کشف شواهد از احتمال وجود «جهانهای موازی» توسط دانشمندان ناسا
گروهی از دانشمندان ناسا مستقر در قطب جنوب به شواهدی دست یافته اند که ممکن است متعلق به جهانی موازی باشد، جایی که قوانین فیزیکی کاملا به طور معکوس عمل می کنند.
+ ستاد اسهلال هم در ایران سالیانه ۱۳ میلیارد تومان می گیرد تا با تراز بنّایی و دوربین شکاری ماه را رویت کند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
گروهی از دانشمندان ناسا مستقر در قطب جنوب به شواهدی دست یافته اند که ممکن است متعلق به جهانی موازی باشد، جایی که قوانین فیزیکی کاملا به طور معکوس عمل می کنند.
+ ستاد اسهلال هم در ایران سالیانه ۱۳ میلیارد تومان می گیرد تا با تراز بنّایی و دوربین شکاری ماه را رویت کند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰پرگار BBC گوش جان میسپاریم به بیانات «خواهر» شبنم طلوعی از مومنین واقعی انقلاب
⬅️خانم طلوعی شما که انقدر شیفته عنقلاب و حجابش هستی با این پوشش جذاب در انگلستان چه می کنید؛ لطفا برگردین ایران تا معنای حقیقی امنیت و حجاب را درک کنید.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
⬅️خانم طلوعی شما که انقدر شیفته عنقلاب و حجابش هستی با این پوشش جذاب در انگلستان چه می کنید؛ لطفا برگردین ایران تا معنای حقیقی امنیت و حجاب را درک کنید.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
یه ﻣﻌﻠﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﮐﻪ خیلی ﺧﻮﺵ ﺍﺧﻼﻕ ﺑﻮﺩ....
ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ داشتنی..
ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﮕﯿﻤﻮﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ناراحتیش رو ببینیم
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻰ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺵﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ.
ﺑﻠﺪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻡ مطالعه میکنم جواب میدم.
ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻛﺮﻳﺎﻯ ﺭﺍﺯﻯ قصد ساختنش را داشتند.
ﺯﮐﺮﯾﺎﯼ ﺭﺍﺯﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ
ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪ
همانجا ﺩﺭماﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺍﻻﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ:
بچه ها : ﺳﮕﺎ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ؟
معلم: ﻧﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ!
بچه ها : ﺩﺯﺩﺍ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻧﺒﺮﺩﻥ؟
معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ.
بچه ها : ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺑﺮﺍ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻧﺒﻮﺩ؟
معلم: ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ
ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﺪ بشه.
بچه ها : ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﻦ
ﮐﺠﺎ ﺩﺭﻣﻮﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ میسازند؟
معلم: ﺳﻮﺍﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ
ﮐﺪﻭﻡ ﺗﻴﻜﻪ ﮔﻮﺷﺖ زودتر فاسد میشود.
بچه ها : ﺍﻭﻥ ﮔﻮﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪ ﺭﻭ
ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﻧﺪ؟
معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ ﺩﻳﮕﻪ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯ ﺟﺎیش بلند شد…
ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ در ﮐﻼﺱ
ﯾﻪ ﮐﻢ ﻛﻪ آﺭاﻡ ﺷﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﻢ ﺗﻤاﻡ ﻣﯿﺸود
ﺑﻪ ﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮﻡ ﻫﻢ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤاﻧﺪﻩ…
ﻭﻟﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮﺯد ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻤﻠﮑﺘﻢ
ﮐﻪ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﯿﮑﺶ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻤﺶ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﻮشت ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ یک نفر ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ
ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﭼﻰ ﺷﺪ؟
ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﻧﺸﺪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﻄﻮﺭ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﺴﺎﺯﻥ؟
ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﺮ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺟﺎﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﻭﻃﻦ نمیماند
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺨﻮﺭد
ﺳﺮﺵ ﺭا ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺁﺭاﻡ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ.
ﻭﻟﻰ ﻣﺎ ﻧﺮﻓﺘﯿﻢ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭼﯽ ﺷﺪ.
ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺳﺎﮐﺖ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺗﺎ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ…
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
ﮐﻪ خیلی ﺧﻮﺵ ﺍﺧﻼﻕ ﺑﻮﺩ....
ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ داشتنی..
ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﮕﯿﻤﻮﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ناراحتیش رو ببینیم
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻰ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺵﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ.
ﺑﻠﺪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻡ مطالعه میکنم جواب میدم.
ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻛﺮﻳﺎﻯ ﺭﺍﺯﻯ قصد ساختنش را داشتند.
ﺯﮐﺮﯾﺎﯼ ﺭﺍﺯﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ
ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪ
همانجا ﺩﺭماﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺍﻻﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ:
بچه ها : ﺳﮕﺎ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ؟
معلم: ﻧﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ!
بچه ها : ﺩﺯﺩﺍ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻧﺒﺮﺩﻥ؟
معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ.
بچه ها : ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺑﺮﺍ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻧﺒﻮﺩ؟
معلم: ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ
ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﺪ بشه.
بچه ها : ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺘﺎ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﻦ
ﮐﺠﺎ ﺩﺭﻣﻮﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ میسازند؟
معلم: ﺳﻮﺍﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ
ﮐﺪﻭﻡ ﺗﻴﻜﻪ ﮔﻮﺷﺖ زودتر فاسد میشود.
بچه ها : ﺍﻭﻥ ﮔﻮﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪ ﺭﻭ
ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﻧﺪ؟
معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ ﺩﻳﮕﻪ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯ ﺟﺎیش بلند شد…
ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ در ﮐﻼﺱ
ﯾﻪ ﮐﻢ ﻛﻪ آﺭاﻡ ﺷﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﻢ ﺗﻤاﻡ ﻣﯿﺸود
ﺑﻪ ﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮﻡ ﻫﻢ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤاﻧﺪﻩ…
ﻭﻟﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮﺯد ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻤﻠﮑﺘﻢ
ﮐﻪ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﯿﮑﺶ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻤﺶ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﻮشت ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ یک نفر ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ
ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﭼﻰ ﺷﺪ؟
ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﻧﺸﺪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﻄﻮﺭ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﺴﺎﺯﻥ؟
ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﺮ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺟﺎﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﻭﻃﻦ نمیماند
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺨﻮﺭد
ﺳﺮﺵ ﺭا ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺁﺭاﻡ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ.
ﻭﻟﻰ ﻣﺎ ﻧﺮﻓﺘﯿﻢ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭼﯽ ﺷﺪ.
ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺳﺎﮐﺖ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺗﺎ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ…
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بشار اسد در پیامی به فلاحت پیشه گفت؛
داداش پول نقد میخوای یا شماره کارت میدی؟!
فلاحت پیشه نماینده مجلس:
۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم :
حشمتالله فلاحتپیشه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است که جمهوری اسلامی ایران ۲۰ تا۳۰ میلیارد دلار به سوریه کمک کرده و این پول را باید پس گرفت. او تاکید کرد:
"ملت باید بدانند که پولشان کجا هزینه میشود"
حشمتالله فلاحتپیشه نماینده اسلامآباد غرب و دالاهو عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران با اشاره به سفرش ژانویه ۲۰۱۹ به سوریه در گفتوگوی ویدیویی با "اعتمادآنلاین" که روز
چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت منتشر شد گفته است: «زمانی که به سوریه رفتم عدهای گفتند هزینه درست کردم! ولی باز هم تکرار میکنم ما شاید ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم و باید از سوریه پس بگیریم
پول این ملت آنجا هزینه شده است.»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
داداش پول نقد میخوای یا شماره کارت میدی؟!
فلاحت پیشه نماینده مجلس:
۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم :
حشمتالله فلاحتپیشه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است که جمهوری اسلامی ایران ۲۰ تا۳۰ میلیارد دلار به سوریه کمک کرده و این پول را باید پس گرفت. او تاکید کرد:
"ملت باید بدانند که پولشان کجا هزینه میشود"
حشمتالله فلاحتپیشه نماینده اسلامآباد غرب و دالاهو عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران با اشاره به سفرش ژانویه ۲۰۱۹ به سوریه در گفتوگوی ویدیویی با "اعتمادآنلاین" که روز
چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت منتشر شد گفته است: «زمانی که به سوریه رفتم عدهای گفتند هزینه درست کردم! ولی باز هم تکرار میکنم ما شاید ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم و باید از سوریه پس بگیریم
پول این ملت آنجا هزینه شده است.»
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمال حیدری:
"دین اسلام مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل است و قابلیت اجرایی در زمان کنونی را ندارد!"
کسانی که مدعی هستند الگوی حجاب یک زن باید فاطمه باشد از آنها بخواهید شرایط زمانی و مکانی جهان را به ۱۴۰۰ سال قبل عربستان ببرند تا زنها بتوانند چنان حجابی داشته باشند!!
چرا به گفته منبریان، زینب در جمع مردان کوفه و شام صحبت کرد مگر حکم نبود مردان نامحرم نباید صدای یک زن را بشنوند!!؟وقتی زینب بعد از ۵۰ سال روش فاطمه را کنار گذاشت، از زنهای ۱۴۰۰ سال بعد چه انتظاراتی دارید!؟
و ادامه داستان..
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
"دین اسلام مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل است و قابلیت اجرایی در زمان کنونی را ندارد!"
کسانی که مدعی هستند الگوی حجاب یک زن باید فاطمه باشد از آنها بخواهید شرایط زمانی و مکانی جهان را به ۱۴۰۰ سال قبل عربستان ببرند تا زنها بتوانند چنان حجابی داشته باشند!!
چرا به گفته منبریان، زینب در جمع مردان کوفه و شام صحبت کرد مگر حکم نبود مردان نامحرم نباید صدای یک زن را بشنوند!!؟وقتی زینب بعد از ۵۰ سال روش فاطمه را کنار گذاشت، از زنهای ۱۴۰۰ سال بعد چه انتظاراتی دارید!؟
و ادامه داستان..
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۶ خرداد،جشن خردادگان فرخنده.نياكان ما دراين روز به كناررودها ميرفتند پس از ستايش اهورامزدا روز را با شادي و سرور با خانواده و دوستان مي گذرانده و به يكديگر گل ياس پيشكش میکردند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 05:00 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ .ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ .
ﺳﺎﻋﺖ 05:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 06:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟ !
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ !
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ ! ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ !ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮﻣﻮﺑﯿﻞ ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ
ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ! ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ !
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 05:00 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ .ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ .
ﺳﺎﻋﺖ 05:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 06:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟ !
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ !
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ ! ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ !ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮﻣﻮﺑﯿﻞ ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ
ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ! ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ !
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی چنین فرهنگی در جامعه حاکم است، باید هر روز شاهد قتل امثال رومینا ها باشیم
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
شغل ابوالفضل چی بوده؟ شغل انبیا چی بوده؟ شغل آخوندا چیه؟ 👇 شب نشینی هالو @sh_n_halloo کانال اشعار #هالو @mrhallo
سلام
جناب عالیپیام، آیا شما دروغهای این آخوند جین پوش را باور میکنید؟ آیا امامان شیعه از بیتالمال سهم نداشتهاند؟! حسن بن علی، امام دوم شیعیان برای صلح با معاویه چقدر پول گرفت؟ امام حسین چطور؟ امام چهارم از یزید پول نمیگرفته؟ آیا عرب قریشی کار میکرده یا سروری؟! پس از آنهم پول خمس شیعیان به کجا میرفته؟
جناب عالیپیام، آیا شما دروغهای این آخوند جین پوش را باور میکنید؟ آیا امامان شیعه از بیتالمال سهم نداشتهاند؟! حسن بن علی، امام دوم شیعیان برای صلح با معاویه چقدر پول گرفت؟ امام حسین چطور؟ امام چهارم از یزید پول نمیگرفته؟ آیا عرب قریشی کار میکرده یا سروری؟! پس از آنهم پول خمس شیعیان به کجا میرفته؟
🎵 نقدی بر کتاب انسان خردمند نواح هراری
#دکتر_شروین_وکیلی
...............
تاریخ مجموعه ای از تحریف هاست که هرکسی در حد توان خود این آش را هم زده است. بسیاری از نقد دکتر وکیلی بر کتاب های دکتر هراری درست است اما باید بدانیم تاریخ را فاتحان نوشته اند و فارغ از هر تعصبی باید راهی برای تحریف نشدن خودمان بیابیم. وقتی ما به تاریخ خود ارج نمی نهیم دیگران چرا باید این کار را بکنند.
این نقد را گوش دهید بسیار مفید است.
کسی که تاریخ خودش را نداند محکوم به حذف هست. فرقی نمی کند این تاریخ مربوط به زندگی یا سرمایه گذاریش باشد یا هر موضوع دیگری.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#دکتر_شروین_وکیلی
...............
تاریخ مجموعه ای از تحریف هاست که هرکسی در حد توان خود این آش را هم زده است. بسیاری از نقد دکتر وکیلی بر کتاب های دکتر هراری درست است اما باید بدانیم تاریخ را فاتحان نوشته اند و فارغ از هر تعصبی باید راهی برای تحریف نشدن خودمان بیابیم. وقتی ما به تاریخ خود ارج نمی نهیم دیگران چرا باید این کار را بکنند.
این نقد را گوش دهید بسیار مفید است.
کسی که تاریخ خودش را نداند محکوم به حذف هست. فرقی نمی کند این تاریخ مربوط به زندگی یا سرمایه گذاریش باشد یا هر موضوع دیگری.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
رو دست هندیا پیدا نمیشه!
توی هند برای صف خرید دایره کشیدن که ملت فاصله گذاری اجتماعی رو رعایت کنن، اونام دمپایی گذاشتن داخل دایره و دور هم نشستن
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
توی هند برای صف خرید دایره کشیدن که ملت فاصله گذاری اجتماعی رو رعایت کنن، اونام دمپایی گذاشتن داخل دایره و دور هم نشستن
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
کرگدنی پیر را پرسیدند از خودت
پوست کلفت تر دیده ای یا شنیده ای؟
گفت :
در گوشه اى از عالم، مردمی یافت شده اند
که نه از برنج آرسنیک دار سرطان گیرند
و نه از سبزیجات فاضلاب داده بمیرند.
نه روغن پالم بیمارشان کند،
و نه مرغ هورمونی تبدار.
نه از سوسیس و کالباس مریض شوند،
و نه از تصادف پراید ساقط.و نه
از سقوط هواپیما.
تا مرگ بارها روند و باز گردند
و عزرائیل را جواب کنند.
در طياره هاى بی بال نشینند، و در
خودروهای کبریت سان مأوا گیرند.
دخلشان نیمی از خرجشان باشد، و
خرجشان پنج برابر دخلشان!!!
فلاسفه از حساب زندگیشان جنون گیرند!!
و با این حال پیوسته جوک گویند و
در تويتر و واتساپ و تلگرام... راه پویند.
آری من ایشان را از خود پوست
کلفت تر دیده ام ، و یقین دارم که سه پوسته اند!!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پوست کلفت تر دیده ای یا شنیده ای؟
گفت :
در گوشه اى از عالم، مردمی یافت شده اند
که نه از برنج آرسنیک دار سرطان گیرند
و نه از سبزیجات فاضلاب داده بمیرند.
نه روغن پالم بیمارشان کند،
و نه مرغ هورمونی تبدار.
نه از سوسیس و کالباس مریض شوند،
و نه از تصادف پراید ساقط.و نه
از سقوط هواپیما.
تا مرگ بارها روند و باز گردند
و عزرائیل را جواب کنند.
در طياره هاى بی بال نشینند، و در
خودروهای کبریت سان مأوا گیرند.
دخلشان نیمی از خرجشان باشد، و
خرجشان پنج برابر دخلشان!!!
فلاسفه از حساب زندگیشان جنون گیرند!!
و با این حال پیوسته جوک گویند و
در تويتر و واتساپ و تلگرام... راه پویند.
آری من ایشان را از خود پوست
کلفت تر دیده ام ، و یقین دارم که سه پوسته اند!!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
«کالسکهای غرق خون»
پانزدهم بهمن ۱۲۸۹، تهران، مخبرالدوله ــ ساعتی مانده به غروب آقای وزیر پس از یک روز کاری سوار بر کالسکه به خانه آمد. تا کالسکه ایستاد صدای شلیک بلند شد. مردی از شیشۀ کالسکه وزیر را به گلوله بست. ضارب فرار کرد و وزیر غرق خون کف کالسکه افتاد. تنها کلامی که از او شنیدند این بود که «سوختم...». او را نیمهجان به خانه بردند و ساعتی بعد درگذشت. او مرتضیقلیخان بود، معروف به صنیعالدوله؛ دولتمردی که همۀ فکر و ذکرش احداث معدن و خطآهن و کارخانه بود. این ایده که هزینۀ ساخت راهآهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود، ایدۀ او بود که سالها بعد رضاشاه پیاده کرد. چرا صنیعالدوله را کشتند و قاتل که بود؟
مرتضیقلی خان از خاندان «هدایت» بود. افراد این خاندان تحصیلات عالی داشتند. پدرش، علیقلی خان، معروف به مخبرالدوله، چهار پسر داشت: مرتضیقلی، محمدقلی، مهدیقلی و حسینقلی که همه دولتمرد شدند. مهدیقلی شش سال نخستوزیر رضاشاه بود (مرتضیقلی پسرعموی پدر صادق هدایت میشد). مرتضیقلی در زمان ناصرالدینشاه در آلمان درس معدن خواند و وقتی به ایران بازگشت به مقامات بالا رسید. در چند کابینه وزیر بود، از وزیر فواید عام تا وزیر مالیه و فرهنگ. با محترمالسلطنه، دختر مظفرالدینشاه ازدواج کرد، اما داماد شاه بودن فایدۀ خاصی برایش نکرد. وزیر بودن و داشتن مقامات عالی ویژگی خاصی نیست، آنچه در مورد او جذاب است، تکاپوهایش برای «صنعتیسازی» ایران است. از تلاش برای احداث معدن تا احداث کارخانۀ ریسندگی و به خصوص ایدههایی برای بهبود وضع مالی، بودجه و احداث راهآهن.
در همین رؤیاها به سر میبرد که چهار سال پس از مشروطه به قتل رسید. پس از سوءقصد، دو نفر در تعقیب و گریز از سوی مردم و پلیس بازداشت شدند که هر دو خارجی بودند، یکی فردی گرجیـروس به نام ایلاریون و دیگری یک ارمنی به نام ایوان. ضارب همان فرد گرجی بود و مدعی بود برای صنیعالدوله در مازندران کار کرده و چون حق و حقوقش را کامل نداده او را کشته است. شرح ترور او را به نوشتاری دیگر میسپرم. فقط بگویم، ضاربان او طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شدند و اصلاً معلوم نیست با چه مجازاتی روبرو شدند. از دیگر سو، ادعاهای ضارب به خصوص دربارۀ تهیۀ تفنگ باورپذیر نیست و به احتمال زیاد افرادی ایرانی یا خارجی ضارب را مأمور قتل صنیعالدوله کرده بودند، به خصوص خود روسها.
صنیعالدوله رسالهای دارد با عنوان «راه نجات» و در آن نجات ایران از وضع موجود را احداث راهآهن معرفی میکند. نکتۀ بسیار جالب دریافت عمیقی است که او از مفهوم «امنیت» دارد. میگوید امنیت فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راههای مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد. دقیقاً چنین میگوید:
«بالفرض در مملکتی قوۀ حربیه و نظمیه به اندازهای تکمیل شده باشد که مافوق آن متصور نباشد. ولی از مردمش به علت نادانی [= عدم تخصص] غیر از... عملگی کاری برنیاید، و یا به واسطۀ بیراهی [= عدم جادهکشی] از مسافت قلیل مایحتاج خود را حمل و نقل نتوانند و به این جهات بیچاره بمانند. باز جان آنها در مخاطره است، هرچند امنیت بلاواسطه [= نظامی] به سر حد کمال رسیده باشد.»
صنیعالدوله در این رساله شرح میدهد سرانۀ مصارف عمومی (یعنی بودجۀ عمومی) در ایران بسیار ناچیز است و دلیلش این است که مردم فقیرند و نمیتوانند مالیات چندانی دهند. باید راهی یافت تا در کوتاهترین زمان بتوان بودجۀ عمومی را از طریق مالیات بالا برد. او جملۀ درخشانی دارد؛ میگوید: «تمام رمز مملکتداری همین است که باید در مملکت تولید ثروت نمود؛ یعنی اسبابی فراهم کرد که ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد تا بتوانند متناسب با مکنت خود مالیات زیادتری بدهند.»
اما تعلیم و تربیت زمانبر است، میماند «جادهسازی». میگوید راه نجات ایران این است که در اسرع وقت راهآهن ساخته شود و شرح میدهد از این طریق سالی میلیونها تومان از جیب مردم ذخیره میشود و میتوان آن را روانۀ بودجۀ عمومی کرد، ضمن اینکه با گسترش راهها تجارت داخلی سریع رشد میکند. اما بیش از همه تأکید دارد بودجۀ این کار نه از خارج، بلکه از جیب مردم ایران باید تأمین شود! رضاشاه ۲۰ سال بعد، همین ایده را برای احداث راهآهن به کار بست.
در پایان ملتمسانه دعوت میکنم رسالۀ «راه نجات» را که فقط ۲۵ صفحه است در پیوست بخوانید، بسیار خواندنی است، بسیار!
پینوشت: محمدحسین منظورالاجداد، در مقالهای درخشان اسناد ترور صنیعالدوله را بررسی کرده که از آن بهره بردم.
مهدی تدینی
#ترور،
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
پانزدهم بهمن ۱۲۸۹، تهران، مخبرالدوله ــ ساعتی مانده به غروب آقای وزیر پس از یک روز کاری سوار بر کالسکه به خانه آمد. تا کالسکه ایستاد صدای شلیک بلند شد. مردی از شیشۀ کالسکه وزیر را به گلوله بست. ضارب فرار کرد و وزیر غرق خون کف کالسکه افتاد. تنها کلامی که از او شنیدند این بود که «سوختم...». او را نیمهجان به خانه بردند و ساعتی بعد درگذشت. او مرتضیقلیخان بود، معروف به صنیعالدوله؛ دولتمردی که همۀ فکر و ذکرش احداث معدن و خطآهن و کارخانه بود. این ایده که هزینۀ ساخت راهآهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود، ایدۀ او بود که سالها بعد رضاشاه پیاده کرد. چرا صنیعالدوله را کشتند و قاتل که بود؟
مرتضیقلی خان از خاندان «هدایت» بود. افراد این خاندان تحصیلات عالی داشتند. پدرش، علیقلی خان، معروف به مخبرالدوله، چهار پسر داشت: مرتضیقلی، محمدقلی، مهدیقلی و حسینقلی که همه دولتمرد شدند. مهدیقلی شش سال نخستوزیر رضاشاه بود (مرتضیقلی پسرعموی پدر صادق هدایت میشد). مرتضیقلی در زمان ناصرالدینشاه در آلمان درس معدن خواند و وقتی به ایران بازگشت به مقامات بالا رسید. در چند کابینه وزیر بود، از وزیر فواید عام تا وزیر مالیه و فرهنگ. با محترمالسلطنه، دختر مظفرالدینشاه ازدواج کرد، اما داماد شاه بودن فایدۀ خاصی برایش نکرد. وزیر بودن و داشتن مقامات عالی ویژگی خاصی نیست، آنچه در مورد او جذاب است، تکاپوهایش برای «صنعتیسازی» ایران است. از تلاش برای احداث معدن تا احداث کارخانۀ ریسندگی و به خصوص ایدههایی برای بهبود وضع مالی، بودجه و احداث راهآهن.
در همین رؤیاها به سر میبرد که چهار سال پس از مشروطه به قتل رسید. پس از سوءقصد، دو نفر در تعقیب و گریز از سوی مردم و پلیس بازداشت شدند که هر دو خارجی بودند، یکی فردی گرجیـروس به نام ایلاریون و دیگری یک ارمنی به نام ایوان. ضارب همان فرد گرجی بود و مدعی بود برای صنیعالدوله در مازندران کار کرده و چون حق و حقوقش را کامل نداده او را کشته است. شرح ترور او را به نوشتاری دیگر میسپرم. فقط بگویم، ضاربان او طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شدند و اصلاً معلوم نیست با چه مجازاتی روبرو شدند. از دیگر سو، ادعاهای ضارب به خصوص دربارۀ تهیۀ تفنگ باورپذیر نیست و به احتمال زیاد افرادی ایرانی یا خارجی ضارب را مأمور قتل صنیعالدوله کرده بودند، به خصوص خود روسها.
صنیعالدوله رسالهای دارد با عنوان «راه نجات» و در آن نجات ایران از وضع موجود را احداث راهآهن معرفی میکند. نکتۀ بسیار جالب دریافت عمیقی است که او از مفهوم «امنیت» دارد. میگوید امنیت فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راههای مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد. دقیقاً چنین میگوید:
«بالفرض در مملکتی قوۀ حربیه و نظمیه به اندازهای تکمیل شده باشد که مافوق آن متصور نباشد. ولی از مردمش به علت نادانی [= عدم تخصص] غیر از... عملگی کاری برنیاید، و یا به واسطۀ بیراهی [= عدم جادهکشی] از مسافت قلیل مایحتاج خود را حمل و نقل نتوانند و به این جهات بیچاره بمانند. باز جان آنها در مخاطره است، هرچند امنیت بلاواسطه [= نظامی] به سر حد کمال رسیده باشد.»
صنیعالدوله در این رساله شرح میدهد سرانۀ مصارف عمومی (یعنی بودجۀ عمومی) در ایران بسیار ناچیز است و دلیلش این است که مردم فقیرند و نمیتوانند مالیات چندانی دهند. باید راهی یافت تا در کوتاهترین زمان بتوان بودجۀ عمومی را از طریق مالیات بالا برد. او جملۀ درخشانی دارد؛ میگوید: «تمام رمز مملکتداری همین است که باید در مملکت تولید ثروت نمود؛ یعنی اسبابی فراهم کرد که ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد تا بتوانند متناسب با مکنت خود مالیات زیادتری بدهند.»
اما تعلیم و تربیت زمانبر است، میماند «جادهسازی». میگوید راه نجات ایران این است که در اسرع وقت راهآهن ساخته شود و شرح میدهد از این طریق سالی میلیونها تومان از جیب مردم ذخیره میشود و میتوان آن را روانۀ بودجۀ عمومی کرد، ضمن اینکه با گسترش راهها تجارت داخلی سریع رشد میکند. اما بیش از همه تأکید دارد بودجۀ این کار نه از خارج، بلکه از جیب مردم ایران باید تأمین شود! رضاشاه ۲۰ سال بعد، همین ایده را برای احداث راهآهن به کار بست.
در پایان ملتمسانه دعوت میکنم رسالۀ «راه نجات» را که فقط ۲۵ صفحه است در پیوست بخوانید، بسیار خواندنی است، بسیار!
پینوشت: محمدحسین منظورالاجداد، در مقالهای درخشان اسناد ترور صنیعالدوله را بررسی کرده که از آن بهره بردم.
مهدی تدینی
#ترور،
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
حقوق معلمین در طول 50 سال اخیر چه تغییری کرده ؟💵
▪️جالبه بدونید حقوق معلم دیپلمه در سال 1350 برابر 564 تومن بود و طلا در همون سال گرمی 16 تومن بوده است
▪️طلا در سال 1399 حدوداََ گرمی 700 هزار تومن است، یعنی ارزش طلا 44 برابر شده است
+ حال اگه حقوق معلما هم 44 برابر میشد در حال حاضر باید حدودا 25 میلیون حقوق میگرفتن!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
▪️جالبه بدونید حقوق معلم دیپلمه در سال 1350 برابر 564 تومن بود و طلا در همون سال گرمی 16 تومن بوده است
▪️طلا در سال 1399 حدوداََ گرمی 700 هزار تومن است، یعنی ارزش طلا 44 برابر شده است
+ حال اگه حقوق معلما هم 44 برابر میشد در حال حاضر باید حدودا 25 میلیون حقوق میگرفتن!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#علامه جعفری فرمود:
سالها قبل از انقلاب، كتابي در پاسخ به بعضي شبهات روز، نوشته بودم. روحاني مشهوري آن را خواند و پسنديد. پيام داد كه به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامي را تبليغ كنيم.
بليط قطار خريدم و سوار شدم. با خود گفتم ايكاش همسفر اهل علم و كتابي نصيب تا با مباحثه، راه كوتاه شود. ديدم سيد معمم بلند قدي بسمت كوپه من مي آيد. چهره زيبا، لباس فاخر، ريش آراسته و عمامه مرتبي داشت. گفتم خدا را شكر كه دانشمندي نصيب شد. شادمانيم ديري نپاييد. دهان كه باز كرد، دريافتم جز چند متر پارچه عمامه، از دانش بهره اي ندارد.
به ايستگاه مقصد كه رسيديم جمعيت فراواني از متدينين با پلاكارد خوشامد، روي سكّو منتظر بودند. مومنين به قطار ريختند. دو آخوند ديدند، من و سيد خوش بر و بالا! بدون لحظه اي ترديد، سيد را كول كردند و با سلام و صلوات بطرف ماشين ها دويدند. به هر كس التماس كردم كه مرا هم سوار كند و تا شهر برساند، قبول نكرد كه نكرد. گفتند آقا ما را براي بدرقه ملّاي دانشمند فرستاده. جاي اضافي نداريم و مسافر نمي بريم.
ماشين زيباي حامل آقا سيد در جلوي دهها ماشين و ميني بوس مملو از مشايعيين صلوات گو، راه افتاد و رفت.
به جان كندن، وسيله اي يافتم و خودم را به خانه ميزبان رساندم. دقايقي بود كه سيد حيران به آقا رسيده بود و طرفين، تازه اصل ماجرا را فهميده بودند. خودم را معرفي كردم. آقا مرا كنار خود جاي داد و اكرام نمود . آن وقت، سر در گوشم كرد و به مطايبه فرمود: آشيخ! مردم حق داشتند كه اشتباه گرفتند. آخر، اينهم سر و شكل و لهجه است كه تو داري؟ ملّا كه هيچ، به آدميزاد هم نمي ماني!
علامه جعفري قصه را تعريف مي كرد و خودش همراه ما مي خنديد. از يادآوري تحقيرهايي كه ديده بود، سر سوزني تكدر نداشت، تفريح هم مي كرد. در آن اتاق كوچك مملو از كتاب، در آن رداي ارزان كهنه، روحي عظيم خانه كرده بود. نور به قبرش ببارد. استاد، آن روز ، يادمان داد كه عقل مردم به چشم شان است.
#محمدحسین_کریمیپور
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
سالها قبل از انقلاب، كتابي در پاسخ به بعضي شبهات روز، نوشته بودم. روحاني مشهوري آن را خواند و پسنديد. پيام داد كه به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامي را تبليغ كنيم.
بليط قطار خريدم و سوار شدم. با خود گفتم ايكاش همسفر اهل علم و كتابي نصيب تا با مباحثه، راه كوتاه شود. ديدم سيد معمم بلند قدي بسمت كوپه من مي آيد. چهره زيبا، لباس فاخر، ريش آراسته و عمامه مرتبي داشت. گفتم خدا را شكر كه دانشمندي نصيب شد. شادمانيم ديري نپاييد. دهان كه باز كرد، دريافتم جز چند متر پارچه عمامه، از دانش بهره اي ندارد.
به ايستگاه مقصد كه رسيديم جمعيت فراواني از متدينين با پلاكارد خوشامد، روي سكّو منتظر بودند. مومنين به قطار ريختند. دو آخوند ديدند، من و سيد خوش بر و بالا! بدون لحظه اي ترديد، سيد را كول كردند و با سلام و صلوات بطرف ماشين ها دويدند. به هر كس التماس كردم كه مرا هم سوار كند و تا شهر برساند، قبول نكرد كه نكرد. گفتند آقا ما را براي بدرقه ملّاي دانشمند فرستاده. جاي اضافي نداريم و مسافر نمي بريم.
ماشين زيباي حامل آقا سيد در جلوي دهها ماشين و ميني بوس مملو از مشايعيين صلوات گو، راه افتاد و رفت.
به جان كندن، وسيله اي يافتم و خودم را به خانه ميزبان رساندم. دقايقي بود كه سيد حيران به آقا رسيده بود و طرفين، تازه اصل ماجرا را فهميده بودند. خودم را معرفي كردم. آقا مرا كنار خود جاي داد و اكرام نمود . آن وقت، سر در گوشم كرد و به مطايبه فرمود: آشيخ! مردم حق داشتند كه اشتباه گرفتند. آخر، اينهم سر و شكل و لهجه است كه تو داري؟ ملّا كه هيچ، به آدميزاد هم نمي ماني!
علامه جعفري قصه را تعريف مي كرد و خودش همراه ما مي خنديد. از يادآوري تحقيرهايي كه ديده بود، سر سوزني تكدر نداشت، تفريح هم مي كرد. در آن اتاق كوچك مملو از كتاب، در آن رداي ارزان كهنه، روحي عظيم خانه كرده بود. نور به قبرش ببارد. استاد، آن روز ، يادمان داد كه عقل مردم به چشم شان است.
#محمدحسین_کریمیپور
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکاندهنده...
افشاگری تکان دهنده و شوکه کننده یک خبرنگار که گزارشی تهیه کرده از نهادهایی که ردیف بودجه در سالهاي٩٠ و ٩١ داشتند و میلیاردها تومان بودجه از بیت المال می گیرند، اما هیچگونه وجود خارجی ندارد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
افشاگری تکان دهنده و شوکه کننده یک خبرنگار که گزارشی تهیه کرده از نهادهایی که ردیف بودجه در سالهاي٩٠ و ٩١ داشتند و میلیاردها تومان بودجه از بیت المال می گیرند، اما هیچگونه وجود خارجی ندارد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
اشک موگرینی برای عدم تایید صلاحیت نمایندگانی که با او سلفی گرفتند 👇 شب نشینی هالو @sh_n_halloo کانال اشعار #هالو @mrhallo
با سلام. متن صحبت به زبان انگلیسی و ترجمه ای که زیر آن امده، به هیچ عنوان همخوانی ندارند. موضوع صحبت کاملا چیز دیگری است
اتاق کار
ایشان یکی از مداحانی است که در لحظات پایانی عمرش از روزهایی میگوید که اخبار مربوط به کرونا را مسخره میکرده و در تمام مراسم مداحی شرکت میکرده بشنوید در لخظات آخر عمرش چه میگوید. فیلم با رضایت ایشان و برای افرادی که هنوز هم کرونا را جدی نگرفته و با ناقل…
این فیلم مربوط به این بنده خدا نه مداح هست نه هیچ چیزی ایشون اصلا اهل سنت هست مربوط به سیستان و بلوچستان که بنده خداها از روی غرور فرهنگ و سواد پایین مسائل رهایت فاصله گذاری اجتماعی رو رعایت نمیکردن و کرونا گرفته همین الان کل بلوچستان از طرف وزارت بهداشت رسما وضعیت قرمز اعلام شده حتی روز عید همه اهل سنت بلند شدن در کمال لذت رفتن با یه جمعیت وحشتماک تو بغل همدیگه برای نماز عید و شادی که احتمالا صداش مثل بمب تا ۲ هفته دیگه میزنه بالا و میترکونه و در آخر هم ایشون لحظات آخر عمرش نیست و تحت درمان قرار گرفته و حتما سلامتی خودش و بدست میاره و بر میگرده پیش خانوادش که بالاخره پدر و همسر و سرپرست یک خانواده ای هست و بیایم برای مرگ و مردن افرادی بیگناه و بعضا کسانی که از روی بیسوادی یا فرهنگ پایین یا خودسری مسائلی رو رعایت نکرده و عواقبش دامنگیر خودش شده و ما ذوق نکنیم که این بدبخت بمیره. حالا ماهم دیگه جنبه اخلاق رو نباید در خبر رسانی و نشان دادن بی عرضگی دولتمردان رو از دست بدیم و رو بیاریم به دروغ گویی.
شما نمیگین از بین اینهمه مخاطب شاید یکی هم پیدا بشه و اینو بشناسه
بیایم انسانیت رو ترویج بدیم و شما هر رفتاری با بقیه داشته باشی شک نکن طبیعت به خودت بر میگردونه
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
شما نمیگین از بین اینهمه مخاطب شاید یکی هم پیدا بشه و اینو بشناسه
بیایم انسانیت رو ترویج بدیم و شما هر رفتاری با بقیه داشته باشی شک نکن طبیعت به خودت بر میگردونه
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا