۹ شهریور سالروز درگذشت صمد بهرنگی
( زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران ) نویسنده و مترجم
بهرنگی در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد
او پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد.
از مهر همان سال که ۱۸ ساله بود، آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
او در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی»، توفیق و ... به چاپ رسید البته با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... .
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت و باعث خشم و کینه عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال ۱۳۴۳ همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن وی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی ارتش یکم تبریز و سپس صدور حکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض به حکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال ألاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز به خاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۹ شهریور سالروز درگذشت صمد بهرنگی
( زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران ) نویسنده و مترجم
بهرنگی در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد
او پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد.
از مهر همان سال که ۱۸ ساله بود، آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
او در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی»، توفیق و ... به چاپ رسید البته با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... .
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت و باعث خشم و کینه عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال ۱۳۴۳ همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن وی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی ارتش یکم تبریز و سپس صدور حکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض به حکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال ألاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز به خاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من که این قصهها رو قبول ندارم ولی طراح قصه تصورش اینه که واژهی زن خیلی فحش بزرگی است
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
‼️مردی که شانزده بار پای پیاده به حج رفت اما حسین (ع) را کشت.
🔸یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
🔸این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
🔸در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
🔸در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود، حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
💠 ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز علی بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی به این جا رسید؟
⭕️ این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما...
✍️دکترشریعتی درباره شخصیت «شمر بن ذی الجوشن»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔸یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
🔸این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
🔸در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
🔸در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود، حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
💠 ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز علی بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی به این جا رسید؟
⭕️ این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما...
✍️دکترشریعتی درباره شخصیت «شمر بن ذی الجوشن»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کلیپ سه بعدی است، یک چشم خود را ببندید و از فاصله ۲۵ سانتی نگاهش کنید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
جنگ ترکمن بخش چهارم - مترجم جمالزاده
t.me/mrhallo
#جنگ_ترکمن
نوشته #کنت_دوگوبینو
ترجمه: #جمالزاده
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
نوشته #کنت_دوگوبینو
ترجمه: #جمالزاده
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
۷- طوطینامه - رای هند و طوطی
t.me/mrhallo
#طوطی_نامه
#ضیاالدین_نخشبی
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
#ضیاالدین_نخشبی
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
✅روسفیدی های یزید روسیاه
✍️ زنده یاد رضا بابایی
🔻برخي حكومت ها و حاكمان همين مقدار سفيدي ها را از مردم دريغ مي كنند
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
✍️ زنده یاد رضا بابایی
🔻برخي حكومت ها و حاكمان همين مقدار سفيدي ها را از مردم دريغ مي كنند
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
اقليتي كه از ساختار سياسي كشور دفاع مي كنند سه دسته هستند:
مفسدین، منتفعین و متعصبین
✍️جلال پورالعجل
مهم نیست ساختار سیاسی کشور را چه بنامیم، جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی، مهم این است که این ساختار هر چه هست جز هدر دادن سرمایه و ذخایر مادی و معنوی کشور و فقر و ناامیدی مردم دستاورد روشن و قابل دفاعی نداشته است. از نمایندگان مجلس گرفته تا سیاسیون، نخبگان، هنرمندان، دانشگاهیان، مردم عادی و حتی جانبازان و آزادگان هر یک به فراخور جایگاه و موقعیت اجتماعی خود به این مسئله اذعان میکنند. برخی آبروداری میکنند و با ایما و اشاره اظهار نظر میکنند و برخی دیگر بی پرده و آشکار. حال اینکه چرا آنهایی که باید بشنوند و چاره اندیشی کنند دست روی دست گذاشته اند خودش حکایتی است.
اقلیتی که از ساختار سیاسی کنونی کشور دفاع میکنند و همچنان بر اداره امور کشور به شیوه کنونی اصرار میورزند و در برابر هرگونه اصلاحات بنیادین مقاومت میکنند را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
1️⃣ مفسدین
دسته اول مفسدین اقتصادی هستند که از شرایط موجود حداکثر بهره را میبرند. ساختار سیاسی کنونی، ایران را تبدیل به "بهشت مفسدین" کرده است. در کجای دنیا میتوان با دلالی، قاچاق، احتکار، و رانت دولتی یک شبه صاحب ثروت افسانه ای شد؟ در کجای دنیا میتوان میلیاردها دلار ارز با نرخ دولتی گرفت و آنرا در بازار سیاه ارز تزریق کرد؟ در کجای دنیا میتوان وامهای میلیاردی گرفت و بازنگرداند؟ در کجای دنیا میتوان از دولت وام ارزی بدون بهره گرفت و سپس آنرا در بانکهای دولتی سپرده گذاری کرد و سودش را از همان دولت گرفت؟ در کجای دنیا میتوان همزمان هم مدیر بخش دولتی بود و هم در بخش خصوصی همسو فعالیت داشت؟ در کجای دنیا میتوان براحتی از زیر بار مالیات فرار کرد؟ در کجای دنیا میتوان مؤسسه مالی بدون مجوز تأسیس کرد و هزاران میلیارد تومان اختلاس کرد و ضرر این مؤسسات و طلب مالباختگان را از خزانه دولت یا همان جیب مردم پرداخت نمودند؟ چه جایی بهتر از ایران؟ تأسف بارتر و دردناکتر از همه این است که این اقلیت فاسد نه با تشویش و نگرانی بلکه با طیب خاطر و خیالی آسوده چنین خیانتی را مرتکب میشوند!
لازم به ذکر است که فساد صرفاً اقتصادی نیست بلکه ابعاد دیگری هم دارد که بُعد دیگر آن فساد سیاسی است. کسانی که با چابلوسی، توانسته اند بدون داشتن تخصص، تجربه، و شایستگی لازم در کوتاهترین زمان بر اریکه قدرت تکیه بزنند باید از چنین ساختار معیوبی دفاع کنند.
2️⃣ منتفعین
دسته دوم افرادی هستند که ذاتاً افراد فاسدی نیستند بلکه بعضاً متشرع و مؤمنند ولیکن موجودیت آنها با نظام گره خورده است. آنها خارج از ساختار سیاسی کنونی از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. در واقع از قبال همین ساختار است که امرار معاش میکنند. پس برای بقای خودشان هم که شده چاره ای ندارند جز اینکه از این ساختار دفاع کنند.
3️⃣ متعصبین
دسته سوم افراد مؤمن و سلیم النفسی هستند که نه تنها بهره ای دنیوی از نظام و انقلاب نبرده اند بلکه بعضاً هزینه هم داده اند. این افراد به خاطر تعصب دینی و تعلق خاطری که به آرمانهای انقلاب دارند نمیتوانند بپذیرند و باور کنند که عامل نابسامانی کنونی، ناکارآمدی ساختار سیاسی بیمارگونه کنونی است. این دسته نه تنها به مشکلات کشور به خوبی واقفند، بلکه با آن دست و پنجه نرم میکنند و از نابسامامی موجود رنج میبرند. با این وجود، نظام حاکم را فارغ از هرگونه نقصان و اشتباه میپندارند و قویاً بر این باورند که مشکلات و نابسامانی کشور یا ناشی از سوء مدیریت است و یا ناشی از توطئه دشمنان داخلی و خارجی. به همین خاطر همچنان به نظام وفادارند و حتی حاضرند شرایط بدتر از این را هم تحمل کنند. تعصب آنها هرگز به آنها اجازه نمیدهد که واقعیات جامعه را بپذیرند. تغییر نگرش این دسته بسیار سخت بلکه غیرممکن به نظر میرسد.
در مقابل سه دسته فوق، بخش عظیمی از جامعه قرار دارند که قویاً بر این باورند که اداره امور کشور به شیوه کنونی، ایران را به تباهی و ویرانی و فروپاشی اجتماعی کامل سوق خواهد داد. به همین جهت هر یک به نحوی تلاش میکنند تا جلوی این سیر قهقرایی را بگیرند و تصمیم گیران و صاحب قدرت را متقاعد و مجاب نمایند که دست از یک دندگی برداشته و به خواست آحاد ملت تمکین نمایند و در جهت اصلاح ساختار سیاسی و قانون اساسی گام بردارند.
متأسفانه برخی از روی دلسوزی اظهار میکنند که در شرایط نابسامان کنونی شاید تغییر ساختار سیاسی کشور به مصلحت نباشد، غافل از اینکه شرایط نابسامان کنونی زائیده همین ساختار معیوب و مفسده خیز است. ما در سراشیب سقوط قرار گرفته ایم که هر چه تعلل کنیم، شرایط بغرنج تر و امکان نجات و انجام اصلاحات مشکلتر میشود. درنگ نمودن و تعلل ورزیدن نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه فرصتهای باقی مانده را هم میسوزاند. خدا کند خیلی دیر نشود.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
مفسدین، منتفعین و متعصبین
✍️جلال پورالعجل
مهم نیست ساختار سیاسی کشور را چه بنامیم، جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی، مهم این است که این ساختار هر چه هست جز هدر دادن سرمایه و ذخایر مادی و معنوی کشور و فقر و ناامیدی مردم دستاورد روشن و قابل دفاعی نداشته است. از نمایندگان مجلس گرفته تا سیاسیون، نخبگان، هنرمندان، دانشگاهیان، مردم عادی و حتی جانبازان و آزادگان هر یک به فراخور جایگاه و موقعیت اجتماعی خود به این مسئله اذعان میکنند. برخی آبروداری میکنند و با ایما و اشاره اظهار نظر میکنند و برخی دیگر بی پرده و آشکار. حال اینکه چرا آنهایی که باید بشنوند و چاره اندیشی کنند دست روی دست گذاشته اند خودش حکایتی است.
اقلیتی که از ساختار سیاسی کنونی کشور دفاع میکنند و همچنان بر اداره امور کشور به شیوه کنونی اصرار میورزند و در برابر هرگونه اصلاحات بنیادین مقاومت میکنند را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
1️⃣ مفسدین
دسته اول مفسدین اقتصادی هستند که از شرایط موجود حداکثر بهره را میبرند. ساختار سیاسی کنونی، ایران را تبدیل به "بهشت مفسدین" کرده است. در کجای دنیا میتوان با دلالی، قاچاق، احتکار، و رانت دولتی یک شبه صاحب ثروت افسانه ای شد؟ در کجای دنیا میتوان میلیاردها دلار ارز با نرخ دولتی گرفت و آنرا در بازار سیاه ارز تزریق کرد؟ در کجای دنیا میتوان وامهای میلیاردی گرفت و بازنگرداند؟ در کجای دنیا میتوان از دولت وام ارزی بدون بهره گرفت و سپس آنرا در بانکهای دولتی سپرده گذاری کرد و سودش را از همان دولت گرفت؟ در کجای دنیا میتوان همزمان هم مدیر بخش دولتی بود و هم در بخش خصوصی همسو فعالیت داشت؟ در کجای دنیا میتوان براحتی از زیر بار مالیات فرار کرد؟ در کجای دنیا میتوان مؤسسه مالی بدون مجوز تأسیس کرد و هزاران میلیارد تومان اختلاس کرد و ضرر این مؤسسات و طلب مالباختگان را از خزانه دولت یا همان جیب مردم پرداخت نمودند؟ چه جایی بهتر از ایران؟ تأسف بارتر و دردناکتر از همه این است که این اقلیت فاسد نه با تشویش و نگرانی بلکه با طیب خاطر و خیالی آسوده چنین خیانتی را مرتکب میشوند!
لازم به ذکر است که فساد صرفاً اقتصادی نیست بلکه ابعاد دیگری هم دارد که بُعد دیگر آن فساد سیاسی است. کسانی که با چابلوسی، توانسته اند بدون داشتن تخصص، تجربه، و شایستگی لازم در کوتاهترین زمان بر اریکه قدرت تکیه بزنند باید از چنین ساختار معیوبی دفاع کنند.
2️⃣ منتفعین
دسته دوم افرادی هستند که ذاتاً افراد فاسدی نیستند بلکه بعضاً متشرع و مؤمنند ولیکن موجودیت آنها با نظام گره خورده است. آنها خارج از ساختار سیاسی کنونی از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. در واقع از قبال همین ساختار است که امرار معاش میکنند. پس برای بقای خودشان هم که شده چاره ای ندارند جز اینکه از این ساختار دفاع کنند.
3️⃣ متعصبین
دسته سوم افراد مؤمن و سلیم النفسی هستند که نه تنها بهره ای دنیوی از نظام و انقلاب نبرده اند بلکه بعضاً هزینه هم داده اند. این افراد به خاطر تعصب دینی و تعلق خاطری که به آرمانهای انقلاب دارند نمیتوانند بپذیرند و باور کنند که عامل نابسامانی کنونی، ناکارآمدی ساختار سیاسی بیمارگونه کنونی است. این دسته نه تنها به مشکلات کشور به خوبی واقفند، بلکه با آن دست و پنجه نرم میکنند و از نابسامامی موجود رنج میبرند. با این وجود، نظام حاکم را فارغ از هرگونه نقصان و اشتباه میپندارند و قویاً بر این باورند که مشکلات و نابسامانی کشور یا ناشی از سوء مدیریت است و یا ناشی از توطئه دشمنان داخلی و خارجی. به همین خاطر همچنان به نظام وفادارند و حتی حاضرند شرایط بدتر از این را هم تحمل کنند. تعصب آنها هرگز به آنها اجازه نمیدهد که واقعیات جامعه را بپذیرند. تغییر نگرش این دسته بسیار سخت بلکه غیرممکن به نظر میرسد.
در مقابل سه دسته فوق، بخش عظیمی از جامعه قرار دارند که قویاً بر این باورند که اداره امور کشور به شیوه کنونی، ایران را به تباهی و ویرانی و فروپاشی اجتماعی کامل سوق خواهد داد. به همین جهت هر یک به نحوی تلاش میکنند تا جلوی این سیر قهقرایی را بگیرند و تصمیم گیران و صاحب قدرت را متقاعد و مجاب نمایند که دست از یک دندگی برداشته و به خواست آحاد ملت تمکین نمایند و در جهت اصلاح ساختار سیاسی و قانون اساسی گام بردارند.
متأسفانه برخی از روی دلسوزی اظهار میکنند که در شرایط نابسامان کنونی شاید تغییر ساختار سیاسی کشور به مصلحت نباشد، غافل از اینکه شرایط نابسامان کنونی زائیده همین ساختار معیوب و مفسده خیز است. ما در سراشیب سقوط قرار گرفته ایم که هر چه تعلل کنیم، شرایط بغرنج تر و امکان نجات و انجام اصلاحات مشکلتر میشود. درنگ نمودن و تعلل ورزیدن نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه فرصتهای باقی مانده را هم میسوزاند. خدا کند خیلی دیر نشود.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo