Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فاجعه بهداشتی در اهواز
مصیبتی که گریبانگیر همهی شهرهای ماست
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مصیبتی که گریبانگیر همهی شهرهای ماست
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بخشعلی خان یِکانی
(در تصویر، آنکه در میانه نشسته)
[ یکان روستایی ست در نزدیکی ارومیه]
این جوان یکی از قهرمانان گمنام تاریخ ایران است. اینان سه برادر بودند : قوچعلی خان، بخشعلی خان و شیر علی خان - که هر سه در راه آزادی کوشیدند و هرسه قربانی این راه گردیدند.
در سا ل ۱۳۲۹ [قمری] که مجاهدان تبریز با روسیان جنگ کردند و با آنهمه دلیری و فیروزی، ناگزیر شدند که از آذربایجان بیرون روند، مجاهدان خوی و سلماس و دیگر شهر ها نیز با آنان همراهی نموده به خاک عثمانی رفتند .
ولی یکدسته از آنان که از جمله قوچعلی خان و بخشعلی خان و رجبعلی خان و میرزا نورالله خان بودند (هر چهار تن یکانی اند) در دیه یزدکان که از خاک ایران و در چهار فرسخی مرز عثمانی ست گرد آمده به آن شدند که از روسیان کینه جویند و این بود به کاروان های روسی که در میانه ی خوی و سلماس آمد و شد می کردند و قورخانه می بردند، تاخته از آنان کشته و تفنگ و قورخانه می گرفتند.
تا دیری این کار می کردند تا روسیان بدولت عثمانی اعتراض کردند و عثمانیان اینان را گرفته و به « وان » فرستادند. چون در آنجا نیز آسوده نمی نشستند، باز نهانی به خاک ایران آمده و بر سر روسیان تاخت می بردند. این بار آنان را به دو دسته گردانیده، یکی را به استانبول و دیگری را به تفلیس فرستادند. بخشعلی خان و رجبعلی خان از کسانی بودند که به تفلیس فرستاده شدند.
این دو تن از آنجا گریخته به یکان آمدند و در اینجا نهانی به زندگی پرداختند. بدین سان که هر چند زمان یکبار خود را به روسیان زده، کسانی از آنان را می کشتند و خود از میانه بیرون می رفتند.
مدت ها این کار ایشان بود و کم کم نام بخشعلی خان به زبان ها افتاد. اگر کسی پرونده های وزارت خارجه را ببیند خواهد دید این جوان چه آتشی به جان دشمنان میزده است .
با اين قهرمانی مدتها بسر میبرد تا شبی به خانه ی سیمگو ( اسماعیل آفا ) رفت و میهمان او شد. سیمگو نیمه شب نامردانه اورا گرفت و به دست روسیان داد که به خوی آوردند و در آنجا بدار زدند...
⁃ از روزنامه پرچم، برگ اول، شنبه ۲۳ اسفند ماه ۱۳۲۰ خورشیدی، بقلم کسروی تبریزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
(در تصویر، آنکه در میانه نشسته)
[ یکان روستایی ست در نزدیکی ارومیه]
این جوان یکی از قهرمانان گمنام تاریخ ایران است. اینان سه برادر بودند : قوچعلی خان، بخشعلی خان و شیر علی خان - که هر سه در راه آزادی کوشیدند و هرسه قربانی این راه گردیدند.
در سا ل ۱۳۲۹ [قمری] که مجاهدان تبریز با روسیان جنگ کردند و با آنهمه دلیری و فیروزی، ناگزیر شدند که از آذربایجان بیرون روند، مجاهدان خوی و سلماس و دیگر شهر ها نیز با آنان همراهی نموده به خاک عثمانی رفتند .
ولی یکدسته از آنان که از جمله قوچعلی خان و بخشعلی خان و رجبعلی خان و میرزا نورالله خان بودند (هر چهار تن یکانی اند) در دیه یزدکان که از خاک ایران و در چهار فرسخی مرز عثمانی ست گرد آمده به آن شدند که از روسیان کینه جویند و این بود به کاروان های روسی که در میانه ی خوی و سلماس آمد و شد می کردند و قورخانه می بردند، تاخته از آنان کشته و تفنگ و قورخانه می گرفتند.
تا دیری این کار می کردند تا روسیان بدولت عثمانی اعتراض کردند و عثمانیان اینان را گرفته و به « وان » فرستادند. چون در آنجا نیز آسوده نمی نشستند، باز نهانی به خاک ایران آمده و بر سر روسیان تاخت می بردند. این بار آنان را به دو دسته گردانیده، یکی را به استانبول و دیگری را به تفلیس فرستادند. بخشعلی خان و رجبعلی خان از کسانی بودند که به تفلیس فرستاده شدند.
این دو تن از آنجا گریخته به یکان آمدند و در اینجا نهانی به زندگی پرداختند. بدین سان که هر چند زمان یکبار خود را به روسیان زده، کسانی از آنان را می کشتند و خود از میانه بیرون می رفتند.
مدت ها این کار ایشان بود و کم کم نام بخشعلی خان به زبان ها افتاد. اگر کسی پرونده های وزارت خارجه را ببیند خواهد دید این جوان چه آتشی به جان دشمنان میزده است .
با اين قهرمانی مدتها بسر میبرد تا شبی به خانه ی سیمگو ( اسماعیل آفا ) رفت و میهمان او شد. سیمگو نیمه شب نامردانه اورا گرفت و به دست روسیان داد که به خوی آوردند و در آنجا بدار زدند...
⁃ از روزنامه پرچم، برگ اول، شنبه ۲۳ اسفند ماه ۱۳۲۰ خورشیدی، بقلم کسروی تبریزی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
در جهان سه گونه دزد هست.
١-دزد معمولی
٢-دزد سیاسی
٣-دزد مذهبی
- دزدان معمولی کسانیاند که: پول، کیف، جیب، ساعت، زر و سیم، موبایل، وسایل خانه و... شما را برای سیر کردن شکمشان میدزدند.
- دزدان سیاسی کسانیاند که: آینده، آرزوها، رویاها، کار، زندگی، حق، حقوق، دسترنج، دستمزد، تحصیلات، توانایی، اعتبار، آبرو، سرمایههای ملی شما و حتی مالیات شما را میدزدند و چپاول میکنند.
و شما را در سیهروزی و بدبختی نگه میدارند.
دزدان مذهبی کسانیاند که : این دنیای زیبایتان را، جرات اندیشیدنتان را، علم و دانشتان را، عقل و خردتان را، جشن و شادمانیتان را، سلامتی تن و روانتان را، دارایی و مالتان را و... میدزدند .
و تازه یک چیزهایی نیز به شما گران میفروشند مانند خدا، دین، بهشت، خرافات، جهل، غم، اندوه، سوگواری، افسردگی و...
دزدان مذهبی که دروغ میگویند، میفریبند، مفتخوری میکنند، سواری میگیرند شما را در فرومایگی و فقر، بدبختی و نکبت و... نگه میدارند.
تفاوت جالب اینها اینجاست که
دزدان معمولی.. شما را انتخاب میکنند.
اما شما دزدان سیاسی ؛ را انتخاب میکنید.
همینطور شما مکتب دزدان مذهبی را انتخاب کردید .
و به دزدان مذهبی ارج مینهید و بزرگشان میدارید.
تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه:
دزدان معمولی؛
تحت تعقیب پلیس قرار میگیرند، دستگیر میشوند، شکنجه میشوند، شلاق میخورند، زندان میروند، دست و پایشان را به چپ و راست میبرند، تحقیر میشوند و...
اما دزدان سیاسی و مذهبی؛
هر دو توسط قانون حمایت و توسط پلیس محافظت میشوند.
پست و مقام بالاتری میگیرند، زور میگویند، ستم میکنند. از شما نیز طلبکار هم هستند و...
"ماكسيم گوركى نويسنده نامدار"
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
١-دزد معمولی
٢-دزد سیاسی
٣-دزد مذهبی
- دزدان معمولی کسانیاند که: پول، کیف، جیب، ساعت، زر و سیم، موبایل، وسایل خانه و... شما را برای سیر کردن شکمشان میدزدند.
- دزدان سیاسی کسانیاند که: آینده، آرزوها، رویاها، کار، زندگی، حق، حقوق، دسترنج، دستمزد، تحصیلات، توانایی، اعتبار، آبرو، سرمایههای ملی شما و حتی مالیات شما را میدزدند و چپاول میکنند.
و شما را در سیهروزی و بدبختی نگه میدارند.
دزدان مذهبی کسانیاند که : این دنیای زیبایتان را، جرات اندیشیدنتان را، علم و دانشتان را، عقل و خردتان را، جشن و شادمانیتان را، سلامتی تن و روانتان را، دارایی و مالتان را و... میدزدند .
و تازه یک چیزهایی نیز به شما گران میفروشند مانند خدا، دین، بهشت، خرافات، جهل، غم، اندوه، سوگواری، افسردگی و...
دزدان مذهبی که دروغ میگویند، میفریبند، مفتخوری میکنند، سواری میگیرند شما را در فرومایگی و فقر، بدبختی و نکبت و... نگه میدارند.
تفاوت جالب اینها اینجاست که
دزدان معمولی.. شما را انتخاب میکنند.
اما شما دزدان سیاسی ؛ را انتخاب میکنید.
همینطور شما مکتب دزدان مذهبی را انتخاب کردید .
و به دزدان مذهبی ارج مینهید و بزرگشان میدارید.
تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه:
دزدان معمولی؛
تحت تعقیب پلیس قرار میگیرند، دستگیر میشوند، شکنجه میشوند، شلاق میخورند، زندان میروند، دست و پایشان را به چپ و راست میبرند، تحقیر میشوند و...
اما دزدان سیاسی و مذهبی؛
هر دو توسط قانون حمایت و توسط پلیس محافظت میشوند.
پست و مقام بالاتری میگیرند، زور میگویند، ستم میکنند. از شما نیز طلبکار هم هستند و...
"ماكسيم گوركى نويسنده نامدار"
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
⚪️ امام فیردی آخه؟؟؟
اینا مترجماشون رو از کجا میارن؟ 😂😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
اینا مترجماشون رو از کجا میارن؟ 😂😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
ما آدمای جالبی هستیم
مرگ بر همه کشورا میگوییم
بعد برنج هندی را با گوشت برزیلی در ظروف ایتالیایی روی اجاق گاز آلمانی می پزیم و با قاشق استیل فرانسوی در لباس ترکیه ای و با ژست انگلیسی با نوشابه امریکایی و دسر مکزیکی، در منزلی با اجناس چینی، جلوی تلویزیون کره ای، با نگاه به بی بی سی میخوریم و دعا را عربی میخوانیم
حقیقتا عاشقتم ایران 😂😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مرگ بر همه کشورا میگوییم
بعد برنج هندی را با گوشت برزیلی در ظروف ایتالیایی روی اجاق گاز آلمانی می پزیم و با قاشق استیل فرانسوی در لباس ترکیه ای و با ژست انگلیسی با نوشابه امریکایی و دسر مکزیکی، در منزلی با اجناس چینی، جلوی تلویزیون کره ای، با نگاه به بی بی سی میخوریم و دعا را عربی میخوانیم
حقیقتا عاشقتم ایران 😂😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اشک موگرینی برای عدم تایید صلاحیت نمایندگانی که با او سلفی گرفتند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
- سیمای دو زن
داستانهای عاشقانهٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سرایندههٔ توانمند ایرانی هستند.
منظومهٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهٔ در جوانی از کفرفتهٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهرهٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهرهٔ زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهٔ جامعهای است که دلبستگی را مقدمهٔ انحرافی میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیباییست. در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهٔ دخترش را با جهان خارج قطع کند.
اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهٔ زنی است که به گفتهٔ نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد برمینشیند و با جماعتی از دختران همسنوسال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتبخانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهٔ نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
سیمای دو زن،
علیاکبر سعیدی سیرجانی
ــــــــــــــــــــــــــــ
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
داستانهای عاشقانهٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سرایندههٔ توانمند ایرانی هستند.
منظومهٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهٔ در جوانی از کفرفتهٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهرهٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهرهٔ زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهٔ جامعهای است که دلبستگی را مقدمهٔ انحرافی میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیباییست. در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهٔ دخترش را با جهان خارج قطع کند.
اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهٔ زنی است که به گفتهٔ نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد برمینشیند و با جماعتی از دختران همسنوسال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتبخانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهٔ نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
سیمای دو زن،
علیاکبر سعیدی سیرجانی
ــــــــــــــــــــــــــــ
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo