وليِّ اَمرِ كُدام مسلمينِ جهان؟
محمّد حسين كريمي پور
هاني مصري بود. مسلماني تحصيلكرده كه فرانسه و انگليسي را به رواني عربي صحبت مي كرد و شناخت خوبي از علوم اسلامي، تحولات روز و نحله هايِ فكريِ جهانِ اسلام داشت.
آن سالها، او هم مثل من مشغول تجارت خارجي بود. گاه به گاه همديگر را در نمايشگاههايِ تجاري اروپا مي ديديم و غالبا ساعتي گپ مي زديم. او براي من از تحولات فكري قاهره افسونگر مي گفت و من برايش از ايران و فكر شيعي.
ديدنش هميشه مغتنم بود.
از هاني دو خاطره پر رنگ در ذهن دارم.
اول آنكه روزي بمن گفت كه انقلاب شما حق بزرگي بر گردنِ فعالان مسلمان در جهان اهل سنت دارد. تجربه غني شما به خيلي از ما كمك كرد تا فكرِ تشكيلِ حكومت شرعي را براي هميشه كنار بگذاريم. اين سخني بود كه من بعدا به كرّات و با ادبياتِ گوناگون، از برخي ديگر مسلمانانِ معتقد شنيدم و خواندم.
دوم آنكه روزي از من پرسيد چرا شما رهبرتان را " وليّ امرِ مسلمين جهان" مي خوانيد و اينهمه هزينه تحمل مي كنيد؟ ازو پرسيدم كدام هزينه را تحمل مي كنيم؟
او گفت عبارت "ولي امر" از آيه مشهوري در قرآن مي آيد. آيه شريفه به مسلمين امر مي كند: " از پروردگار اطاعت كنيد و از رسول ص و اولي الامرتان اطاعت كنيد." فرقه هاي اسلامي بعضي اين تبعيت را در فتاواي ديني، برخي در نظم اجتماعي و اَمرِ حكومت و برخي در هر دو مي دانند.
هاني از من خواست خودم را جايِ يك شافعي مصري، يك صوفي تُرك، يك حنبلي حجازي يا يك اباضي عمّاني بگذارم.
او گفت: " اگر مُرادِ شما از ولايت رهبرتان بر اين افراد، ولايت مذهبي باشد، يعني شما انتظار داريد همه مسلمانان در فتاوايِ ديني، شيوخ و مذاهبشان را وانهند و به رهبر شما كه فردي شيعي است رجوع كنند؟ "
ادامه داد: " اگر هم مرادتان تبعيتِ حكومتيست، يعني شما از مصريان يا تُرك ها يا اهالي مغرب عربي يا مردم اندونزي انتظار داريد جانبِ حكومتهايِ ملّيِ خود را رها و در امور اجتماعي و سياسي، كلاً يا جزئاً، انقيادِ يك حاكم ايراني را بپذيرند؟
آخرين فرض محتمل اينست كه مرادتان اين باشد كه هركه از رهبر شما تبعيت نكند، اساسا مسلمان نيست.
فرض ديگري هم هست؟"
هاني نتيجه گرفت: " هر كدام ازين شقوق كه مقصود شما باشد، دشمني و مقاومتِ مردمي را بر مي انگيزد كه به مذهب يا كشورِ خود، مختصر علاقه اي داشته باشند. سوال من اينست كه در عوضِ جلبِ اينهمه حساسيت و دشمني، چه چيزي گيرتان مي آيد؟ "
طفلكي واقعا فكر مي كرد، ما منفعت پيچيده و پنهاني داريم. من داشتم عرق مي ريختم. حالم شبيه آدم حواس پرتي بود كه ازو پرسيده باشند چرا با زير شلواري به بازار آمده است؟
آقا جان! از من به شما نصيحت! اصلاً و ابداً با مصري جماعت هم كلام نشويد!
خِلاص!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
محمّد حسين كريمي پور
هاني مصري بود. مسلماني تحصيلكرده كه فرانسه و انگليسي را به رواني عربي صحبت مي كرد و شناخت خوبي از علوم اسلامي، تحولات روز و نحله هايِ فكريِ جهانِ اسلام داشت.
آن سالها، او هم مثل من مشغول تجارت خارجي بود. گاه به گاه همديگر را در نمايشگاههايِ تجاري اروپا مي ديديم و غالبا ساعتي گپ مي زديم. او براي من از تحولات فكري قاهره افسونگر مي گفت و من برايش از ايران و فكر شيعي.
ديدنش هميشه مغتنم بود.
از هاني دو خاطره پر رنگ در ذهن دارم.
اول آنكه روزي بمن گفت كه انقلاب شما حق بزرگي بر گردنِ فعالان مسلمان در جهان اهل سنت دارد. تجربه غني شما به خيلي از ما كمك كرد تا فكرِ تشكيلِ حكومت شرعي را براي هميشه كنار بگذاريم. اين سخني بود كه من بعدا به كرّات و با ادبياتِ گوناگون، از برخي ديگر مسلمانانِ معتقد شنيدم و خواندم.
دوم آنكه روزي از من پرسيد چرا شما رهبرتان را " وليّ امرِ مسلمين جهان" مي خوانيد و اينهمه هزينه تحمل مي كنيد؟ ازو پرسيدم كدام هزينه را تحمل مي كنيم؟
او گفت عبارت "ولي امر" از آيه مشهوري در قرآن مي آيد. آيه شريفه به مسلمين امر مي كند: " از پروردگار اطاعت كنيد و از رسول ص و اولي الامرتان اطاعت كنيد." فرقه هاي اسلامي بعضي اين تبعيت را در فتاواي ديني، برخي در نظم اجتماعي و اَمرِ حكومت و برخي در هر دو مي دانند.
هاني از من خواست خودم را جايِ يك شافعي مصري، يك صوفي تُرك، يك حنبلي حجازي يا يك اباضي عمّاني بگذارم.
او گفت: " اگر مُرادِ شما از ولايت رهبرتان بر اين افراد، ولايت مذهبي باشد، يعني شما انتظار داريد همه مسلمانان در فتاوايِ ديني، شيوخ و مذاهبشان را وانهند و به رهبر شما كه فردي شيعي است رجوع كنند؟ "
ادامه داد: " اگر هم مرادتان تبعيتِ حكومتيست، يعني شما از مصريان يا تُرك ها يا اهالي مغرب عربي يا مردم اندونزي انتظار داريد جانبِ حكومتهايِ ملّيِ خود را رها و در امور اجتماعي و سياسي، كلاً يا جزئاً، انقيادِ يك حاكم ايراني را بپذيرند؟
آخرين فرض محتمل اينست كه مرادتان اين باشد كه هركه از رهبر شما تبعيت نكند، اساسا مسلمان نيست.
فرض ديگري هم هست؟"
هاني نتيجه گرفت: " هر كدام ازين شقوق كه مقصود شما باشد، دشمني و مقاومتِ مردمي را بر مي انگيزد كه به مذهب يا كشورِ خود، مختصر علاقه اي داشته باشند. سوال من اينست كه در عوضِ جلبِ اينهمه حساسيت و دشمني، چه چيزي گيرتان مي آيد؟ "
طفلكي واقعا فكر مي كرد، ما منفعت پيچيده و پنهاني داريم. من داشتم عرق مي ريختم. حالم شبيه آدم حواس پرتي بود كه ازو پرسيده باشند چرا با زير شلواري به بازار آمده است؟
آقا جان! از من به شما نصيحت! اصلاً و ابداً با مصري جماعت هم كلام نشويد!
خِلاص!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👍1
میزان فطریه امسال اعلام شد :
چون امسال قوت غالب مردم ایران درماه مبارک؛ اینترنت میباشد ،
لذا فطریه مؤمنین، براساس گیگابایت محاسبه و منظور میگردد.
نحوه محاسبه اینگونه می باشد:
دارندگان وایمکس چهار گیگ
دارندگان +ADSL سه گیگ
دارندگان رایتل دو گیگ
دارندگان ایرانسل یک گیگ
به ازای هرنفر پرداخت میکنند....
دارندگان اینترنت همراه اول به دلیل افتضاح بودن خدمات، از پرداخت فطریه معافند!!!😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
چون امسال قوت غالب مردم ایران درماه مبارک؛ اینترنت میباشد ،
لذا فطریه مؤمنین، براساس گیگابایت محاسبه و منظور میگردد.
نحوه محاسبه اینگونه می باشد:
دارندگان وایمکس چهار گیگ
دارندگان +ADSL سه گیگ
دارندگان رایتل دو گیگ
دارندگان ایرانسل یک گیگ
به ازای هرنفر پرداخت میکنند....
دارندگان اینترنت همراه اول به دلیل افتضاح بودن خدمات، از پرداخت فطریه معافند!!!😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مطهری:
🔹عقل انسان هیچ گاه نباید تعطیل شود!
🔹گاهی به عالمهایی برمیخوریم که عقل کافی ندارند!
🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
گاهی دچار این احساس میشوم که ما انسانهای فرهیخته و عالم!!! زیاد داریم فقط مشکل اینه نمیدونیم کجا از علم و دانش اینها استفاده کنیم.
مثلا همین اقای مطهری
قابلیت اینکه رئیس فرهنگستان زبان فارسی بشود را دارند اما چرا در مجلس نشستند، نمیدونم؛
لطفا به این سخنان گهربارشون دقت کنید...
عقل انسان نباید هیچگاه تعطیل شود!
راستش من هر چقدر فکر کردم متوجه منظور آقای مطهری نشدم.
بنظرتون اینکه فرمودن عقل نباید تعطیل بشود،
یعنی کسانی هستند که عقلشون هم تعطیلی داره؟؟
این تعطیلات با تعطیلات رسمی کشور ارتباطی دارد؟؟
اگر اینطور باشد اینها سه ماه تعطیلی هم دارند؟؟
اصلا این افراد فقط با آقای مطهری برخورد دارند یا با همه؟؟
اگر قرار باشد به پیشنهاد ایشون "تعطیلات عقلشان"، تعطیل شود، چطور باید برنامه ریزی کنند که کمترین آسیب به خودشون و مملکت برسه؟؟
اصلا کی برنامه ریزی کنه؟
اینها که حتی تو مجلس 30 ساله نمیتونن تعطیلات رسمی رو ساماندهی کنند، یا جمله بعد که فرمودن به عالمانی برمیخوریم که عقل کافی ندارند...!!
یعنی دور و بر ایشون اینقدر از این عالمان هست که بهم برخورد میکنن؟
برای این عالمان عقل لازمه ولی کافی نیست یا کافیه ولی لازم نیست؟؟
بنظرتون منظورشون چیه؟؟
عالمانی هستند که خل و چل هستند؟!
یا خل و چل هایی که عالم هستند؟!
یا هرکی عالم بشه خل و چل میشه؟!
یا شاید خل و چل ها دنبال عالم میرن؟!
یا خل و چل ها بعضی رو عالم میدونن؟!
فقط تو ایران چنین عالمانی داریم یا همه جا؟؟
تو بعضی علوم داریم یا همه علوم؟؟
اصلا آقای علی مطهری در کدوم علم و دانش صاحب نظر هستند یا نزدیک صاحب نظران بودند، که قدرت تشخیص
"عالم عاقل" از "عالم کم عقل" رو دارند؟!
منکه سردرگم شدم امیدوارم جناب "عالی پیام" با ذوق و قلم تواناشون پاسخی هالو وار بدهند؛ شاید بفهمیم کدام عالم هالویی!! باعث ناراحتی جناب مطهری شدند...!!؟ 🤔
پوران ناظمی
۲۰ اردیبهشت ۹۷
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔹عقل انسان هیچ گاه نباید تعطیل شود!
🔹گاهی به عالمهایی برمیخوریم که عقل کافی ندارند!
🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
گاهی دچار این احساس میشوم که ما انسانهای فرهیخته و عالم!!! زیاد داریم فقط مشکل اینه نمیدونیم کجا از علم و دانش اینها استفاده کنیم.
مثلا همین اقای مطهری
قابلیت اینکه رئیس فرهنگستان زبان فارسی بشود را دارند اما چرا در مجلس نشستند، نمیدونم؛
لطفا به این سخنان گهربارشون دقت کنید...
عقل انسان نباید هیچگاه تعطیل شود!
راستش من هر چقدر فکر کردم متوجه منظور آقای مطهری نشدم.
بنظرتون اینکه فرمودن عقل نباید تعطیل بشود،
یعنی کسانی هستند که عقلشون هم تعطیلی داره؟؟
این تعطیلات با تعطیلات رسمی کشور ارتباطی دارد؟؟
اگر اینطور باشد اینها سه ماه تعطیلی هم دارند؟؟
اصلا این افراد فقط با آقای مطهری برخورد دارند یا با همه؟؟
اگر قرار باشد به پیشنهاد ایشون "تعطیلات عقلشان"، تعطیل شود، چطور باید برنامه ریزی کنند که کمترین آسیب به خودشون و مملکت برسه؟؟
اصلا کی برنامه ریزی کنه؟
اینها که حتی تو مجلس 30 ساله نمیتونن تعطیلات رسمی رو ساماندهی کنند، یا جمله بعد که فرمودن به عالمانی برمیخوریم که عقل کافی ندارند...!!
یعنی دور و بر ایشون اینقدر از این عالمان هست که بهم برخورد میکنن؟
برای این عالمان عقل لازمه ولی کافی نیست یا کافیه ولی لازم نیست؟؟
بنظرتون منظورشون چیه؟؟
عالمانی هستند که خل و چل هستند؟!
یا خل و چل هایی که عالم هستند؟!
یا هرکی عالم بشه خل و چل میشه؟!
یا شاید خل و چل ها دنبال عالم میرن؟!
یا خل و چل ها بعضی رو عالم میدونن؟!
فقط تو ایران چنین عالمانی داریم یا همه جا؟؟
تو بعضی علوم داریم یا همه علوم؟؟
اصلا آقای علی مطهری در کدوم علم و دانش صاحب نظر هستند یا نزدیک صاحب نظران بودند، که قدرت تشخیص
"عالم عاقل" از "عالم کم عقل" رو دارند؟!
منکه سردرگم شدم امیدوارم جناب "عالی پیام" با ذوق و قلم تواناشون پاسخی هالو وار بدهند؛ شاید بفهمیم کدام عالم هالویی!! باعث ناراحتی جناب مطهری شدند...!!؟ 🤔
پوران ناظمی
۲۰ اردیبهشت ۹۷
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تلاش گستردهی آمریکایی ها برای دستگیری امام زمان در عراق
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۵- Sheer va Shoghale Zahed
T.me/mrhallo
#قصههای_کهن_ایران_زمین
#کلیله_و_دمنه
شیر و شغال
راوی : ح.پرهام
با سپاس: گ.جاسمی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#کلیله_و_دمنه
شیر و شغال
راوی : ح.پرهام
با سپاس: گ.جاسمی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی فرانس د وال
درباره
اخلاق در حیوانات
ترجمه و گویش: ح. پرهام
با سپاس از: ح. عزت نژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
درباره
اخلاق در حیوانات
ترجمه و گویش: ح. پرهام
با سپاس از: ح. عزت نژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
این شکستهها معصومه۲
T.me/mrhallo
#کتاب_صوتی
#داستان
این شکستهها
جمال میرصادقی
۵شب
شب دوم معصومه
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#داستان
این شکستهها
جمال میرصادقی
۵شب
شب دوم معصومه
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
نقل خاطرهای از دکتر مصطفی مصباح زاده، هنگامی که با دکترای حقوق با درجه ستوان سومی در ارتش خدمت میکرد.
خبردار ایستاده بودم.
سرلشگر شقاقی گفت تو حقوق خواندی؟
گفتم بله.
گفت دکتر در حقوق هستی؟
گفتم بله.
گفت اعلیحضرت دستور دادند یک کلاس عالی قضائی اینجا ترتیب داده بشود و ما فکر کردیم تو بروی در این کلاس درس بدهی.
گفتم هر طور امر بفرمائید.
یک هفتهای گذشت و دو مرتبه مرا خواست. گفت انتخاب شما مشکلی برای ما ایجاد کرده و آن مشکل اینست که شما ستوان سوم هستی و باید بروی برای افسران ارشد سرهنگ و سرتیپ و سرلشگر درس بدهی، سابقه نداشته برای ما که یک ستوان سومی برود برای یک سرلشگری درس بدهد، در نتیجه معلوم نیست سر کلاس که میروید شما باید به این افسران ارشد سلام بدهید یا آنها باید به شما سلام بدهند.
گفتم هر طور که بفرمائید.
دانشکده افسری نتوانست تصمیم بگیرد، پرونده را فرستادند به وزارت جنگ.
یک روز، سرلشگر نخجوان که وزیر جنگ بود مرا خواست و تا وارد اطاق شدم گفت تو با این هیکلت میخواهی بروی به افسران ارشد درس بدهی؟
گفتم هر طور بفرمائید.
گفت خوب سلام بهشان بده.
گفتم هیچ اشکالی ندارد. هر طور که امر بفرمائید.
گفت نه، باید این پرونده را بفرستم به ستاد ارتش.
از وزارت جنگ فرستادند به ستاد ارتش.
سرلشکر ضرغامی رئیس ستاد ارتش بود. مرا احضار کرد. مردی بود خیلی متدین. بعدها فهمیدم. ریشی داشت و خیلی منظم، آدم خیلی آقائی بود. رفتم پیشش خبردار. نگاهی به سرتاپای من کرد و گفت شما برای دانشکده افسری، برای وزارت جنگ و برای ستاد ارتش، زحمت ایجاد کردید. کس دیگری غیز از تو نبود که انتخاب کنند که حالا همه گیرکنیم و ندانیم که چه بکنیم؟
او هم گفت خوب برو سر کلاس و سلام بده به اینها.
گفتم خیلی خوب.
بعد یک مرتبه دیدم پشت میزی که نشسته بود سرش را انداخت پائین، یک دو دقیقهای هیچی نگفت. بعد گفت «نه، ما این را گزارش شرفعرضی تهیه میکنیم، هر طور اعلیحضرت امر فرمودند آن طور عمل میکنیم، چون سابقه ندارد یک همچین چیزی».
ما را مرخص کرد. رفتیم و یک هفته، ده روز بعدش مرا خواست. این دفعه که رفتم توی اطاقش دیدم وضع عوض شده است. از پشت میز بلند شد و آمد با من دست داد. خیلی به من احترام کرد و گفت امر اعلیحضرت را به شما ابلاغ میکنم. بعد از پشت میزش بیرون آمد به حال خبردار، من هم همین طور به حال خبردار ایستادم. گزارش را از اول که دانشکده افسری گزارش کرده بود تا پایانی که به عرض رسیده بود یکی بعد از دیگری همه اینها را خواند، بعد به آنجا رسید که حالا اعلیحضرت رضا شاه چه دستور دادند.
رضا شاه دستور داده بود و جملهای که رضا شاه گفته بود این طور بود «به این ستوان ۳ احترام استاد شود».
بنابراین باید افسران ارشد در کلاس به من سلام میدادند و پایه این کار از اینجا در ارتش ایران گذاشته شد، یعنی قبل از من هیچ سابقهای نبود که اگر یک کسی با یک درجه پائینتری میخواست درس بدهد چه باید میکردند. من اولین افسری بودم که در باره من تصمیم گرفته شد و تا انقلاب هم دیگر این رویه ادامه داشت.
من وقتی میرفتم سر کلاس، یک سرتیپ دادوری بود که رئیس امور مالی ارتش بود، او ارشد کلاس بود، من وقتی که وارد کلاس میشدم میگفت برپا، خبردار! تمام افسران ارشد همه به حال خبردار میایستادند. منِ ستوان ۳ میرفتم پشت میزم، شمشیرم را باز میکردم میگذاشتم روی میز. بعد هم با خونسردی تمام میگفتم آزاد. بعد هم آنها مینشستند و درس را گوش میکردند. بعد که میخواستم از کلاس بیرون بیایم باز همین برنامه اجرا میشد. او بلند میشد برپا خبردار میگفت و من یک آزاد میگفتم و از کلاس میآمدم بیرون.
وقتی که از کلاس میآمدم بیرون بعضی از این افسران اشکال داشتند. سوال داشتند. میآمدند در محوطه دانشکده، وقتی که از من سوال میکردند دستشان را بالا میگذاشتند، آن وقت شاگردها که مثل من درس میخواندند میگفتند من از خانواده سلطنتی هستم، کی هستم، که اینها به من سلام میدهند؟ ولی خوب، من رعایت ادب را میکردم و تا این دستش را میکرد بالا من دستش را میآوردم پائین و همین طوری با هم صحبت میکردیم.
این خاطره را برای این گفتم که یک ذکر خیری از مرحوم رضا شاه کرده باشم که چقدر این مرد متوجه بود.
"نقل از مصاحبه دکتر غلامرضا افخمی با دکتر مصباح زاده، تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران"
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
خبردار ایستاده بودم.
سرلشگر شقاقی گفت تو حقوق خواندی؟
گفتم بله.
گفت دکتر در حقوق هستی؟
گفتم بله.
گفت اعلیحضرت دستور دادند یک کلاس عالی قضائی اینجا ترتیب داده بشود و ما فکر کردیم تو بروی در این کلاس درس بدهی.
گفتم هر طور امر بفرمائید.
یک هفتهای گذشت و دو مرتبه مرا خواست. گفت انتخاب شما مشکلی برای ما ایجاد کرده و آن مشکل اینست که شما ستوان سوم هستی و باید بروی برای افسران ارشد سرهنگ و سرتیپ و سرلشگر درس بدهی، سابقه نداشته برای ما که یک ستوان سومی برود برای یک سرلشگری درس بدهد، در نتیجه معلوم نیست سر کلاس که میروید شما باید به این افسران ارشد سلام بدهید یا آنها باید به شما سلام بدهند.
گفتم هر طور که بفرمائید.
دانشکده افسری نتوانست تصمیم بگیرد، پرونده را فرستادند به وزارت جنگ.
یک روز، سرلشگر نخجوان که وزیر جنگ بود مرا خواست و تا وارد اطاق شدم گفت تو با این هیکلت میخواهی بروی به افسران ارشد درس بدهی؟
گفتم هر طور بفرمائید.
گفت خوب سلام بهشان بده.
گفتم هیچ اشکالی ندارد. هر طور که امر بفرمائید.
گفت نه، باید این پرونده را بفرستم به ستاد ارتش.
از وزارت جنگ فرستادند به ستاد ارتش.
سرلشکر ضرغامی رئیس ستاد ارتش بود. مرا احضار کرد. مردی بود خیلی متدین. بعدها فهمیدم. ریشی داشت و خیلی منظم، آدم خیلی آقائی بود. رفتم پیشش خبردار. نگاهی به سرتاپای من کرد و گفت شما برای دانشکده افسری، برای وزارت جنگ و برای ستاد ارتش، زحمت ایجاد کردید. کس دیگری غیز از تو نبود که انتخاب کنند که حالا همه گیرکنیم و ندانیم که چه بکنیم؟
او هم گفت خوب برو سر کلاس و سلام بده به اینها.
گفتم خیلی خوب.
بعد یک مرتبه دیدم پشت میزی که نشسته بود سرش را انداخت پائین، یک دو دقیقهای هیچی نگفت. بعد گفت «نه، ما این را گزارش شرفعرضی تهیه میکنیم، هر طور اعلیحضرت امر فرمودند آن طور عمل میکنیم، چون سابقه ندارد یک همچین چیزی».
ما را مرخص کرد. رفتیم و یک هفته، ده روز بعدش مرا خواست. این دفعه که رفتم توی اطاقش دیدم وضع عوض شده است. از پشت میز بلند شد و آمد با من دست داد. خیلی به من احترام کرد و گفت امر اعلیحضرت را به شما ابلاغ میکنم. بعد از پشت میزش بیرون آمد به حال خبردار، من هم همین طور به حال خبردار ایستادم. گزارش را از اول که دانشکده افسری گزارش کرده بود تا پایانی که به عرض رسیده بود یکی بعد از دیگری همه اینها را خواند، بعد به آنجا رسید که حالا اعلیحضرت رضا شاه چه دستور دادند.
رضا شاه دستور داده بود و جملهای که رضا شاه گفته بود این طور بود «به این ستوان ۳ احترام استاد شود».
بنابراین باید افسران ارشد در کلاس به من سلام میدادند و پایه این کار از اینجا در ارتش ایران گذاشته شد، یعنی قبل از من هیچ سابقهای نبود که اگر یک کسی با یک درجه پائینتری میخواست درس بدهد چه باید میکردند. من اولین افسری بودم که در باره من تصمیم گرفته شد و تا انقلاب هم دیگر این رویه ادامه داشت.
من وقتی میرفتم سر کلاس، یک سرتیپ دادوری بود که رئیس امور مالی ارتش بود، او ارشد کلاس بود، من وقتی که وارد کلاس میشدم میگفت برپا، خبردار! تمام افسران ارشد همه به حال خبردار میایستادند. منِ ستوان ۳ میرفتم پشت میزم، شمشیرم را باز میکردم میگذاشتم روی میز. بعد هم با خونسردی تمام میگفتم آزاد. بعد هم آنها مینشستند و درس را گوش میکردند. بعد که میخواستم از کلاس بیرون بیایم باز همین برنامه اجرا میشد. او بلند میشد برپا خبردار میگفت و من یک آزاد میگفتم و از کلاس میآمدم بیرون.
وقتی که از کلاس میآمدم بیرون بعضی از این افسران اشکال داشتند. سوال داشتند. میآمدند در محوطه دانشکده، وقتی که از من سوال میکردند دستشان را بالا میگذاشتند، آن وقت شاگردها که مثل من درس میخواندند میگفتند من از خانواده سلطنتی هستم، کی هستم، که اینها به من سلام میدهند؟ ولی خوب، من رعایت ادب را میکردم و تا این دستش را میکرد بالا من دستش را میآوردم پائین و همین طوری با هم صحبت میکردیم.
این خاطره را برای این گفتم که یک ذکر خیری از مرحوم رضا شاه کرده باشم که چقدر این مرد متوجه بود.
"نقل از مصاحبه دکتر غلامرضا افخمی با دکتر مصباح زاده، تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران"
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چه میکنم تو کت من نمیره که این خالقی نداره و خودش درست شده باشه
حالا شما هرچی میخاین بگین
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
حالا شما هرچی میخاین بگین
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo