✍محمد مالی/خبرنگار
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پردهی اول
خاقانی شروانی شاعر بزرگ ایرانی پس از آنکه دربارهی دختر خود میگوید «خداش مرگ دهاد» چنین میسراید:
اگر نخواندی نعم الختن برو برخوان
وگر ندیدی دفن البنات شو بنگر
اشارهی او به دو حدیث جعلی «نعم الختن القبر» و «دفن البنات من المکرمات» است که بر اساس آن دو بهترین داماد برای دختران گور است و در خاک کردن دختران کاری نیک و ارزشمند است. این شاعر بزرگ که در زمینههای گوناگونی چون ادبیات، دین، پزشکی، نجوم، موسیقی و... اطلاعات و آگاهی داشت، همچنین گرفتار جهلی بود که او را، دستکم در لحظاتی از عمر، از طبیعیترین احساسات انسانی، یعنی احترام به زندگی و عشق به فرزند، دور میکرد. اما آیا میشود گفت خاقانی آدم نبود؟ آیا اگر #خاقانی را مییافتیم میبایست او را مجازات میکردیم؟
◼️
پردهی دوم
گاه فکر میکنم کاش میشد هیچ خبری از هیچ جای عالم به گوشم نمیرسید. این روزها اخبار روزگار سیاه ما را سیاهتر میکنند. دیدن واکنشها هم داغ بر داغ میافزاید. در ماجرای دلخراش قتل #رومینا_اشرفی دختر چهاردهساله به دست پدرش، بسیاری با انتقاد از این قانون که پدر اگر قاتل باشد قصاص نمیشود، خواستار مجازات پدر شدهاند. شکی نیست که این پدر مجرم است؛ و تنبیه او میتواند عامل بازدارندهای برای پدران دیگر باشد. اما از زاویهای دیگر اگر به این ماجرا نگاه کنیم مردی را میبینیم که از پیش بدترین مجازات را آن هم به دست خویش برای خود رقم زده است.
مردی که زنی را به همسری برمیگزیند، فرزندی میآورد و او را سالها با کدّ یمین و عرق جبین میپرورد و هر روز بالیدنش را میبیند، به دست خود جگرگوشهاش را میکشد. چه مجازاتی بالاتر از این میتواند جزای جهل آدمی باشد؟ گمان میکنید حال آن مرد الان چگونه است؟ گمان میکنید او داغدار نیست؟ گمان میکنید او از هرگونه احساس انسانی بیبهره است؟ این برداشتها درست نیست. میتوان او را به مجازاتی دیگر نیز رساند ولی نابود کردن او، مشکل را از بین نمیبرد (راستش نابود کردن هیچکس مشکلی را از بین نمیبرد. نابودگری، پاک کردن صورتمسئله است و خود نشان جهل).
◼️
پردهی سوم
آنچه باید با آن مبارزه کرد و در ریشهکن کردنش بهجان کوشید «جهل» است.
جهلی عمیق که ازقضا بسیار تبلیغش میکنند و زیبا نشانش میدهند این جهل است که جان آدمی را کمارزشتر از اعتبار و آبرو تعریف میکند. جهلی که میگوید اگر در راه اعتبار و آبرو بمیری، شریف هستی!
این جهل که واژهی ناموسپرستی را بهجای معنای راستین آن، که حفاظت از ناموس و خدمت به آن است، در انهدام و نابودگری میشناسد. این جهل که زن را متاع میداند و لاجرم چون هر متاع دیگر قیمت آن را در دستنخوردگیاش میبیند. پیش از تمام اینها این جهل که داشتن حداقل دانش ضروری برای پروردن یک انسان را پیشنیاز والد شدن و فرزندآوری نمیداند.
جهلی که منجر میشود دختری چنان پرورش یابد که در چهاردهسالگی از خانه فراری شود.
جهلی که جوانی را بدین راضی میکند تا دختری چهاردهساله را از خانه فراری بدهد و نزد خود ببرد.
جهلی که از هر سو ما را فراگرفته و یک روز در قالب دختر فراری بروز پیدا میکند و یک روز در قالب کودکهمسری و روز دیگر در قالب آدمربایی و اغفال و روز دیگر در قالب قتل و جنایت.
کاش دنبال ریشهکن کردن این جهل باشیم. پدر رومینا مانند خود رومینا قربانی این جهل است. برحال هر دو باید دریغ خورد و اندوه برد؛ و بر حال بسیاران دیگر باید گریست. افسوس که در جهل غوطهوریم و بهجای حل مسئله، میخواهیم صورتمسئله را پاک کنیم.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
خاقانی شروانی شاعر بزرگ ایرانی پس از آنکه دربارهی دختر خود میگوید «خداش مرگ دهاد» چنین میسراید:
اگر نخواندی نعم الختن برو برخوان
وگر ندیدی دفن البنات شو بنگر
اشارهی او به دو حدیث جعلی «نعم الختن القبر» و «دفن البنات من المکرمات» است که بر اساس آن دو بهترین داماد برای دختران گور است و در خاک کردن دختران کاری نیک و ارزشمند است. این شاعر بزرگ که در زمینههای گوناگونی چون ادبیات، دین، پزشکی، نجوم، موسیقی و... اطلاعات و آگاهی داشت، همچنین گرفتار جهلی بود که او را، دستکم در لحظاتی از عمر، از طبیعیترین احساسات انسانی، یعنی احترام به زندگی و عشق به فرزند، دور میکرد. اما آیا میشود گفت خاقانی آدم نبود؟ آیا اگر #خاقانی را مییافتیم میبایست او را مجازات میکردیم؟
◼️
پردهی دوم
گاه فکر میکنم کاش میشد هیچ خبری از هیچ جای عالم به گوشم نمیرسید. این روزها اخبار روزگار سیاه ما را سیاهتر میکنند. دیدن واکنشها هم داغ بر داغ میافزاید. در ماجرای دلخراش قتل #رومینا_اشرفی دختر چهاردهساله به دست پدرش، بسیاری با انتقاد از این قانون که پدر اگر قاتل باشد قصاص نمیشود، خواستار مجازات پدر شدهاند. شکی نیست که این پدر مجرم است؛ و تنبیه او میتواند عامل بازدارندهای برای پدران دیگر باشد. اما از زاویهای دیگر اگر به این ماجرا نگاه کنیم مردی را میبینیم که از پیش بدترین مجازات را آن هم به دست خویش برای خود رقم زده است.
مردی که زنی را به همسری برمیگزیند، فرزندی میآورد و او را سالها با کدّ یمین و عرق جبین میپرورد و هر روز بالیدنش را میبیند، به دست خود جگرگوشهاش را میکشد. چه مجازاتی بالاتر از این میتواند جزای جهل آدمی باشد؟ گمان میکنید حال آن مرد الان چگونه است؟ گمان میکنید او داغدار نیست؟ گمان میکنید او از هرگونه احساس انسانی بیبهره است؟ این برداشتها درست نیست. میتوان او را به مجازاتی دیگر نیز رساند ولی نابود کردن او، مشکل را از بین نمیبرد (راستش نابود کردن هیچکس مشکلی را از بین نمیبرد. نابودگری، پاک کردن صورتمسئله است و خود نشان جهل).
◼️
پردهی سوم
آنچه باید با آن مبارزه کرد و در ریشهکن کردنش بهجان کوشید «جهل» است.
جهلی عمیق که ازقضا بسیار تبلیغش میکنند و زیبا نشانش میدهند این جهل است که جان آدمی را کمارزشتر از اعتبار و آبرو تعریف میکند. جهلی که میگوید اگر در راه اعتبار و آبرو بمیری، شریف هستی!
این جهل که واژهی ناموسپرستی را بهجای معنای راستین آن، که حفاظت از ناموس و خدمت به آن است، در انهدام و نابودگری میشناسد. این جهل که زن را متاع میداند و لاجرم چون هر متاع دیگر قیمت آن را در دستنخوردگیاش میبیند. پیش از تمام اینها این جهل که داشتن حداقل دانش ضروری برای پروردن یک انسان را پیشنیاز والد شدن و فرزندآوری نمیداند.
جهلی که منجر میشود دختری چنان پرورش یابد که در چهاردهسالگی از خانه فراری شود.
جهلی که جوانی را بدین راضی میکند تا دختری چهاردهساله را از خانه فراری بدهد و نزد خود ببرد.
جهلی که از هر سو ما را فراگرفته و یک روز در قالب دختر فراری بروز پیدا میکند و یک روز در قالب کودکهمسری و روز دیگر در قالب آدمربایی و اغفال و روز دیگر در قالب قتل و جنایت.
کاش دنبال ریشهکن کردن این جهل باشیم. پدر رومینا مانند خود رومینا قربانی این جهل است. برحال هر دو باید دریغ خورد و اندوه برد؛ و بر حال بسیاران دیگر باید گریست. افسوس که در جهل غوطهوریم و بهجای حل مسئله، میخواهیم صورتمسئله را پاک کنیم.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
.
بازگشت موج دوم کرونا به ایران؛ اعلام وضعیت قرمز در ١٠ شهر آذربایجان غربی
درحال حاضر وضعیت ١٠ شهر استان آذربایجان غربی شامل، ارومیه، خوی، میاندوآب، مهاباد، بوکان، شاهیدنژ، تکاب، سلماس، نقده و پیرانشهر به دلیل شیوع کرونا قرمز اعلام شده است
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بازگشت موج دوم کرونا به ایران؛ اعلام وضعیت قرمز در ١٠ شهر آذربایجان غربی
درحال حاضر وضعیت ١٠ شهر استان آذربایجان غربی شامل، ارومیه، خوی، میاندوآب، مهاباد، بوکان، شاهیدنژ، تکاب، سلماس، نقده و پیرانشهر به دلیل شیوع کرونا قرمز اعلام شده است
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عذرخواهی مجری تلویزیون ایران از خانم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر خبر ملخ که از قم نیوده، از یه جا دیگه بوده
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی دیگر از سنگرهای اختصاصی آقایون توسط خانمها فتح شد:
مرشدی زورخانه
ایول بزن زنگو
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مرشدی زورخانه
ایول بزن زنگو
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
.
درگذشت اسکیت باز ملی پوش بر اثر کرونا
محمد نعمتی ملیپوش ۲۰ ساله تیم ملی اسکیت جوانان ایران بر اثر ابتلا به بیماری کرونا جان باخت. این ملیپوش ۲۰ساله، عضو خراسانی تیم ملی اسکیت جوانان ایران دارنده مدال طلای این رشته در مسابقات بین المللی کره جنوبی،سال۱۳۹۷، توانست با کسب مدال طلا در کره جنوبی نامش را در تاریخ ورزش کشور جاودانه کند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
درگذشت اسکیت باز ملی پوش بر اثر کرونا
محمد نعمتی ملیپوش ۲۰ ساله تیم ملی اسکیت جوانان ایران بر اثر ابتلا به بیماری کرونا جان باخت. این ملیپوش ۲۰ساله، عضو خراسانی تیم ملی اسکیت جوانان ایران دارنده مدال طلای این رشته در مسابقات بین المللی کره جنوبی،سال۱۳۹۷، توانست با کسب مدال طلا در کره جنوبی نامش را در تاریخ ورزش کشور جاودانه کند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراقب مسافر در مناطق خلوت و دورافتاده باشیم، چه اتوموبیل چه موتور
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo