This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 در خوزستان مردم نمی توانند نفس بکشند!
مجری شبکه خوزستان به ۴ زبان مطالبه مردم را بیان کرد!.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
مجری شبکه خوزستان به ۴ زبان مطالبه مردم را بیان کرد!.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👌31👏10❤2👍1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعار مرگ بر خامنهای
مترو صادقیه گلشهر
سهشنبه ۲۹ مهر.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
مترو صادقیه گلشهر
سهشنبه ۲۹ مهر.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👏54👍9❤7😁7🤷♂6
*لطفا در پخش این پیام ما را یاری نمایید؛*
*تماس با ما:*
*ایمیل:* stkjiran@gmail.com
*تلگرام:* https://t.me/Hamahanhi1402
*واتساپ:*
00447552383995
00447731302202
https://t.me/Seminar_Republican/95
*تماس با ما:*
*ایمیل:* stkjiran@gmail.com
*تلگرام:* https://t.me/Hamahanhi1402
*واتساپ:*
00447552383995
00447731302202
https://t.me/Seminar_Republican/95
👍22😁6❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چگونگی علت و نحوه تشکیل حرکات مسلحانه
توضیح روان و گویا از #بهرام_مشیری راجع به مغلطهی سلطنتطلبها.
آقای بهرام مشیری پژوهشگر تاریخ در ۱۹ آبان ۱۴۰۴ در سن ۷۸سالگی در کالیفرنیا آمریکا درگذشت..
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
توضیح روان و گویا از #بهرام_مشیری راجع به مغلطهی سلطنتطلبها.
آقای بهرام مشیری پژوهشگر تاریخ در ۱۹ آبان ۱۴۰۴ در سن ۷۸سالگی در کالیفرنیا آمریکا درگذشت..
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍21👎3👏1
*بالاخره ما خرِ کی باشیم؟*
*قصهای برای مردمانی که هنوز میان اطاعت و آگاهی سرگرداناند*
یکی از معلمان تعریف میکرد سالها پیش، در یکی از کلاسهای دانشگاه، دانشجویان مدام از استادشان میپرسیدند:
*استاد، شما اصلاحطلبی یا اصولگرا؟*
*دل در گرو نظام داری یا از نظام سابق دفاع میکنی؟*
استاد هیچوقت پاسخ نمیداد.
تا اینکه در آخرین جلسه ترم، وقتی پرسشها تکرار شد، لبخندی زد و گفت:
«در رو ببندید... میخواهم براتون یه قصه بگم.»
و چنین گفت :
روزی روزگاری، یک گورخر ازسمت دشت آمد کنار رودخانه تا آب بخورد. درهمان لحظه، خری از سمت دیگر رودخانه آمد و او هم سر در آب کرد.
چشم در چشم شدند، سلام و احوالپرسی کردند.
گورخر از خر پرسید:ـ پسرعمو، چرا اینقدر رنجوری؟ این زخمها، این آثار شلاق برکمرت از چیست؟
خر آهی کشید و گفت:
از دست آدمیزاد! بار بر دوش ما میگذارد، کتکمان میزند، غذای درست نمیدهد... اما چارهای نداریم. عمرمان با اطاعت گره خورده.
گورخر گفت:ـ
چرا میمانی؟ بزن به دل آب بیا سمت دشت. آزادی آنجاست؛ نه پالان هست، نه افسار، نه صاحب.
خرگفت:ـ من تنها نیستم، خانواده دارم، فامیل دارم، قوم و قبیله دارم.
گورخر گفت : ـ
همهتان بیایید، جا برای همه هست. فردا همینجا قرارمان.
فردا رسید. گورخر از آنسوی آب منتظر بود.
خرها آمدند، اما هنوز لب آب ایستاده بودند.
گورخر فریاد زد:
بیایید اینطرف! اینجا آزادی است!
اما خرها پچپچ میکردند. بالاخره یکی ازخرهای ریش سفید جلوآمد و گفت :ـ پسرعمو، فرض کنیم همهی حرفهایت درست باشد... و ما آمدیم آنطرف، *خب, خرِ کی باشیم*؟!
استاد در پایان گفت :
*«ما ملت، سالهاست منتظریم کسی بیاید که برایش خر باشیم - نه اینکه بفهمیم اصلاً چرا باید خر کسی باشیم!»*
همهی کلاس در سکوت فرورفت. کسی جرأت نکرد چیزی بگوید.
حالابیایید بپرسیم:
ما بالاخره خرِ کی باشیم؟
این پرسش، به ظاهر طنزآمیز، اما ریشه در عمیقترین بحرانهای اجتماعی ما دارد:
وابستگی ذهنی به قدرت.
چه در دل نظام جمهوری اسلامی، چه در میان اپوزیسیون، چه در گروههای بهظاهر آزادیخواه، چه در بین طرفداران پادشاهی ،اغلب همان ذهنیت وجود دارد :
«به کدام اردوگاه بپیوندیم؟ «زیر پرچم چه کسی برویم؟»
ما هنوز سیستم فکری مستقل نداریم.
تفکر سیستمی یعنی فهمیدن جایگاه خود، روابط خود، و مسئولیت خود در کل ساختار.
اما ما هنوز درگیر الگوی قبیلهای هستیم؛ همان الگویی که میگوید:
اگر قرار است تغییری باشد، باید کسی بیاید و ما خر او باشیم.
از «خر بودن» تا «خِرَد ورزیدن»
تفکر سیستمی راه دیگری پیش مینهد :
در این نگرش، هر فرد بخشی از یک کل هوشمند است. هیچکس «صاحب» دیگری نیست بلکه همه «عاملان مشترک یک هدف ملی»اند.
در چنین مدلی، «رهبر» نقش هماهنگکننده دارد، نه مالک.
و مردم، دیگر خر کسی نیستند؛ بلکه ستونهای خودآگاه یک سازه ملیاند.
اما تا زمانی که ذهن ما از وابستگی به چهرهها، جناحها و "پالانهای رنگارنگ ایدئولوژیک" رها نشود، هیچ گورخری از آن سوی رودخانه نمیتواند ما را نجات دهد.
*نتیجه* :
راه آزادی از درون ذهن ما آغاز میشود:
آری، ما باید از نو بپرسیم:
*«خرِ کی باشیم؟»* یا
*«با خردِ که باشیم؟»*
این تفاوتِ یک واو، همان فاصلهی تمدن و تباهی است.
وقتی مردم به جای اطاعت، به تفکر سیستمی روی بیاورند، دیگر کسی نمیتواند بر آنها پالان بگذارد.
*هفته نامهٔ قلم معلم*.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
*قصهای برای مردمانی که هنوز میان اطاعت و آگاهی سرگرداناند*
یکی از معلمان تعریف میکرد سالها پیش، در یکی از کلاسهای دانشگاه، دانشجویان مدام از استادشان میپرسیدند:
*استاد، شما اصلاحطلبی یا اصولگرا؟*
*دل در گرو نظام داری یا از نظام سابق دفاع میکنی؟*
استاد هیچوقت پاسخ نمیداد.
تا اینکه در آخرین جلسه ترم، وقتی پرسشها تکرار شد، لبخندی زد و گفت:
«در رو ببندید... میخواهم براتون یه قصه بگم.»
و چنین گفت :
روزی روزگاری، یک گورخر ازسمت دشت آمد کنار رودخانه تا آب بخورد. درهمان لحظه، خری از سمت دیگر رودخانه آمد و او هم سر در آب کرد.
چشم در چشم شدند، سلام و احوالپرسی کردند.
گورخر از خر پرسید:ـ پسرعمو، چرا اینقدر رنجوری؟ این زخمها، این آثار شلاق برکمرت از چیست؟
خر آهی کشید و گفت:
از دست آدمیزاد! بار بر دوش ما میگذارد، کتکمان میزند، غذای درست نمیدهد... اما چارهای نداریم. عمرمان با اطاعت گره خورده.
گورخر گفت:ـ
چرا میمانی؟ بزن به دل آب بیا سمت دشت. آزادی آنجاست؛ نه پالان هست، نه افسار، نه صاحب.
خرگفت:ـ من تنها نیستم، خانواده دارم، فامیل دارم، قوم و قبیله دارم.
گورخر گفت : ـ
همهتان بیایید، جا برای همه هست. فردا همینجا قرارمان.
فردا رسید. گورخر از آنسوی آب منتظر بود.
خرها آمدند، اما هنوز لب آب ایستاده بودند.
گورخر فریاد زد:
بیایید اینطرف! اینجا آزادی است!
اما خرها پچپچ میکردند. بالاخره یکی ازخرهای ریش سفید جلوآمد و گفت :ـ پسرعمو، فرض کنیم همهی حرفهایت درست باشد... و ما آمدیم آنطرف، *خب, خرِ کی باشیم*؟!
استاد در پایان گفت :
*«ما ملت، سالهاست منتظریم کسی بیاید که برایش خر باشیم - نه اینکه بفهمیم اصلاً چرا باید خر کسی باشیم!»*
همهی کلاس در سکوت فرورفت. کسی جرأت نکرد چیزی بگوید.
حالابیایید بپرسیم:
ما بالاخره خرِ کی باشیم؟
این پرسش، به ظاهر طنزآمیز، اما ریشه در عمیقترین بحرانهای اجتماعی ما دارد:
وابستگی ذهنی به قدرت.
چه در دل نظام جمهوری اسلامی، چه در میان اپوزیسیون، چه در گروههای بهظاهر آزادیخواه، چه در بین طرفداران پادشاهی ،اغلب همان ذهنیت وجود دارد :
«به کدام اردوگاه بپیوندیم؟ «زیر پرچم چه کسی برویم؟»
ما هنوز سیستم فکری مستقل نداریم.
تفکر سیستمی یعنی فهمیدن جایگاه خود، روابط خود، و مسئولیت خود در کل ساختار.
اما ما هنوز درگیر الگوی قبیلهای هستیم؛ همان الگویی که میگوید:
اگر قرار است تغییری باشد، باید کسی بیاید و ما خر او باشیم.
از «خر بودن» تا «خِرَد ورزیدن»
تفکر سیستمی راه دیگری پیش مینهد :
در این نگرش، هر فرد بخشی از یک کل هوشمند است. هیچکس «صاحب» دیگری نیست بلکه همه «عاملان مشترک یک هدف ملی»اند.
در چنین مدلی، «رهبر» نقش هماهنگکننده دارد، نه مالک.
و مردم، دیگر خر کسی نیستند؛ بلکه ستونهای خودآگاه یک سازه ملیاند.
اما تا زمانی که ذهن ما از وابستگی به چهرهها، جناحها و "پالانهای رنگارنگ ایدئولوژیک" رها نشود، هیچ گورخری از آن سوی رودخانه نمیتواند ما را نجات دهد.
*نتیجه* :
راه آزادی از درون ذهن ما آغاز میشود:
آری، ما باید از نو بپرسیم:
*«خرِ کی باشیم؟»* یا
*«با خردِ که باشیم؟»*
این تفاوتِ یک واو، همان فاصلهی تمدن و تباهی است.
وقتی مردم به جای اطاعت، به تفکر سیستمی روی بیاورند، دیگر کسی نمیتواند بر آنها پالان بگذارد.
*هفته نامهٔ قلم معلم*.
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍19❤6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقش آمریکا در تولید هروئین در افغانستان .
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
#زن_زندگی_آزادی
https://zil.ink/Mrhalloo
شب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo
👍17😁7❤1💔1