Forwarded from اتاق کار
.
بازار #بورس مانند فواره آب است، در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد
_
علی دینی ترکمانی:
_
به تعبیر اصل اولیه #اقتصاد، هیچ چیزی بدون از دست دادن چیز دیگری بدست نمیآید. یا به تعبیر ضرب المثل انگلیسی، ناهار مجانی وجود ندارد. بنابراین، رونق بیش از اندازه بورس، نمیتواند بدون هزینههای بالقوه باشد.
_
به استناد شواهد تاریخی معتبر مرتبط با بازارهای مالی جمعآوری شده در کتاب " جنون، هراس، سقوط"، بازار بورس مانند فواره آب است. در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. جنون خرید با هدف کسب سود، موجب افزایش قیمت میشود. هراس ناشی از کاهش قیمت موجب عرضه سهام و افت و سقوط پی در پی قیمت میشود.
اینکه در چه زمانی چنین اتفاقی امکان وقوع دارد، دقیقا قابل تعیین نیست. ولی، بالا رفتن بیش از اندازه قیمت، قطع به یقین، سقوطی هم خواهد داشت؛
_
قانون ظروف مرتبطه میگوید بازارها به هم وصلاند. یا باید انتظار افزایش نرخ ارز و طلا و قیمت ملک را در آینده، در حد و حدود میزان بازده بورس داشت، یا اینکه این میزان رشد بورس لاجرم باید با رشدی منفی همراه شود؛
_
حفظ گرمی بازار #بورس مستلزم عملکرد قوی بخش واقعی اقتصاد بخصوص شرکتها و صندوقهای عرضه کننده سهام است. اگر ارزش حال میزان سودی که به هر سهم در آینده تعلق خواهد گرفت کمتر از قیمت خرید یا کمتر از میزان سود در بازارهای دیگر باشد، در اینصورت صفهای خرید به صفهای فروش تبدیل خواهد شد؛
_
اگر در سال گذشته، بهدلیل افزایش نرخ دلار و تجدید ارزیابی داراییهای شرکتها و همینطور تراز مالی قوی شرکتهای صادراتی پتروشیمی و نفتی و فلزی، انتظار افزایش قیمت شاخص کل سهام میرفت، این انتظار با توجه به تحریم این شرکتها و در نتیجه احتمال کاهش صادرات آنها نمیرود. بنابراین، افزایش تند شاخص سهام منطقی به نظر نمیرسد؛
_
یک دلیل رونق بازار بورس ترکیب نقدینگی وارد شده بر حسب شخصیتهای حقیقی و حقوقی است. دومی وزن بالایی دارد و بنابراین با ورود به بازار، تنور آن را بیشتر گرم میکند. مالکیتهای تو در تو یا ضربدری شرکتها به علاوهی قدرت مالی موسسات و شرکتهای عمومی، نقش مهمی در این میان دارند. نوع مالکیت کمک میکند تقاضا برای سهام بهصورت اهرمی ظاهر بشود. امّا، در تحلیل نهایی، آنچه طول عمر چنین بازی را تعیین میکند ترازهای مالی شرکتها در آینده است. اگر ناچار از فروش دارایی سهامی برای پوشش مخارج بشوند، بورس سقوط خواهد کرد؛
https://www.instagram.com/p/B_xGn8qg_T0/?igshid=1wer8f11in7qe
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بازار #بورس مانند فواره آب است، در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد
_
علی دینی ترکمانی:
_
به تعبیر اصل اولیه #اقتصاد، هیچ چیزی بدون از دست دادن چیز دیگری بدست نمیآید. یا به تعبیر ضرب المثل انگلیسی، ناهار مجانی وجود ندارد. بنابراین، رونق بیش از اندازه بورس، نمیتواند بدون هزینههای بالقوه باشد.
_
به استناد شواهد تاریخی معتبر مرتبط با بازارهای مالی جمعآوری شده در کتاب " جنون، هراس، سقوط"، بازار بورس مانند فواره آب است. در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. جنون خرید با هدف کسب سود، موجب افزایش قیمت میشود. هراس ناشی از کاهش قیمت موجب عرضه سهام و افت و سقوط پی در پی قیمت میشود.
اینکه در چه زمانی چنین اتفاقی امکان وقوع دارد، دقیقا قابل تعیین نیست. ولی، بالا رفتن بیش از اندازه قیمت، قطع به یقین، سقوطی هم خواهد داشت؛
_
قانون ظروف مرتبطه میگوید بازارها به هم وصلاند. یا باید انتظار افزایش نرخ ارز و طلا و قیمت ملک را در آینده، در حد و حدود میزان بازده بورس داشت، یا اینکه این میزان رشد بورس لاجرم باید با رشدی منفی همراه شود؛
_
حفظ گرمی بازار #بورس مستلزم عملکرد قوی بخش واقعی اقتصاد بخصوص شرکتها و صندوقهای عرضه کننده سهام است. اگر ارزش حال میزان سودی که به هر سهم در آینده تعلق خواهد گرفت کمتر از قیمت خرید یا کمتر از میزان سود در بازارهای دیگر باشد، در اینصورت صفهای خرید به صفهای فروش تبدیل خواهد شد؛
_
اگر در سال گذشته، بهدلیل افزایش نرخ دلار و تجدید ارزیابی داراییهای شرکتها و همینطور تراز مالی قوی شرکتهای صادراتی پتروشیمی و نفتی و فلزی، انتظار افزایش قیمت شاخص کل سهام میرفت، این انتظار با توجه به تحریم این شرکتها و در نتیجه احتمال کاهش صادرات آنها نمیرود. بنابراین، افزایش تند شاخص سهام منطقی به نظر نمیرسد؛
_
یک دلیل رونق بازار بورس ترکیب نقدینگی وارد شده بر حسب شخصیتهای حقیقی و حقوقی است. دومی وزن بالایی دارد و بنابراین با ورود به بازار، تنور آن را بیشتر گرم میکند. مالکیتهای تو در تو یا ضربدری شرکتها به علاوهی قدرت مالی موسسات و شرکتهای عمومی، نقش مهمی در این میان دارند. نوع مالکیت کمک میکند تقاضا برای سهام بهصورت اهرمی ظاهر بشود. امّا، در تحلیل نهایی، آنچه طول عمر چنین بازی را تعیین میکند ترازهای مالی شرکتها در آینده است. اگر ناچار از فروش دارایی سهامی برای پوشش مخارج بشوند، بورس سقوط خواهد کرد؛
https://www.instagram.com/p/B_xGn8qg_T0/?igshid=1wer8f11in7qe
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Instagram
اقتصاد نگار
. بازار #بورس مانند فواره آب است، در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد _ علی دینی ترکمانی: _ به تعبیر اصل اولیه #اقتصاد، هیچ چیزی بدون از دست دادن چیز دیگری بدست نمیآید. یا به تعبیر ضرب المثل انگلیسی، ناهار مجانی وجود ندارد. بنابراین، رونق بیش از اندازه بورس،…
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
زنی جوان که برای به دنیا آمدن فرزندش از روستایشان در منطقه «ابریز دشمن زیاری» استان کهگیلویه و بویر احمد به دهدشت رفته بود، حالا همراه نوزادش درحال برگشت به خانه است و باید بعد از چشیدن طعم ترس و دلهره از رودخانه عبور کند. این فقط یک پرده از زندگی مردمانیست که در محرومیت نگاه داشته شدهاند
قابل توجه برادران عرزشی که برای نیازمندان آمریکا کمک جمع میکنند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
زنی جوان که برای به دنیا آمدن فرزندش از روستایشان در منطقه «ابریز دشمن زیاری» استان کهگیلویه و بویر احمد به دهدشت رفته بود، حالا همراه نوزادش درحال برگشت به خانه است و باید بعد از چشیدن طعم ترس و دلهره از رودخانه عبور کند. این فقط یک پرده از زندگی مردمانیست که در محرومیت نگاه داشته شدهاند
قابل توجه برادران عرزشی که برای نیازمندان آمریکا کمک جمع میکنند
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
بنا بر اعتراف مسئولان بیش از هشتاد درصد جامعه ایران «زیر خط فقر» زندگی می کنند!
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from اتاق کار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این صحبت هایی که روی فیلم میشنوید از آقای رائفی پوره که خیلی قبل از این ماجرا فرموده ولی خب به گوش این آقا نرسیده بوده والا رعایت میکرد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Forwarded from شب نشيني هالو
.
مازیار بیژنی تصویرگر روزنامه تندرو کیهان در صفحه توییتر خود نوشت یکی از نهادهای فرهنگی در مورد طرح او برای یک کتاب با موضوع کودک و خانواده گفته است: در این تصویر بی زحمت جای دختر و پسر را عوض کنید، نشستن دختر در محل گردن پدر موجب تحریک است و بد آموزی اخلاقی دارد.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
مازیار بیژنی تصویرگر روزنامه تندرو کیهان در صفحه توییتر خود نوشت یکی از نهادهای فرهنگی در مورد طرح او برای یک کتاب با موضوع کودک و خانواده گفته است: در این تصویر بی زحمت جای دختر و پسر را عوض کنید، نشستن دختر در محل گردن پدر موجب تحریک است و بد آموزی اخلاقی دارد.
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
کمیل کیست؟ کمیل ابن زیاد در سال ۳۶ هجری از طرف امام علی به حکومت فارس منصوب شد. اما پس از واقعه حکمیت و خلع امام علی از خلافت در حکومت ابقا شد. کمیل حاکم فارس وقتی متوجه شد مردم پنهانی به زیارت آرامگاه کوروش بزرگ میروند تصمیم گرفت آنرا خراب کند و این باعث…
هالو:
در پی انتشار مطلبی در مورد کمیل، پاسخهای زیادی در رد آن دریافت داشتم که مفصل ترین آن در زیر نقل میشود تا عدالت در ادای مطلب رعایت شده باشد:
فضای مجازی، علیرغم فواید بسیاری که دارد، متاسفانه جولانگاه افرادی مغرض شده که با انتشار شایعات عجیب در صدد ضربه زدن به اسلام و باور اسلامی مردم ایران هستند. البته رفتار این افراد، مانند کسی است که خاک به سوی آفتاب میپاشد تا خورشید را خاموش کند. اعتقاد راسخ ما این است که این جماعتِ دروغگو، هر چه میخواهند بگویند و هر کاری که میخواهند انجام بدهند. لیکن در آیندهای نزدیک، خدایی که مالک قلبهاست، چنان معادلات را به سود دین خود میگرداند که همه این افراد لجباز از حیرت، انگشت به دهان مانده و از خشم و غضب، لب و دهان خود را پاره میکنند. اما بعد...
- در هیچ روایت موثق تاریخی نیامده که حضرت علی (علیه السلام)، کمیل را به عنوان کارگزار خود در فارس گماشته باشد. در نتیجه تخریب مقبره کورش توسط کمیل، به طور کلی منتفی است (و این داستان از اساس یک توهّم است). در حقیقت، حضرت علی (علیه السلام) کمیل را به عنوان فرماندار هیت (شهری نزدیک بغداد امروز) گماشته بود.[1] نه منطقه فارس.
- مردم عصر ساسانیان، این بنای سنگی (که امروز به مقبره کورش مشهور است) را ابداً به عنوان مقبره کورش نمیشناختند. حتی جالب است بدانیم که ساسانیان در متون خود هیچ یادی از هخامنشیان (و کورش) نکردهاند. در عصر اسلامی هم "هیچ گاه" این بنا مقبره کورش نامیده نشد. بلکه مشهد مادر سلیمان (و مقبره مادر سلیمان) خوانده میشد.[2] اگر هم بالفرض مردم به زیارت آن بنا میرفتند، دلیلی نداشت که والی فارس بخواهد آن را تخریب کند (چه اینکه در فقه اسلامی، اهل کتاب در انجام مناسک دینی آزاد هستند).
- کمیل از یاران نزدیک حضرت علی (علیه السلام) بود [3] و در جنگ صفین در رکاب مولا علی (علیه السلام) علیه معاویه نبرد کرد.[4] چندین تن از بزرگان و علمای اهل سنت نیز به شرافت و وثاقت او رأی داده اند و او را از بزرگان شیعه خوانده اند.[5] کمیل در سال 82 هجری به دست حجّاج بن یوسف ثقفی کشته شد.[6] وی تا آخرین لحظه عمرش بر محبت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باقی بود. هنگامی که حجاج خواست او را بکشد، کمیل گفت: «آنچه میخواهی انجام ده! همانا مولایم علی از پیش به من خبر داده بود که تو (حجاج) قاتل من هستی» پس حجاج دستور داد که سر از بدن کمیل جدا کنند. حتی برخی از منابع تاریخی گفته اند که او در محبت علی (علیه السلام) زیاده روی میکرد.[7] او در مواجهه با حجاج با اینکه تحت فشار بود، اما همچنان بر علی (علیه السلام) درود و صلوات میفرستاد تا اینکه در راه ولایت حضرت علی به شهادت رسید.[8] هم اکنون در حوالی کوفه مزار وی زیارتگاه شیفتگان اهلبیت است. جالب است بدانیم که معاویه نیز بسیار از کمیل متنفر بود.[9]
پس تا اینجا روشن شد که کمیل گماردۀ حضرت علی (علیه السلام) در فیروزآباد یا دیگر نقاط فارس نبود. از سویی مقبرهای که امروزه به نام کورش مشهور شده، در عصر ساسانیان و پس از آن منسوب به کورش شمرده نمیشد. همچنین تخریب معابد و مقدسات اهلکتاب در فقه اسلامی جایز نیست. کمیل نیز هیچ گاه در پی تخریب آثار باستانی فارس برنیامد. اما پیرامون دعای کمیل...
کمیل در مسجد بصره محضر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید، و میان این دو سخنانی رد و بدل شد، پس حضرت دعای خضر نبی را به کمیل آموخت و به او فرمود: «ای کمیل، هر شب جمعه این چنین دعا بخوان یا حداقل در زندگیات یکبار هم که شده چنین بخوان. پس بنویس...». آنگاه امام (علیه السلام) دعای خضر نبی (علیه السلام) را به کمیل املاء فرمود و او نوشت.[10] پس این دعا به دعای کمیل مشهور شد. این دعا دارای مضامینی عالی و نکات نغز عرفانی است که خواندن آن و اندیشه پیرامون عبارات آن به همه عزیزان پیشنهاد میشود.
هالو:
دوست عزیز پاسخ شما را درج کردم تا نگویید متکلم وحده هستم. اما این را هم گفته باشم همان منابع تاریخی که شما به استناد آن ها تاریخ نقل میکنید موارد بسیاری دارد که به نفع شما نیست و آنها را سانسور میکنید و مسکوت میگذارید.
به تاریخ طبری ۱۶ جلدی اصلی نظری بیندازید، آنگاه تاریخ طبری ۵ جلدی که انتشارات سروش چاپ کرده را هم ببینید. مطالب ۱۱ جلد دیگر را ناشر ندیده یا نخواسته ببیند یا به نفعش نبوده ببیند.
همین الان که چهل سال بیشتر از تاریخ انقلاب نمیگذرد شما ببینید چطور وقایعی را که خیلی ها شاهدش بودند و دیده اند و شنیده اند را منکر میشوند و قلب حقیقت میکنند، چه رسد به ۱۴ قرن پیش.
الله اعلم
در پی انتشار مطلبی در مورد کمیل، پاسخهای زیادی در رد آن دریافت داشتم که مفصل ترین آن در زیر نقل میشود تا عدالت در ادای مطلب رعایت شده باشد:
فضای مجازی، علیرغم فواید بسیاری که دارد، متاسفانه جولانگاه افرادی مغرض شده که با انتشار شایعات عجیب در صدد ضربه زدن به اسلام و باور اسلامی مردم ایران هستند. البته رفتار این افراد، مانند کسی است که خاک به سوی آفتاب میپاشد تا خورشید را خاموش کند. اعتقاد راسخ ما این است که این جماعتِ دروغگو، هر چه میخواهند بگویند و هر کاری که میخواهند انجام بدهند. لیکن در آیندهای نزدیک، خدایی که مالک قلبهاست، چنان معادلات را به سود دین خود میگرداند که همه این افراد لجباز از حیرت، انگشت به دهان مانده و از خشم و غضب، لب و دهان خود را پاره میکنند. اما بعد...
- در هیچ روایت موثق تاریخی نیامده که حضرت علی (علیه السلام)، کمیل را به عنوان کارگزار خود در فارس گماشته باشد. در نتیجه تخریب مقبره کورش توسط کمیل، به طور کلی منتفی است (و این داستان از اساس یک توهّم است). در حقیقت، حضرت علی (علیه السلام) کمیل را به عنوان فرماندار هیت (شهری نزدیک بغداد امروز) گماشته بود.[1] نه منطقه فارس.
- مردم عصر ساسانیان، این بنای سنگی (که امروز به مقبره کورش مشهور است) را ابداً به عنوان مقبره کورش نمیشناختند. حتی جالب است بدانیم که ساسانیان در متون خود هیچ یادی از هخامنشیان (و کورش) نکردهاند. در عصر اسلامی هم "هیچ گاه" این بنا مقبره کورش نامیده نشد. بلکه مشهد مادر سلیمان (و مقبره مادر سلیمان) خوانده میشد.[2] اگر هم بالفرض مردم به زیارت آن بنا میرفتند، دلیلی نداشت که والی فارس بخواهد آن را تخریب کند (چه اینکه در فقه اسلامی، اهل کتاب در انجام مناسک دینی آزاد هستند).
- کمیل از یاران نزدیک حضرت علی (علیه السلام) بود [3] و در جنگ صفین در رکاب مولا علی (علیه السلام) علیه معاویه نبرد کرد.[4] چندین تن از بزرگان و علمای اهل سنت نیز به شرافت و وثاقت او رأی داده اند و او را از بزرگان شیعه خوانده اند.[5] کمیل در سال 82 هجری به دست حجّاج بن یوسف ثقفی کشته شد.[6] وی تا آخرین لحظه عمرش بر محبت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باقی بود. هنگامی که حجاج خواست او را بکشد، کمیل گفت: «آنچه میخواهی انجام ده! همانا مولایم علی از پیش به من خبر داده بود که تو (حجاج) قاتل من هستی» پس حجاج دستور داد که سر از بدن کمیل جدا کنند. حتی برخی از منابع تاریخی گفته اند که او در محبت علی (علیه السلام) زیاده روی میکرد.[7] او در مواجهه با حجاج با اینکه تحت فشار بود، اما همچنان بر علی (علیه السلام) درود و صلوات میفرستاد تا اینکه در راه ولایت حضرت علی به شهادت رسید.[8] هم اکنون در حوالی کوفه مزار وی زیارتگاه شیفتگان اهلبیت است. جالب است بدانیم که معاویه نیز بسیار از کمیل متنفر بود.[9]
پس تا اینجا روشن شد که کمیل گماردۀ حضرت علی (علیه السلام) در فیروزآباد یا دیگر نقاط فارس نبود. از سویی مقبرهای که امروزه به نام کورش مشهور شده، در عصر ساسانیان و پس از آن منسوب به کورش شمرده نمیشد. همچنین تخریب معابد و مقدسات اهلکتاب در فقه اسلامی جایز نیست. کمیل نیز هیچ گاه در پی تخریب آثار باستانی فارس برنیامد. اما پیرامون دعای کمیل...
کمیل در مسجد بصره محضر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید، و میان این دو سخنانی رد و بدل شد، پس حضرت دعای خضر نبی را به کمیل آموخت و به او فرمود: «ای کمیل، هر شب جمعه این چنین دعا بخوان یا حداقل در زندگیات یکبار هم که شده چنین بخوان. پس بنویس...». آنگاه امام (علیه السلام) دعای خضر نبی (علیه السلام) را به کمیل املاء فرمود و او نوشت.[10] پس این دعا به دعای کمیل مشهور شد. این دعا دارای مضامینی عالی و نکات نغز عرفانی است که خواندن آن و اندیشه پیرامون عبارات آن به همه عزیزان پیشنهاد میشود.
هالو:
دوست عزیز پاسخ شما را درج کردم تا نگویید متکلم وحده هستم. اما این را هم گفته باشم همان منابع تاریخی که شما به استناد آن ها تاریخ نقل میکنید موارد بسیاری دارد که به نفع شما نیست و آنها را سانسور میکنید و مسکوت میگذارید.
به تاریخ طبری ۱۶ جلدی اصلی نظری بیندازید، آنگاه تاریخ طبری ۵ جلدی که انتشارات سروش چاپ کرده را هم ببینید. مطالب ۱۱ جلد دیگر را ناشر ندیده یا نخواسته ببیند یا به نفعش نبوده ببیند.
همین الان که چهل سال بیشتر از تاریخ انقلاب نمیگذرد شما ببینید چطور وقایعی را که خیلی ها شاهدش بودند و دیده اند و شنیده اند را منکر میشوند و قلب حقیقت میکنند، چه رسد به ۱۴ قرن پیش.
الله اعلم
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در شبکه چهار مطرح شد:
از این به بعد هر خانه باید یک روحانی داشته باشد .چون ممکنه خانم نتونه حرف دلشو به شوهر بزنه و....
طرح هر خانه يك روحانى!! 🤨😑
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
از این به بعد هر خانه باید یک روحانی داشته باشد .چون ممکنه خانم نتونه حرف دلشو به شوهر بزنه و....
طرح هر خانه يك روحانى!! 🤨😑
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۷- کلیله و دمنه (خرگو و شیر)
T.me/mrhallo
#قصههای_کهن_ایران_زمین
#کلیله_و_دمنه
خرگوش و شیر
راوی : ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#کلیله_و_دمنه
خرگوش و شیر
راوی : ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
T.me/mrhallo – ۳- باران
در قصه باران همه اتفاقات داستان در همان لحظه نخست ترسیم میشود. حوض و آب صاف، آئینه آسمان با لکههای ابر سپید کبوتر مانند.
بعد ابرها تیره میشود و آذرخش و غرش آسمان، و باران، بعد رکود آئینهوار آب بهم میخورد و تصویر چهره راوی در آب مغشوش میشود.
داستانی از یک عشق، با کبوترهای سفید که با همان ابرها تصویر میشود، و سپس غرش و تیرگی که دوران جدائی است. با این جدائی راوی عاشق چهره روحش در هم میشکند و معشوق را جنده میخواند. چند رجعت به گذشته، و باران بهانه پیوند حال، و آن خاطرهها. دو رجعت به روزهای خوب با پروین و توصیف عاشقیها و بعد پروین چون سایهای در پشت درختها ناپدید میشود.
دو رجعت هم یکی بخانه فرهاد ، جائی که پوران را با همسرش میبیند. خاطرهای از شهر نو، پروین را با زنی فاحشه (مهین)در ذهن راوی پیوند میدهد. در حراج خرید پروین باختهاست (پیوند دیگری بین ازدواج به دلیل پولدار بودن رقیب و فحشا)
و این تغییر نظر، و عشق را با فحشا قیاس کردن و آن را سنگ روی چاه فاضلآب ازدواج به حساب آوردن، همان بهم ریختن چهره روح راوی در تیرگی آب حوض باران خورده است.
نه عشق بد است، نه ازدواج بلکه عاشق شکست خوردهاست که از درد اختلاف طبقاتی و محکومیتاش، چارهای ندارد جز اینکه جهان و روابط انسانی را به نحوی توصیف کند، که نافی شکستاش باشد.
شهرنو در برخی داستانهای میرصادقی حضور دارد. درست مثل چاهک توالت که در کنار عشق حضور دارد.
داستان جویبار دنبالهٔ داستان باران است. حالا دیگر پروین مردهاست. بیاد میآورد که پروین از ازدواج خود پشیمان است. ظاهرا معامله به جای عشق، به سود و ثمر ننشستهاست.
پروین آن بالا رفته. جای نامعلومی. شاید همانجا که در شعر راوی جویبارها به هم میپیوندند، تا غوغا و خروش را با خود به شهر بیاورد، جایی که سیل یخ بسته بازیچه کودکان میشود.
راوی از اینکه در سیستم بروکراسی غرق و طالب آسایش و راحت شده ناخرسند است. دیگر باران را دوست ندارد، شستشو نمیخواهد و پردهها را میکشد، تا نبیند و نشنود.
حکایت کارگری که سالهاست مسیر تکراری را میرود و میآید حکایت او هم هست. حکایت گرفتار شدن در تار عنکبوتی اداره. حکایت آدمهای کلیشهای که اعتنائی به پیرمردی که عصر زنان وارد اتوبوس میشود ندارند.
مرگ پروین گویا میخواهد او را بیدار کند. بعد از مدتها به اطراف خود نگاه میکند، کتاب از قفسه بیرون میگذارد که بخواند. اما راحتی صندلی اداره او را در آغوش گرم خود میفشارد.
شاید نویسنده هرگز دست به قلم نبرده تا بعد از نزدیک پنجاه سال، باز در مورد همان کارگر جوان و میانسال بنویسد. کارگری که گرفتاری آن روزهایش تکراری بودن زندگی بود و حالا گرسنگی است. دیگر کارمند اداره، در صندلی نرم خود فرو نمیرود، بلکه در اندیشه مسافر کشی بعد از ساعتکار است، و اتومبیلهائی را که وی در ذهن مرور میکرد که بخرد، آلمانی یا فرانسوی، کارمند امروزه فقط میتواند در خیابانها با حسرت عبوری نگاه کند. آن سیل خروشانی که راوی در شعر خود در انتظارش بود، آمد، و چیزی جز مصیبت نیاورد. شاید بی اعتقادی نسل امروز به روشنفکران بیجا نباشد، که اندیشههای خطای آنها سیه روزی دیگران بود.
صرفنظر از محتوا که بستگی تام و تمام به بستر زمانی هر اثر دارد و افکار و اندیشههای غالب در آن زمان، توصیفات زنده و جاندار، و تصویر پردازیهای میرصادقی کم نظیر است. به عبارتی او نویسنده است و معلم نویسندگی.
در داستانهای میرصادقی، حکایت ما را به نتیجهای مشخص سوق نمیدهد، نتیجه در عبارات خود حکایات تنیده است. درست مثل سفری که هدفش تماشای مسیر، و نتیجه گرفتن از مناظر مسیر است، تا مقصد.
✍کمالکمالی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بعد ابرها تیره میشود و آذرخش و غرش آسمان، و باران، بعد رکود آئینهوار آب بهم میخورد و تصویر چهره راوی در آب مغشوش میشود.
داستانی از یک عشق، با کبوترهای سفید که با همان ابرها تصویر میشود، و سپس غرش و تیرگی که دوران جدائی است. با این جدائی راوی عاشق چهره روحش در هم میشکند و معشوق را جنده میخواند. چند رجعت به گذشته، و باران بهانه پیوند حال، و آن خاطرهها. دو رجعت به روزهای خوب با پروین و توصیف عاشقیها و بعد پروین چون سایهای در پشت درختها ناپدید میشود.
دو رجعت هم یکی بخانه فرهاد ، جائی که پوران را با همسرش میبیند. خاطرهای از شهر نو، پروین را با زنی فاحشه (مهین)در ذهن راوی پیوند میدهد. در حراج خرید پروین باختهاست (پیوند دیگری بین ازدواج به دلیل پولدار بودن رقیب و فحشا)
و این تغییر نظر، و عشق را با فحشا قیاس کردن و آن را سنگ روی چاه فاضلآب ازدواج به حساب آوردن، همان بهم ریختن چهره روح راوی در تیرگی آب حوض باران خورده است.
نه عشق بد است، نه ازدواج بلکه عاشق شکست خوردهاست که از درد اختلاف طبقاتی و محکومیتاش، چارهای ندارد جز اینکه جهان و روابط انسانی را به نحوی توصیف کند، که نافی شکستاش باشد.
شهرنو در برخی داستانهای میرصادقی حضور دارد. درست مثل چاهک توالت که در کنار عشق حضور دارد.
داستان جویبار دنبالهٔ داستان باران است. حالا دیگر پروین مردهاست. بیاد میآورد که پروین از ازدواج خود پشیمان است. ظاهرا معامله به جای عشق، به سود و ثمر ننشستهاست.
پروین آن بالا رفته. جای نامعلومی. شاید همانجا که در شعر راوی جویبارها به هم میپیوندند، تا غوغا و خروش را با خود به شهر بیاورد، جایی که سیل یخ بسته بازیچه کودکان میشود.
راوی از اینکه در سیستم بروکراسی غرق و طالب آسایش و راحت شده ناخرسند است. دیگر باران را دوست ندارد، شستشو نمیخواهد و پردهها را میکشد، تا نبیند و نشنود.
حکایت کارگری که سالهاست مسیر تکراری را میرود و میآید حکایت او هم هست. حکایت گرفتار شدن در تار عنکبوتی اداره. حکایت آدمهای کلیشهای که اعتنائی به پیرمردی که عصر زنان وارد اتوبوس میشود ندارند.
مرگ پروین گویا میخواهد او را بیدار کند. بعد از مدتها به اطراف خود نگاه میکند، کتاب از قفسه بیرون میگذارد که بخواند. اما راحتی صندلی اداره او را در آغوش گرم خود میفشارد.
شاید نویسنده هرگز دست به قلم نبرده تا بعد از نزدیک پنجاه سال، باز در مورد همان کارگر جوان و میانسال بنویسد. کارگری که گرفتاری آن روزهایش تکراری بودن زندگی بود و حالا گرسنگی است. دیگر کارمند اداره، در صندلی نرم خود فرو نمیرود، بلکه در اندیشه مسافر کشی بعد از ساعتکار است، و اتومبیلهائی را که وی در ذهن مرور میکرد که بخرد، آلمانی یا فرانسوی، کارمند امروزه فقط میتواند در خیابانها با حسرت عبوری نگاه کند. آن سیل خروشانی که راوی در شعر خود در انتظارش بود، آمد، و چیزی جز مصیبت نیاورد. شاید بی اعتقادی نسل امروز به روشنفکران بیجا نباشد، که اندیشههای خطای آنها سیه روزی دیگران بود.
صرفنظر از محتوا که بستگی تام و تمام به بستر زمانی هر اثر دارد و افکار و اندیشههای غالب در آن زمان، توصیفات زنده و جاندار، و تصویر پردازیهای میرصادقی کم نظیر است. به عبارتی او نویسنده است و معلم نویسندگی.
در داستانهای میرصادقی، حکایت ما را به نتیجهای مشخص سوق نمیدهد، نتیجه در عبارات خود حکایات تنیده است. درست مثل سفری که هدفش تماشای مسیر، و نتیجه گرفتن از مناظر مسیر است، تا مقصد.
✍کمالکمالی
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۴- جویبار
T.me/mrhallo
مجموعه #داستان_کوتاه
#شبهای_تماشا_و_گلزرد
#هشت_شب
نوشته #جمال_میرصادقی
جویبار
راوی: ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب چهارم
#شبهای_تماشا_و_گلزرد
#هشت_شب
نوشته #جمال_میرصادقی
جویبار
راوی: ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب چهارم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فيلم کوتاه: زیباترین چیز
برنده جایزه LACHDA 2012 در مسابقه بهترین فیلم
رقص ماه MOON DANCE
نوشته و ساخته: کامرون کوول
باسپاس از: ح. عزت نژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
برنده جایزه LACHDA 2012 در مسابقه بهترین فیلم
رقص ماه MOON DANCE
نوشته و ساخته: کامرون کوول
باسپاس از: ح. عزت نژاد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
۸- کلیله و دمنه (شیر و شتر)
T.me/mrhallo
#قصههای_کهن_ایران_زمین
#کلیله_و_دمنه
شیر و شتر
راوی : ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
#کلیله_و_دمنه
شیر و شتر
راوی : ح.پرهام
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo