@sokhanranihaa - عبدالحمید ضیایی - گسترشِ خرافات در فرهنگ عاشورا…
@sokhanranihaa
نیم ساعت وقت لازم است تا بشنوید فرزند آیت اله مطهری چطور پته ی نوحه خوانان بی سواد وکاسبکار راروی آب می ریزد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from محمد رضا عالی پيام - هالو
https://www.instagram.com/p/CEekcR1HO1A/?igshid=la6qx8b669gh
📬💳 خرید از هالو
@halloo_gram
👆
👇
instagram.com/halloo_gram
.
.
.
📬💳 خرید از هالو
@halloo_gram
👆
👇
instagram.com/halloo_gram
.
.
.
Instagram
halloo_gram
🟢🟠جدیدترین افاضات آقای هالو 📚 کتاب هالو جلد دهم 💽 لوح صوتی ۴ و ۵ هالو 👈هر لوح صوتی ۵۰ آوا 👉 مجموعه اشعار طنز و نطنز محمد رضا عالی پیام - هالو 🆕️🆕️🆕️🆕️ 🔴 موجود اطلاع از قیمت و سفارش دایرکت @halloo_gram یادآوری: گزینه کامنت فقط برای دنبال کنندگان صفحه باز است.…
ماجرای شنیدنی شمر ارمنی محله سیچان پاچنار در اصفهان👇🏼👇🏼👇🏼😅😅
محله سیچان به دلیل دور بودن از رودخانه زاینده رود با نهر هایی که به«مادی» شهرت دارند تغذیه می شده است و تعداد زیادی از این مادی ها در محله مشاهده می شود که در مراسم عاشورا به عنوان نهر علقمه از ان ها استفاده می شده است.
از طرفی این محله با محله جلفا ارامنه مجاورت دارد.
معروف است که شمر سیچان در روز عاشورا ناگهان به هنگام شروع تعزیه و با هدف اخذ مبلغی گزاف «دبه» میکند که من دیگر شمر نمی شوم چون منفور اهل محل شده و دیگر از من جنسی نمیخرند .وساطت اهل محل هم به دلیل مطالبه مبلغ گزافی که از توان پرداخت هیات مذهبی خارج بوده از طرف وی که گویا هدف اصلی او نیز از طرح این ادعا نیز به همین دلیل و یا علل دیگری بوده است ره به جایی نمی برد.
ناکهان یکی از بزرگان هیات فکر بکری به مغزش خطور می کند و با توجه به همجواری محله سیچان و محله ارامنه جلفا به آنطرف خیابان حکیم نظامی می رود که عموما پیرمرد های ارمنی نشسته و افتاب می گیرند و به آن ها شرح ماوقع را می گوید: موسیو میایی شمر بشی ما شمر نداریم!
موسیو در ابتدا مخالفت میکند و در نهایت با پاکتی سیگار و پول ناچیزی راضی میشود که شمر شود و تحت تعلیمات بزرگ هیات می بایست با پوشیدن لباس شمر و گرفتن شمشیر در دست هیچ کاری به جز ممانعت از برداشتن آب از نهر علقمه(یکی از همان مادی ها که به عنوان نهر علقمه مراسم در کنار آن برپا شده بود) نداشته باشد و با توجه به لهجه ارمنی و ضایعش حرف دیگر و یا کار دیگری که منجر به ضایع شدن مراسم شود نکند. او این شرط را می پذیرد و تعزیه آغاز میشود با شمر ارمنی😂
القصه در ابتدا یکی از یاران امام حسین برای برداشتن آب می آید و خطبه ای می خواند که «ای شمر بگذار ما اب ببریم» که شمر ارمنی( موسیو 😅) در ابتدا دلش به حال یار امام حسین می سوزد. مردم هم همه گریه میکردند و او مردد بوده ولی النهایه با نهیب و اشارات بزرگان هیات مخالفت می کند و با همان لهجه با حال ارمنی و با بی میلی می گوید: ««نه . نه نمیشه آب ببری».و موضوع این بار به خیر می گذرد.
اما این ماجرا تمامی نداشته و برای بار دوم و این بار حضرت ابوالفضل با خطبه ای غرا به سمت نهر علقمه امده و شمر ارمنی را مخاطب قرار داده به صورتی که اشک در چشمان شمر حلقه زده و قصد اجازت به بردن آب را داشته (حالا به این کاری نداریم که شمر تو عزا داری گریه کنه چی میشه😅😅)که بزرگان کلاه از سر برداشته و موهای خود زا میکنند که مبادا کوتاه بیایی و با اشارات و التماس این بار هم شمر بیچاره کوتاه نمیاید. و باز هم و این بار در کمال بی میلی می گوید«نه. والله نمیشه آب ببرب. والله نمیشه!!». گریه و ناله و شیون عزاداران رو به اوج میرود وقتی برای بار سوم امام حسین برای بردن آب با خطبه ای دلسوز میاید . ناله ها و شیون ها این بار برخلاف دو بار دیگر بند دل شمر را پاره میکند و با توجه به اشارات مکرر بزرگان او را نهیب میزدند این بار شمر بدبخت هق هق کنان خطاب به امام حسین با همان لهجه ارمنی میگوید:
«بابا. والله من میخوام آب بدم. این مسلمونا نمیذارن!!!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
محله سیچان به دلیل دور بودن از رودخانه زاینده رود با نهر هایی که به«مادی» شهرت دارند تغذیه می شده است و تعداد زیادی از این مادی ها در محله مشاهده می شود که در مراسم عاشورا به عنوان نهر علقمه از ان ها استفاده می شده است.
از طرفی این محله با محله جلفا ارامنه مجاورت دارد.
معروف است که شمر سیچان در روز عاشورا ناگهان به هنگام شروع تعزیه و با هدف اخذ مبلغی گزاف «دبه» میکند که من دیگر شمر نمی شوم چون منفور اهل محل شده و دیگر از من جنسی نمیخرند .وساطت اهل محل هم به دلیل مطالبه مبلغ گزافی که از توان پرداخت هیات مذهبی خارج بوده از طرف وی که گویا هدف اصلی او نیز از طرح این ادعا نیز به همین دلیل و یا علل دیگری بوده است ره به جایی نمی برد.
ناکهان یکی از بزرگان هیات فکر بکری به مغزش خطور می کند و با توجه به همجواری محله سیچان و محله ارامنه جلفا به آنطرف خیابان حکیم نظامی می رود که عموما پیرمرد های ارمنی نشسته و افتاب می گیرند و به آن ها شرح ماوقع را می گوید: موسیو میایی شمر بشی ما شمر نداریم!
موسیو در ابتدا مخالفت میکند و در نهایت با پاکتی سیگار و پول ناچیزی راضی میشود که شمر شود و تحت تعلیمات بزرگ هیات می بایست با پوشیدن لباس شمر و گرفتن شمشیر در دست هیچ کاری به جز ممانعت از برداشتن آب از نهر علقمه(یکی از همان مادی ها که به عنوان نهر علقمه مراسم در کنار آن برپا شده بود) نداشته باشد و با توجه به لهجه ارمنی و ضایعش حرف دیگر و یا کار دیگری که منجر به ضایع شدن مراسم شود نکند. او این شرط را می پذیرد و تعزیه آغاز میشود با شمر ارمنی😂
القصه در ابتدا یکی از یاران امام حسین برای برداشتن آب می آید و خطبه ای می خواند که «ای شمر بگذار ما اب ببریم» که شمر ارمنی( موسیو 😅) در ابتدا دلش به حال یار امام حسین می سوزد. مردم هم همه گریه میکردند و او مردد بوده ولی النهایه با نهیب و اشارات بزرگان هیات مخالفت می کند و با همان لهجه با حال ارمنی و با بی میلی می گوید: ««نه . نه نمیشه آب ببری».و موضوع این بار به خیر می گذرد.
اما این ماجرا تمامی نداشته و برای بار دوم و این بار حضرت ابوالفضل با خطبه ای غرا به سمت نهر علقمه امده و شمر ارمنی را مخاطب قرار داده به صورتی که اشک در چشمان شمر حلقه زده و قصد اجازت به بردن آب را داشته (حالا به این کاری نداریم که شمر تو عزا داری گریه کنه چی میشه😅😅)که بزرگان کلاه از سر برداشته و موهای خود زا میکنند که مبادا کوتاه بیایی و با اشارات و التماس این بار هم شمر بیچاره کوتاه نمیاید. و باز هم و این بار در کمال بی میلی می گوید«نه. والله نمیشه آب ببرب. والله نمیشه!!». گریه و ناله و شیون عزاداران رو به اوج میرود وقتی برای بار سوم امام حسین برای بردن آب با خطبه ای دلسوز میاید . ناله ها و شیون ها این بار برخلاف دو بار دیگر بند دل شمر را پاره میکند و با توجه به اشارات مکرر بزرگان او را نهیب میزدند این بار شمر بدبخت هق هق کنان خطاب به امام حسین با همان لهجه ارمنی میگوید:
«بابا. والله من میخوام آب بدم. این مسلمونا نمیذارن!!!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۹ شهریور سالروز درگذشت صمد بهرنگی
( زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران ) نویسنده و مترجم
بهرنگی در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد
او پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد.
از مهر همان سال که ۱۸ ساله بود، آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
او در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی»، توفیق و ... به چاپ رسید البته با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... .
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت و باعث خشم و کینه عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال ۱۳۴۳ همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن وی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی ارتش یکم تبریز و سپس صدور حکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض به حکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال ألاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز به خاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۹ شهریور سالروز درگذشت صمد بهرنگی
( زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران ) نویسنده و مترجم
بهرنگی در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد
او پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد.
از مهر همان سال که ۱۸ ساله بود، آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
او در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی»، توفیق و ... به چاپ رسید البته با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... .
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت و باعث خشم و کینه عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال ۱۳۴۳ همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن وی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی ارتش یکم تبریز و سپس صدور حکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض به حکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال ألاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز به خاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من که این قصهها رو قبول ندارم ولی طراح قصه تصورش اینه که واژهی زن خیلی فحش بزرگی است
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
‼️مردی که شانزده بار پای پیاده به حج رفت اما حسین (ع) را کشت.
🔸یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
🔸این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
🔸در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
🔸در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود، حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
💠 ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز علی بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی به این جا رسید؟
⭕️ این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما...
✍️دکترشریعتی درباره شخصیت «شمر بن ذی الجوشن»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
🔸یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
🔸این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
🔸در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
🔸در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود، حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
💠 ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز علی بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی به این جا رسید؟
⭕️ این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما...
✍️دکترشریعتی درباره شخصیت «شمر بن ذی الجوشن»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کلیپ سه بعدی است، یک چشم خود را ببندید و از فاصله ۲۵ سانتی نگاهش کنید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
جنگ ترکمن بخش چهارم - مترجم جمالزاده
t.me/mrhallo
#جنگ_ترکمن
نوشته #کنت_دوگوبینو
ترجمه: #جمالزاده
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
نوشته #کنت_دوگوبینو
ترجمه: #جمالزاده
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
۷- طوطینامه - رای هند و طوطی
t.me/mrhallo
#طوطی_نامه
#ضیاالدین_نخشبی
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
#ضیاالدین_نخشبی
#کتاب_صوتی
راوی: ح #پرهام
ویرایش. گ. جاسمی
با سپاس از ح عزت نژاد
کانال اشعار هالو
@mrhallo
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
خرید از هالو
@halloo_gram
#هر_شب_با_كتاب
#کتابخانه_هالو
✅روسفیدی های یزید روسیاه
✍️ زنده یاد رضا بابایی
🔻برخي حكومت ها و حاكمان همين مقدار سفيدي ها را از مردم دريغ مي كنند
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
✍️ زنده یاد رضا بابایی
🔻برخي حكومت ها و حاكمان همين مقدار سفيدي ها را از مردم دريغ مي كنند
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo