Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتاق کار
امنیت تو شهر ما که برقراره
تو شهر شما چطوره؟؟؟ 😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
تو شهر شما چطوره؟؟؟ 😂
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو می فروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم...
🖌دکتر مرتضی عبدالوهابی،
استاد آناتومی دانشگاه تهران
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو می فروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم...
🖌دکتر مرتضی عبدالوهابی،
استاد آناتومی دانشگاه تهران
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تهديد و خطر آگهي هاي بازرگاني در ترويج مصرف گرايي و ايجاد حسرت و تأثر نسبت به نداشته ها، در پي افزايش و بالابردن سطح توقع بيننده، روز به روز جدي تر مي شود.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
*حکمرانی یک تخصص است مثل پزشکی*
✍ *دکتر محمود سریعالقلم*
🟡 چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟ آیا اماراتیها، گرجستانیها و مردم ترکیه، پول و سرمایه خود را به بانکهای ایرانی منتقل میکنند؟ یا برعکس؟ چرا شهروندان به این فکر میافتند که داراییهای خود را به ارز تبدیل کرده و در خارج مستغلات بخرند؟ این سوال و دهها سوال مرتبط، به اصول ثابت حکمرانی بر میگردد.
🟡 اگر شخصی روزی چهار پاکت سیگار مصرف کند و نیم کیلو چربی وارد بدن خود کند و با هر چای دوازده حبه قند بخورد، نمیتواند وقتی در CCU بستری شد، روزگار و اطرافیان خود را سرزنش کند. حکمرانی مانند سلامتی جسم انسان، اصول دارد و اگر آن اصولِ جهان شمول رعایت نشوند، کارآمدی دچار اختلال میشود.
🟡 اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری، شغلی، مدنی و اقتصادی است. بعد از این که سطح قابل توجهی از این امنیت فردی تحقق پیدا کرد، حفظ هویت و تعلق خاطر اهمیت پیدا میکند.
🟡 اگر شهروندان یک کشور صبح از خواب بیدار شوند و متوجه شوند چهل درصد ارزش داراییهای آنها از بین رفته است به طور طبیعی در پی چارهاندیشی نخواهند بود؟
🟡 اکثریت مطلق مردم اتحادیه اروپا که ۵۰۸ میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان بسیار کوچک، یک دوچرخه، یک کارت مترو و قطار و یک شغل معمولی. اما بسیار راضی و خوشحال هستند، چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی میکنند. نرخ تورم حدود ۲ درصد است و به همان میزان درآمد آنها در سال افزایش پیدا میکند و بنابراین احساس ثبات میکنند.
🟡 وقتی عوارض خروج از کشور یک دفعه ۳۰۰ درصد (بار اول) و ۴۲۰ درصد (برای بار دوم) افزایش مییابد، خودبخود تنظیم روانی مسافرین را به هم میریزد. اگر در سال، عوارض خروج از کشور ۵ درصد و حتی ۱۰ درصد افزایش یابد با روان و انتظارات انسانها تطابق میکند ولی افزایش ناگهانی ۴۲۰ درصدی، حاکی از فقدان آشنایی با روانشناسی انسان در حوزه ثبات، امنیت و انتظارات معقول است.
🟡 حکمرانی مانند پزشکی، مهندسی و معماری یک تخصص است: متونی در حد چند هزار کتاب دارد. محتاج تجربه و یادگیری است. به چارچوبی فکری به نام قرارداد اجتماعی میان مجریان نیاز دارد و از همه مهم تر تابع یک سیستم با ثبات است.
🟡 آیا آمریکا، روسیه، انگلستان، آلمان و چین می توانند نروژهراسی به راه اندازند؟
نمیتوانند! چون نروژ ثبات دارد.
با پنج میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، ۳۷۱ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد. با ۱.۲ درصد نرخ تورم، مردم این کشور ۷.۳ درصد از درآمد خود را پسانداز میکنند، این در شرایطی است که دستمزدها در سال ۴.۶ درصد افزایش پیدا می کنند. درآمد حاصل از نفت فقط به «صندوق نفت» رفته و در صدها شرکت سرمایهگذاری میشود و تنها ۴ درصد از سود سرمایهگذاری در بودجه جاری به کار گرفته می شود. صندوق نفت نروژ حدود یک تریلیون دلار است. اصل و سود آن برای نسل های آتی است. درآمد سرانه در این کشور ۶۲۵۱۰ دلار است. با این آرامش، ثبات، امنیت، توزیع امکانات و آینده نگری، کدام کشور خارجی میتواند در نروژ نارضایتی ایجاد کند؟!
🟡 حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزرای اقتصادی اتفاق خاصی نمیافتد؛ باید اندیشههای حکمرانی را اصلاح کرد.
🟡 وقتی شهروند به این نتیجه برسد حکومت برای رای و نظر او و همچنین برای خود او ارزشی قائل نیست، با حکومت هم همکاری نمیکند. ریشهی عموم نارضایتیها در نادیدهشدن و بنابراین در ناکارآمدی است.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
✍ *دکتر محمود سریعالقلم*
🟡 چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟ آیا اماراتیها، گرجستانیها و مردم ترکیه، پول و سرمایه خود را به بانکهای ایرانی منتقل میکنند؟ یا برعکس؟ چرا شهروندان به این فکر میافتند که داراییهای خود را به ارز تبدیل کرده و در خارج مستغلات بخرند؟ این سوال و دهها سوال مرتبط، به اصول ثابت حکمرانی بر میگردد.
🟡 اگر شخصی روزی چهار پاکت سیگار مصرف کند و نیم کیلو چربی وارد بدن خود کند و با هر چای دوازده حبه قند بخورد، نمیتواند وقتی در CCU بستری شد، روزگار و اطرافیان خود را سرزنش کند. حکمرانی مانند سلامتی جسم انسان، اصول دارد و اگر آن اصولِ جهان شمول رعایت نشوند، کارآمدی دچار اختلال میشود.
🟡 اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری، شغلی، مدنی و اقتصادی است. بعد از این که سطح قابل توجهی از این امنیت فردی تحقق پیدا کرد، حفظ هویت و تعلق خاطر اهمیت پیدا میکند.
🟡 اگر شهروندان یک کشور صبح از خواب بیدار شوند و متوجه شوند چهل درصد ارزش داراییهای آنها از بین رفته است به طور طبیعی در پی چارهاندیشی نخواهند بود؟
🟡 اکثریت مطلق مردم اتحادیه اروپا که ۵۰۸ میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان بسیار کوچک، یک دوچرخه، یک کارت مترو و قطار و یک شغل معمولی. اما بسیار راضی و خوشحال هستند، چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی میکنند. نرخ تورم حدود ۲ درصد است و به همان میزان درآمد آنها در سال افزایش پیدا میکند و بنابراین احساس ثبات میکنند.
🟡 وقتی عوارض خروج از کشور یک دفعه ۳۰۰ درصد (بار اول) و ۴۲۰ درصد (برای بار دوم) افزایش مییابد، خودبخود تنظیم روانی مسافرین را به هم میریزد. اگر در سال، عوارض خروج از کشور ۵ درصد و حتی ۱۰ درصد افزایش یابد با روان و انتظارات انسانها تطابق میکند ولی افزایش ناگهانی ۴۲۰ درصدی، حاکی از فقدان آشنایی با روانشناسی انسان در حوزه ثبات، امنیت و انتظارات معقول است.
🟡 حکمرانی مانند پزشکی، مهندسی و معماری یک تخصص است: متونی در حد چند هزار کتاب دارد. محتاج تجربه و یادگیری است. به چارچوبی فکری به نام قرارداد اجتماعی میان مجریان نیاز دارد و از همه مهم تر تابع یک سیستم با ثبات است.
🟡 آیا آمریکا، روسیه، انگلستان، آلمان و چین می توانند نروژهراسی به راه اندازند؟
نمیتوانند! چون نروژ ثبات دارد.
با پنج میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، ۳۷۱ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد. با ۱.۲ درصد نرخ تورم، مردم این کشور ۷.۳ درصد از درآمد خود را پسانداز میکنند، این در شرایطی است که دستمزدها در سال ۴.۶ درصد افزایش پیدا می کنند. درآمد حاصل از نفت فقط به «صندوق نفت» رفته و در صدها شرکت سرمایهگذاری میشود و تنها ۴ درصد از سود سرمایهگذاری در بودجه جاری به کار گرفته می شود. صندوق نفت نروژ حدود یک تریلیون دلار است. اصل و سود آن برای نسل های آتی است. درآمد سرانه در این کشور ۶۲۵۱۰ دلار است. با این آرامش، ثبات، امنیت، توزیع امکانات و آینده نگری، کدام کشور خارجی میتواند در نروژ نارضایتی ایجاد کند؟!
🟡 حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزرای اقتصادی اتفاق خاصی نمیافتد؛ باید اندیشههای حکمرانی را اصلاح کرد.
🟡 وقتی شهروند به این نتیجه برسد حکومت برای رای و نظر او و همچنین برای خود او ارزشی قائل نیست، با حکومت هم همکاری نمیکند. ریشهی عموم نارضایتیها در نادیدهشدن و بنابراین در ناکارآمدی است.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرغ نخورید، اخه، بده، مریض میشید، بدید حاج آقا بخوره
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
خاطرات هاشمی رفسنجانی از واگذاری لاستیک دنا و انحصار صادرات چوب های جنگل های شمال به آیت الله یزدی.
"از مقام رهبری اجازهاش را گرفتهاند که برای خواهران دانشکده علوم قضایی میخواهیم بزنیم در قم. چیز خوبی است که خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر متهمی از خواهران بود از او بازجویی کنند و از این حرفهای اینطوری. خلاصه نظر آقا را گرفتند که این دانشکده تأسیس شود. آقا استقبال کردند و مجوز صدور دانشکده را دستورش را دادند. مؤسسه این دانشکده بلافاصله بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورتهای مالیاش. نوشتند جناب آقای نعمتزاده، محبت فرمایید در جهت حمایت از تأسیس این دانشکده، کارخانه لاستیک دنا را کارشناسی کنید جهت این دانشکده. کارشناسی رسمی دادگستری را آوردند، چون آقایانی که این مؤسسه را تأسیس کرده بودند در دستکاه قضایی هم بودند، آن کارشناسان رسمی دادگستری هم میترسیدند که قیمتی تعیین کنند که به اینها بر بخورد، حتما باید قیمتی میگفتد که خوش به حال اینها بشود. زدند 126 میلیارد. در صورتی که ما معتقدیم 600 میلیارد هم بالاتر بود. تازه، 126 میلیارد که ویلاهایش در شمال را نزدهاند، اصلا در آمار نیاوردهاند، زمینهای شیرازش را در آمار نیاوردهاند، پول نقد موجود در حسابش را هم در آمار نیاوردهاند، این طوری به 126 میلیارد واگذاری کردند.
آن آقا نامه نوشتند که آقای نعمت زاده: محبت کنید تخفیف منظور فرمایید. آقای نعمتزاده هم نوشتند 50 درصد تخفیف. دوباره نوشتند که محبت کنید تخفیف دیگری منظور بفرمایید. خلاصه پنج بار نامهنگاری انجام شده، معدن 126 میلیاردی به 10 میلیارد واگذار شد. بعد از آن دوباره نوشتند که ما حالا امکان پرداخت این پول را نداریم، ترتیباتی فراهم نمایید تا امکان پرداخت این پول برای ما فراهم شود. نوشتند که 80 درصدش را اقساط بلندمدت و 20 درصد، یعنی 2 میلیاردش را هم نقدی پرداخت کنید. گفتند ما آن 2 میلیارد را هم نداریم نقدی بدهیم، ما بررسی کردهایم که اموال کارخانه لاستیک دنا به این مقدار میرسد، از شما مهلت میخواهیم که اینها را بفروشیم تا بتوانیم این پول را بدهیم. گفتند که باشد، سفتهای ارائه بدهید به مدت 9 ماه و ما این را نقد از شما میپذیریم. گفتند آقا پول هم نداریم که سفته بخریم! نوشت که آقای محمدتقی بانکی، مدیرعامل سازمان صنایع ملی ایران، 23 میلیون تومان از صندوق سازمان صنایع ملی ایران برداشت کنید و سفته بخرید، بروید آیتالله فلانی و فلانی امضا کنند و کارخانه را تحویلشان بدهید. و بعد از چند وقت دیدیم که کارخانه هم در بورس فروخته شد… این بود که عرض کردم لاستیک دنا، مال آقای یزدی بود – آقای محمد یزدی رئیس قوه قضاییه – در زمان ریاستش و آقای محمدعلی شرعی نماینده خبرگان استان قم.
…مجددا آقای یزدی برمیدارد می نویسد که جناب آقای فروزش، حمید ما بیکار است! ترتیبی اتخاذ فرمایید که از جنگلهای شمال جهت صادرات چوب بهرهمند گردد. آقای حمید یزدی، پسر آقای یزدی، مدیرکل حوزه ریاست قوه قضاییه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگلهای شمال را این طوری به تاراج بردند و رفتند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
"از مقام رهبری اجازهاش را گرفتهاند که برای خواهران دانشکده علوم قضایی میخواهیم بزنیم در قم. چیز خوبی است که خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر متهمی از خواهران بود از او بازجویی کنند و از این حرفهای اینطوری. خلاصه نظر آقا را گرفتند که این دانشکده تأسیس شود. آقا استقبال کردند و مجوز صدور دانشکده را دستورش را دادند. مؤسسه این دانشکده بلافاصله بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورتهای مالیاش. نوشتند جناب آقای نعمتزاده، محبت فرمایید در جهت حمایت از تأسیس این دانشکده، کارخانه لاستیک دنا را کارشناسی کنید جهت این دانشکده. کارشناسی رسمی دادگستری را آوردند، چون آقایانی که این مؤسسه را تأسیس کرده بودند در دستکاه قضایی هم بودند، آن کارشناسان رسمی دادگستری هم میترسیدند که قیمتی تعیین کنند که به اینها بر بخورد، حتما باید قیمتی میگفتد که خوش به حال اینها بشود. زدند 126 میلیارد. در صورتی که ما معتقدیم 600 میلیارد هم بالاتر بود. تازه، 126 میلیارد که ویلاهایش در شمال را نزدهاند، اصلا در آمار نیاوردهاند، زمینهای شیرازش را در آمار نیاوردهاند، پول نقد موجود در حسابش را هم در آمار نیاوردهاند، این طوری به 126 میلیارد واگذاری کردند.
آن آقا نامه نوشتند که آقای نعمت زاده: محبت کنید تخفیف منظور فرمایید. آقای نعمتزاده هم نوشتند 50 درصد تخفیف. دوباره نوشتند که محبت کنید تخفیف دیگری منظور بفرمایید. خلاصه پنج بار نامهنگاری انجام شده، معدن 126 میلیاردی به 10 میلیارد واگذار شد. بعد از آن دوباره نوشتند که ما حالا امکان پرداخت این پول را نداریم، ترتیباتی فراهم نمایید تا امکان پرداخت این پول برای ما فراهم شود. نوشتند که 80 درصدش را اقساط بلندمدت و 20 درصد، یعنی 2 میلیاردش را هم نقدی پرداخت کنید. گفتند ما آن 2 میلیارد را هم نداریم نقدی بدهیم، ما بررسی کردهایم که اموال کارخانه لاستیک دنا به این مقدار میرسد، از شما مهلت میخواهیم که اینها را بفروشیم تا بتوانیم این پول را بدهیم. گفتند که باشد، سفتهای ارائه بدهید به مدت 9 ماه و ما این را نقد از شما میپذیریم. گفتند آقا پول هم نداریم که سفته بخریم! نوشت که آقای محمدتقی بانکی، مدیرعامل سازمان صنایع ملی ایران، 23 میلیون تومان از صندوق سازمان صنایع ملی ایران برداشت کنید و سفته بخرید، بروید آیتالله فلانی و فلانی امضا کنند و کارخانه را تحویلشان بدهید. و بعد از چند وقت دیدیم که کارخانه هم در بورس فروخته شد… این بود که عرض کردم لاستیک دنا، مال آقای یزدی بود – آقای محمد یزدی رئیس قوه قضاییه – در زمان ریاستش و آقای محمدعلی شرعی نماینده خبرگان استان قم.
…مجددا آقای یزدی برمیدارد می نویسد که جناب آقای فروزش، حمید ما بیکار است! ترتیبی اتخاذ فرمایید که از جنگلهای شمال جهت صادرات چوب بهرهمند گردد. آقای حمید یزدی، پسر آقای یزدی، مدیرکل حوزه ریاست قوه قضاییه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگلهای شمال را این طوری به تاراج بردند و رفتند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
محسن خیمه دوز:
در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم. و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعههای متفاوت سازمانش دادم، شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بینالمللی، واحد قراردادهای پروژهها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.
در طول این مدت، هم کیفیت لاستیکهای دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.
سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.
ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصیسازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد. بعدا مشخص شد که مزایدهای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صدمیلیارد تومان قیمت گذاشته بودند. بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسطبندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود. بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد. و صاحبان جدید شرکت همان قسط اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد. بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:
۱- ساختمان دفتر مرکزی دنا در انتهای خیابان جردن را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که میتوانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانسهای فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد).
۲- لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بیکیفیت و زیانده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت.
۳- اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آنها هم من بودم.
فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود.
از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: حق با توست ولی من نمیتوانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم. علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیهاش شکایت کردی (محمد یزدی) رفیق رئیس من است (دری نجفآبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب میشود.
من هم گفتم رضایت نمیدهم و تو هم هرکاری که میخواهی بکن. و فیالبداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:
تو صادقترین بیشرف قوه قضائیه هستی.
و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.
قاضی بازنشسته شد.
شرکت دنا به فنا رفت.
یزدی هم مرد.
***
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم. و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعههای متفاوت سازمانش دادم، شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بینالمللی، واحد قراردادهای پروژهها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.
در طول این مدت، هم کیفیت لاستیکهای دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.
سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.
ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصیسازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد. بعدا مشخص شد که مزایدهای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صدمیلیارد تومان قیمت گذاشته بودند. بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسطبندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود. بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد. و صاحبان جدید شرکت همان قسط اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد. بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:
۱- ساختمان دفتر مرکزی دنا در انتهای خیابان جردن را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که میتوانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانسهای فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد).
۲- لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بیکیفیت و زیانده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت.
۳- اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آنها هم من بودم.
فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود.
از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: حق با توست ولی من نمیتوانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم. علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیهاش شکایت کردی (محمد یزدی) رفیق رئیس من است (دری نجفآبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب میشود.
من هم گفتم رضایت نمیدهم و تو هم هرکاری که میخواهی بکن. و فیالبداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:
تو صادقترین بیشرف قوه قضائیه هستی.
و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.
قاضی بازنشسته شد.
شرکت دنا به فنا رفت.
یزدی هم مرد.
***
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ورژن جدید خانهی دوست کجاست
سازگار با مدارس آنلاین
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
سازگار با مدارس آنلاین
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 جایزه حقوق بشر سال ۲۰۲۰ «کانون مدافعان حقوق بشر» به «کارگران ایران» تعلق گرفت
دکتر محمد سیف زاده حقوق دان برجسته و یکی از بنیان گذاران «کانون مدافعان حقوق بشر» و نرگس محمدی فعال برجسته حقوق بشر و نایب رئیس «کانون مدافعان حقوق بشر»، جایزه «حقوق بشر» سال ۲۰۲۰ «کانون مدافعان حقوق بشر» را به جعفر عظیم زاده «دبیر کل اتحادیه کارگران ایران»، به نمایندگی از سوی کارگران ایران اهدا کردند.
در این جلسه خانم الهه میزانی همسر زنده یاد عباس امیر انتظام نیز حضور داشت و جایزه «حقوق بشر» سال ۲۰۲۰ «کانون مدافعان حقوق بشر» توسط وی به فرزندان جعفر عظیم زاده که هم اکنون در زندان رژیم جمهوری اسلامی است، اهدا شد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
دکتر محمد سیف زاده حقوق دان برجسته و یکی از بنیان گذاران «کانون مدافعان حقوق بشر» و نرگس محمدی فعال برجسته حقوق بشر و نایب رئیس «کانون مدافعان حقوق بشر»، جایزه «حقوق بشر» سال ۲۰۲۰ «کانون مدافعان حقوق بشر» را به جعفر عظیم زاده «دبیر کل اتحادیه کارگران ایران»، به نمایندگی از سوی کارگران ایران اهدا کردند.
در این جلسه خانم الهه میزانی همسر زنده یاد عباس امیر انتظام نیز حضور داشت و جایزه «حقوق بشر» سال ۲۰۲۰ «کانون مدافعان حقوق بشر» توسط وی به فرزندان جعفر عظیم زاده که هم اکنون در زندان رژیم جمهوری اسلامی است، اهدا شد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
❤1
تا به حال دیدهاید آخوندی در مورد مسئلهای بگوید من اطلاعی ندارم
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo