نمیتوانم تا خیابان بروم
بهخاطر کرونای لعنتی!
نمیدانم آن دخترک گلفروش هنوز هم گل میفروشد سر چهارراه. یعنی باز منتظر هست تا شیشه ماشین را بدهیم پایین و بپرسیم چند است. بخندد و بگوید ۱۰ هزار تومان.
ما هنوز چیزی نگفته، با سرعت بگوید نه اصلا ۸ هزار، نه ۵هزار تومان...
وقتی راه میافتیم هنوز از آینه ماشین نگاه میکند شاید آنطرف چهارراه بایستیم...
من این بار حتما ازش گل میخرم.
هر چقدر که بگوید!
آن پسری که توی مترو وسط شاوغی، فال حافظ میداد، و من هر بار میگفتم نمیخواهم. یعنی هنوز هستش توی مترو.
هر فالش فکر کنم هزار تومان بود. نمیدانم چرا یک بار هم نخریدم از او. گاهی که چند بار از جلویم رد میشد، ناامید نمیشد و باز نگاهم میکرد و دوباره میپرسید نمیخواهم؟
این بار ببینمش، حتما میخرم ازش!
شاید ایندفعه پنج فال حافظ یکجا بخرم ازش.
پیرزنی که خجالت میکشید بگوید خرجی ندارد، کنار پیادهرو، بغل ترهبار چند سمنو گذاشته بود جلویش، هیچکس هم ازش نمیخرید. از دور که میدیدم نگاهم میکرد. من میرفتم از خیابان رد میشدم، از خجالتش. ولی او باز هم نگاهم میکرد.
یعنی هنوز هستش؟
حتما سمنویش خوشمزه بوده، حتما همه امیدش فروش همان چند سمنو بوده. شاید کمک میخواسته رویش نمیشده بگوید...
یعنی بعد از عید، بعد از کرونا هم، باز سمنو میفروشد؟ باز میبینمش!
آن پسر که لباسهایش شده بودند رنگ زبالهها، تا میدید زبالهها را میبرم میرفت عقب، و نمیدانستم چرا. هیچوقت هم نشد ازش بپرسم چرا این کار را میکند.
شاید فکر میکرد از او بدم میآید، یا از لباسش. من که بدم نمیآمد از او، و از لباسش...
چرا هیچوقت نگفتمش.
شاید منتظر بوده یکبار بپرسم ازش اسمت چیست، بپرسم گرسنه نیستی!
یعنی دوباره میآیدش؟
ایندفعه حتما از او میپرسم.
میپرسم کمکی نمیخواهد.
گرسنه نیست؟
اصلا میپرسم چرا نمیرود مدرسه...
میپرسم از انقلاب ما راضی است؟
چه میگویم
او چه میداند انقلاب چی هست...
و چرا انقلاب شد!
میپرسم از خانوادهاش کسی بیمار نیست...
دارو میرسد بهشان!
کی کرونا برود...
آن ماده سگی که شش تا بچه داشت، قد و نیم قد، و زیبا، بالای خیابانمان.
آخرین باری که دیدمش پستانهایش خیلی خالی بودند. شکمش فرو رفته بود. بچههایش از سر و کول هم بالا میرفتند. ماده سگ آرام و بیصدا، خط آمدنم را، از همان دور میگرفت، فکر میکرد چیزی برایش آوردهام. من که چیزی نبرده بودم، باید مسیرم را نیمدایرهای میکردم، تا کمتر نگاهم به نگاهش بیفتد.
چرا برنمیگشتم از خانه برایش غذا ببرم؟
یعنی هنوز همان بالای خیابان ماست؟ هنوز نگاه میکند به مردمی که رد میشوند... بچههایش هنوز تپلمپل هستند؟
کرونا تمام شود حتما برای او هم غذا میبرم.
حتما هنوز منتظر است، بی زبان...
آن جوانی که میآمد داخل بیآرتی، گیتارش را در میآورد، میزد و میخواند.
میدید ۱۰۰ نفریم داخل اتوبوس هیچکس کمکش نمیکرد. راستش من میخواستم پولی بدهم، نمیدانم چرا دستم نمیرفت... .
اگر لازم نداشت که نمیآمد بالا، سرش را پایین نمیانداخت، انگشتهایش حتما درد میگرفتند از صبح که میزد. حتما حنجرهاش میگرفت.
این دفعه ببینمش بهجای دفعه قبلی هم به او چیزی میدهم، میدانم خجالت میکشد. موقع پیاده شدن میدهم خجالت نکشد...
یعنی کرونا میرود
دوباره برگردم خیابان!
خدا کند قهر نکرده باشند از ما
خدا کند کرونا نگرفته باشند
خدا کند کرونا نگیریم
من خنده آنها را دوست دارم
میدانم خنده آنها
خنده خداست...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
بهخاطر کرونای لعنتی!
نمیدانم آن دخترک گلفروش هنوز هم گل میفروشد سر چهارراه. یعنی باز منتظر هست تا شیشه ماشین را بدهیم پایین و بپرسیم چند است. بخندد و بگوید ۱۰ هزار تومان.
ما هنوز چیزی نگفته، با سرعت بگوید نه اصلا ۸ هزار، نه ۵هزار تومان...
وقتی راه میافتیم هنوز از آینه ماشین نگاه میکند شاید آنطرف چهارراه بایستیم...
من این بار حتما ازش گل میخرم.
هر چقدر که بگوید!
آن پسری که توی مترو وسط شاوغی، فال حافظ میداد، و من هر بار میگفتم نمیخواهم. یعنی هنوز هستش توی مترو.
هر فالش فکر کنم هزار تومان بود. نمیدانم چرا یک بار هم نخریدم از او. گاهی که چند بار از جلویم رد میشد، ناامید نمیشد و باز نگاهم میکرد و دوباره میپرسید نمیخواهم؟
این بار ببینمش، حتما میخرم ازش!
شاید ایندفعه پنج فال حافظ یکجا بخرم ازش.
پیرزنی که خجالت میکشید بگوید خرجی ندارد، کنار پیادهرو، بغل ترهبار چند سمنو گذاشته بود جلویش، هیچکس هم ازش نمیخرید. از دور که میدیدم نگاهم میکرد. من میرفتم از خیابان رد میشدم، از خجالتش. ولی او باز هم نگاهم میکرد.
یعنی هنوز هستش؟
حتما سمنویش خوشمزه بوده، حتما همه امیدش فروش همان چند سمنو بوده. شاید کمک میخواسته رویش نمیشده بگوید...
یعنی بعد از عید، بعد از کرونا هم، باز سمنو میفروشد؟ باز میبینمش!
آن پسر که لباسهایش شده بودند رنگ زبالهها، تا میدید زبالهها را میبرم میرفت عقب، و نمیدانستم چرا. هیچوقت هم نشد ازش بپرسم چرا این کار را میکند.
شاید فکر میکرد از او بدم میآید، یا از لباسش. من که بدم نمیآمد از او، و از لباسش...
چرا هیچوقت نگفتمش.
شاید منتظر بوده یکبار بپرسم ازش اسمت چیست، بپرسم گرسنه نیستی!
یعنی دوباره میآیدش؟
ایندفعه حتما از او میپرسم.
میپرسم کمکی نمیخواهد.
گرسنه نیست؟
اصلا میپرسم چرا نمیرود مدرسه...
میپرسم از انقلاب ما راضی است؟
چه میگویم
او چه میداند انقلاب چی هست...
و چرا انقلاب شد!
میپرسم از خانوادهاش کسی بیمار نیست...
دارو میرسد بهشان!
کی کرونا برود...
آن ماده سگی که شش تا بچه داشت، قد و نیم قد، و زیبا، بالای خیابانمان.
آخرین باری که دیدمش پستانهایش خیلی خالی بودند. شکمش فرو رفته بود. بچههایش از سر و کول هم بالا میرفتند. ماده سگ آرام و بیصدا، خط آمدنم را، از همان دور میگرفت، فکر میکرد چیزی برایش آوردهام. من که چیزی نبرده بودم، باید مسیرم را نیمدایرهای میکردم، تا کمتر نگاهم به نگاهش بیفتد.
چرا برنمیگشتم از خانه برایش غذا ببرم؟
یعنی هنوز همان بالای خیابان ماست؟ هنوز نگاه میکند به مردمی که رد میشوند... بچههایش هنوز تپلمپل هستند؟
کرونا تمام شود حتما برای او هم غذا میبرم.
حتما هنوز منتظر است، بی زبان...
آن جوانی که میآمد داخل بیآرتی، گیتارش را در میآورد، میزد و میخواند.
میدید ۱۰۰ نفریم داخل اتوبوس هیچکس کمکش نمیکرد. راستش من میخواستم پولی بدهم، نمیدانم چرا دستم نمیرفت... .
اگر لازم نداشت که نمیآمد بالا، سرش را پایین نمیانداخت، انگشتهایش حتما درد میگرفتند از صبح که میزد. حتما حنجرهاش میگرفت.
این دفعه ببینمش بهجای دفعه قبلی هم به او چیزی میدهم، میدانم خجالت میکشد. موقع پیاده شدن میدهم خجالت نکشد...
یعنی کرونا میرود
دوباره برگردم خیابان!
خدا کند قهر نکرده باشند از ما
خدا کند کرونا نگرفته باشند
خدا کند کرونا نگیریم
من خنده آنها را دوست دارم
میدانم خنده آنها
خنده خداست...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
" ضرورت وجود #داعش در ساوالان! "
(حکایتی آشنا برای عبرت ما!)
دههی فجر امسال فیلم سینمایی ساوالان (محصول ۱۳۶۸ به کارگردانی یدالله صمدی) رو از تلویزیون پخش کردند...
مثل بیشتر فیلمای دههیفجری! که توشون همه مردم روستاها تا قبل از انقلاب، ساده و دربدر و زیربارظلمرو بودند و کدخداشونم یه پله از اونا فلکزدهتر و باجبدهتر! نشون داده میشه و به مَدد انقلاب! یهو از اینرو به اونرو میشند و روشنفکر و مبارز و... !، توی این فیلم هم مردم دهِ آباد و سرسبزِ "ساوالان" هر سال باید کلی باج به راهزنا که گَهگُداری میومدند جیرهشون رو بگیرند میدادند...
تقریباً یه کُپی از فیلم هندی شعله، البته بدون رقصِ بَسَنتی!!!
القصّه یه روز مردم ده به خودشون اومدند که تا کی باید به راهزنا باج بدیم؟...
که با همفکری دستفروش دورهگرد ، کدخدای آبادی میره و یه عده تفنگچی از شهر مرزی کشور همسایه (عثمانی!) اجیر میکنه تا جلوی راهزنا رو بگیرند...
اتفاقاً نقشه جواب میده و تفنگچیا یه نَسق درست و حسابی از راهزنا میگیرند و خیلیاشون رو میکُشند و یه عدهشون رو اسیر میکنند... البته همون شب که مردم ده سرگرم جشن پیروزی بودند یکی (که بعداً معلوم میشه از همون تفنگچیای مزدوره!) راهزنای زندانی و خلع سلاح شده رو فراری میده...
اما بدبختی مردم ده تازه از اینجا شروع میشه؛ جور کردن خَرجوبَرج و آذوقه و علیق دستهی تفنگچیا با مردمه... دستهی تفنگچیا هم اهل بریز و بپاش در حد اعلی!...
بعد یه مدّت کمکم سَروصدای مردم ده درمیاد که تا کی باید بهترین مرغ و خروس و گاو و گوسفندمون رو واسه اینا کباب کنیم و... اینا هم فقط اینجا بخورند و بخوابند؟و تازه به ناموسمون هم چشم طمع داشته باشند... حالا هم که دیگه شَرِّ یاغیا کنده شده...
خلاصه کدخدای ده ترسون و لرزون میاد سراغ سرکردهی تفنگچیا و ماجرا رو میگه و عذرشون رو میخواد...
سرکرده هم علیرغم میل باطنیش برای تَرِک همچین سرزمین آباد و این بساط عیش و نوش مُرَتب، میگه باشه خیالی نیست... اما از اونطرف میره و راهزنای فراری رو مُسلّح و تجهیز میکنه و بهشون میگه حالا میتونید بازم به ده حمله کنید... هنوز سرکرده و افرادش از ده دور نشده بودند که راهزنا میریزند توی ده... کدخدا از ترس میفرسته سراغ سرکرده تفنگچیا که دستم به دامنتون برگردید و به دادمون برسید...
تفنگچیا هم از خداخواسته برمیگردند و دوباره روز از نو روزی از نو... راهزنا رو فراری میدند و خودشون دوباره میشند خانِ ده... و مردم ده هم نوکر بیجیره و مواجبشون
بماند که بعدها پهلوون ده مردم رو علیه اونا میشورونه و واسه جنگ با اونا آموزششون میده... و اونا رو از ده بیرون میکنند...
هیچی دیگه ، همین!
فقط خواستم بگم همیشه #داعش بوده و البتّه #داعشهراسی نیز!
#زورو
@zorro_ch
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
(حکایتی آشنا برای عبرت ما!)
دههی فجر امسال فیلم سینمایی ساوالان (محصول ۱۳۶۸ به کارگردانی یدالله صمدی) رو از تلویزیون پخش کردند...
مثل بیشتر فیلمای دههیفجری! که توشون همه مردم روستاها تا قبل از انقلاب، ساده و دربدر و زیربارظلمرو بودند و کدخداشونم یه پله از اونا فلکزدهتر و باجبدهتر! نشون داده میشه و به مَدد انقلاب! یهو از اینرو به اونرو میشند و روشنفکر و مبارز و... !، توی این فیلم هم مردم دهِ آباد و سرسبزِ "ساوالان" هر سال باید کلی باج به راهزنا که گَهگُداری میومدند جیرهشون رو بگیرند میدادند...
تقریباً یه کُپی از فیلم هندی شعله، البته بدون رقصِ بَسَنتی!!!
القصّه یه روز مردم ده به خودشون اومدند که تا کی باید به راهزنا باج بدیم؟...
که با همفکری دستفروش دورهگرد ، کدخدای آبادی میره و یه عده تفنگچی از شهر مرزی کشور همسایه (عثمانی!) اجیر میکنه تا جلوی راهزنا رو بگیرند...
اتفاقاً نقشه جواب میده و تفنگچیا یه نَسق درست و حسابی از راهزنا میگیرند و خیلیاشون رو میکُشند و یه عدهشون رو اسیر میکنند... البته همون شب که مردم ده سرگرم جشن پیروزی بودند یکی (که بعداً معلوم میشه از همون تفنگچیای مزدوره!) راهزنای زندانی و خلع سلاح شده رو فراری میده...
اما بدبختی مردم ده تازه از اینجا شروع میشه؛ جور کردن خَرجوبَرج و آذوقه و علیق دستهی تفنگچیا با مردمه... دستهی تفنگچیا هم اهل بریز و بپاش در حد اعلی!...
بعد یه مدّت کمکم سَروصدای مردم ده درمیاد که تا کی باید بهترین مرغ و خروس و گاو و گوسفندمون رو واسه اینا کباب کنیم و... اینا هم فقط اینجا بخورند و بخوابند؟و تازه به ناموسمون هم چشم طمع داشته باشند... حالا هم که دیگه شَرِّ یاغیا کنده شده...
خلاصه کدخدای ده ترسون و لرزون میاد سراغ سرکردهی تفنگچیا و ماجرا رو میگه و عذرشون رو میخواد...
سرکرده هم علیرغم میل باطنیش برای تَرِک همچین سرزمین آباد و این بساط عیش و نوش مُرَتب، میگه باشه خیالی نیست... اما از اونطرف میره و راهزنای فراری رو مُسلّح و تجهیز میکنه و بهشون میگه حالا میتونید بازم به ده حمله کنید... هنوز سرکرده و افرادش از ده دور نشده بودند که راهزنا میریزند توی ده... کدخدا از ترس میفرسته سراغ سرکرده تفنگچیا که دستم به دامنتون برگردید و به دادمون برسید...
تفنگچیا هم از خداخواسته برمیگردند و دوباره روز از نو روزی از نو... راهزنا رو فراری میدند و خودشون دوباره میشند خانِ ده... و مردم ده هم نوکر بیجیره و مواجبشون
بماند که بعدها پهلوون ده مردم رو علیه اونا میشورونه و واسه جنگ با اونا آموزششون میده... و اونا رو از ده بیرون میکنند...
هیچی دیگه ، همین!
فقط خواستم بگم همیشه #داعش بوده و البتّه #داعشهراسی نیز!
#زورو
@zorro_ch
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
سلام جناب عالی پیام امروز که به برکت اینترنت وشبکه های مجازی از دنیا بعنوان دهکده جهانی یاد میشود واقعا جای تاسف دارد که مسیولین کشور ما که در بیانیه آقای طریف درخواست 3میلیون دویست هزار کیت تشخیص از سازمان بهداشت جهانی را طرح کرده اند حال با حضور پزشکان بدون مرز در کشور برای کمک به مردم مخالفند به نظر میرسد آقایون فقط وسایل و تجهیزات پزشکی را میخواهند تا بدون نظارت آنها وسایل را به گروههای لبنانی و عراقی و فلسطینی و حوثی بفرستند چرا که اگر آنها در کشور باشند دیکر امکان دله دزدی و فروش تجهیزات در بازار سیاه برایشان سخت خواهد شد پس چه بهتر وسایل را بگیرند و خود پزشکان را جاسوس و یا بقولی اجنه همکار سازمانهای جاسوسی معرفی کنند واقعا بدا به حال ملت ایران در هزاره سوم 😢😢😢😢😭😭😭
شب نشيني هالو
✅🔵🔴حالا که دیدن جهان اسلام وائمه هیچ کاری از دستشان برنمی آید وکسی را شفا ندادند، آمده انتقاد میکند. آنهم از رو متن یعنی این که نوشتن و دستش دادن 🔹 می گوید چیزی به نام طب اسلامی نداریم؛ از سویی عده ای به نام "طب اسلامی" برای منافع خود سودجویی کرده و مشکلاتی…
سلام استاد
حالاکه آقای مکارم شیرازی فرموده اند
مجموعه ای بنام طب اسلامی نداریم
به جزچندآیه وروایت درمورد پیشگیری ودرمان وافرادی بنام طب اسلامی دکانی بازکرده اند وبه قول ایشان به جهان اسلام ضربه هم
زده اند...
لطف کنید ازایشان ودیگر مراجع بپرسید
آیااساسا چیزی بنام اقتصاد اسلامی،یا
سیاست اسلامی ،یا فرهنگ اسلامی ،یاهنراسلامی وجود دارد یاخیر..
باتشکر لطفا بدون ذکرنام
حالاکه آقای مکارم شیرازی فرموده اند
مجموعه ای بنام طب اسلامی نداریم
به جزچندآیه وروایت درمورد پیشگیری ودرمان وافرادی بنام طب اسلامی دکانی بازکرده اند وبه قول ایشان به جهان اسلام ضربه هم
زده اند...
لطف کنید ازایشان ودیگر مراجع بپرسید
آیااساسا چیزی بنام اقتصاد اسلامی،یا
سیاست اسلامی ،یا فرهنگ اسلامی ،یاهنراسلامی وجود دارد یاخیر..
باتشکر لطفا بدون ذکرنام
سلام آقای عالی پیام
امیدوارم این چند کلمه حرف من که از خوانندگان مطالب شما هستم را منتشر فرمایید ایین نامیمونی رواج دارد که اگر کسی خطایی دارد بجای نقد حرفها و نظراتش فورا به او یک برچسب زده میشود و بایکوت فکری و خبری می کنیم این روش در ۴۰ سال گذشته توسط جمهوری اسلامی و مخالفانش اجرا شده و متاسفانه تمامی هم ندارد، شما که ادعای تفکر و تعقل دارید به این دوستان یادآوری کنید که مزدور آمریکا(از نظر جمهوری اسلامی) هم می تواند سخن صحیح و درستی را بگوید و یا مزدور حکومت (از نظر مخالفان جمهوری اسلامی مانند آقای امید دانا ) می تواند مطالب منطقی هم بگوید بجای انگ زدن، توهین و افترا و فحاشی به مخالفانمان چهار کلمه حرف حساب در رد یا تایید موارد بگوییم و انتخاب را به بینندگان و خوانندگان بگذاریم اصرار بر مواضع مان و استفاده از روشهای نامطلوب تخریبی اعم از اینکه حق و یا ناحق باشد در مخاطب اجباری ناخوشایند را تلقین می نماید که در نهایت به نتیجه مطلوب ما منجر نخواهد شد. یادمان باشد شناخت شعور و آگاهی تزریقی نیست و باید داوطلبانه باشد. از مطر من بیان زیبای شما در قالب شعر به اندازه صد مقاله انتقادی اثر دارد ولی تفحص در زندگی مردم غیر از گناهی ثمری ندارد از نظر من حتی شمر هم می تواند گاهی راست بگوید و آیت الله هم می تواند گاهی دروغ بگوید و بالعکس، لذا یاد بگیریم در منظر نقد به گفته ها قضاوت کنیم نه به افراد .
با سپاس
از طرف: یک فعال اجتماعی
امیدوارم این چند کلمه حرف من که از خوانندگان مطالب شما هستم را منتشر فرمایید ایین نامیمونی رواج دارد که اگر کسی خطایی دارد بجای نقد حرفها و نظراتش فورا به او یک برچسب زده میشود و بایکوت فکری و خبری می کنیم این روش در ۴۰ سال گذشته توسط جمهوری اسلامی و مخالفانش اجرا شده و متاسفانه تمامی هم ندارد، شما که ادعای تفکر و تعقل دارید به این دوستان یادآوری کنید که مزدور آمریکا(از نظر جمهوری اسلامی) هم می تواند سخن صحیح و درستی را بگوید و یا مزدور حکومت (از نظر مخالفان جمهوری اسلامی مانند آقای امید دانا ) می تواند مطالب منطقی هم بگوید بجای انگ زدن، توهین و افترا و فحاشی به مخالفانمان چهار کلمه حرف حساب در رد یا تایید موارد بگوییم و انتخاب را به بینندگان و خوانندگان بگذاریم اصرار بر مواضع مان و استفاده از روشهای نامطلوب تخریبی اعم از اینکه حق و یا ناحق باشد در مخاطب اجباری ناخوشایند را تلقین می نماید که در نهایت به نتیجه مطلوب ما منجر نخواهد شد. یادمان باشد شناخت شعور و آگاهی تزریقی نیست و باید داوطلبانه باشد. از مطر من بیان زیبای شما در قالب شعر به اندازه صد مقاله انتقادی اثر دارد ولی تفحص در زندگی مردم غیر از گناهی ثمری ندارد از نظر من حتی شمر هم می تواند گاهی راست بگوید و آیت الله هم می تواند گاهی دروغ بگوید و بالعکس، لذا یاد بگیریم در منظر نقد به گفته ها قضاوت کنیم نه به افراد .
با سپاس
از طرف: یک فعال اجتماعی
شب نشيني هالو
سلام 👈البته اینجا انستیتو پاستور یا موسسه رازی و دانشجو ها در حال آموزش، چرا که پزشکان با این حیوانات به راحتی کار میکنند
سلام استاد عزیز پزشکان در انستیتو پاستور و یا مراکز تحقیقاتی متأسفانه نقش چندانی ایفا نمیکند و اکثراً متخصصان رشتههای علوم پایه هستند مانند رشته های بیوتکنولوژی و ژنتیک و بیوشیمی و میکروبیولوژی و...
که این متخصصان سالهای سال است که در حق آنها اجحاف شده و بسیاری از آنها مجبور به ترک وطن و مهاجرت شدهاند و نبود این محققان امروزه خیلی به چشم میخورد
که این متخصصان سالهای سال است که در حق آنها اجحاف شده و بسیاری از آنها مجبور به ترک وطن و مهاجرت شدهاند و نبود این محققان امروزه خیلی به چشم میخورد
سلام استاد عزيز
ممنون بابت ارسال اين بى صنمى
اما نمى دانم چرا نسبت به شما محبتى ويژه دارم
و هموطنى دلسوز و صاحب رأى مى دانمتان
اميدوارم از اين بحران بسلامت عبور كنيد
ما هم در مالزى هستيم تا حالا دو نفر بسبب كرونا مرده اند برخى منابع تا ٨ نفر اعلام كرده اند
دولت ، كل كشور را دو هفته تعطيلى ملى اعلام كرده و به قرنطينه برده و امروز هم مجددا دو هفته ديگر تمديد كرد و با وجود امكانات و ثروت از كشورهاى ديگر كمك خواسته.
دو سه روز پيش پادشاه كل ايالت هاى مالزى با لباس عادى در خيابان با ماموران جهت كنترل قرنطينه همكارى مى كرد و به بيمارستان و مركز كنترل ويروس رفته بود و هنوز هم بشدت پيگير است البته پادشاهان در مالزى قدرت سياسى و اجرايى نداشته و جنبه سنتى و سمبليك هستند
نخست وزير جديد محى الدين ياسين
ساعت به ساعت گزارش مى دهد
از دو روز پيش ارتش و نيروهاى ويژه هم براى كنترل و شدت قرنطينه در خيابان ها و راه ها مستقر شده اند
وقتى اين دقت و كنترل را در اينجا و ساير كشورهاى دنيا مى بينم دلم براى هموطنان و كشورم مى سوزه
ممنون بابت ارسال اين بى صنمى
اما نمى دانم چرا نسبت به شما محبتى ويژه دارم
و هموطنى دلسوز و صاحب رأى مى دانمتان
اميدوارم از اين بحران بسلامت عبور كنيد
ما هم در مالزى هستيم تا حالا دو نفر بسبب كرونا مرده اند برخى منابع تا ٨ نفر اعلام كرده اند
دولت ، كل كشور را دو هفته تعطيلى ملى اعلام كرده و به قرنطينه برده و امروز هم مجددا دو هفته ديگر تمديد كرد و با وجود امكانات و ثروت از كشورهاى ديگر كمك خواسته.
دو سه روز پيش پادشاه كل ايالت هاى مالزى با لباس عادى در خيابان با ماموران جهت كنترل قرنطينه همكارى مى كرد و به بيمارستان و مركز كنترل ويروس رفته بود و هنوز هم بشدت پيگير است البته پادشاهان در مالزى قدرت سياسى و اجرايى نداشته و جنبه سنتى و سمبليك هستند
نخست وزير جديد محى الدين ياسين
ساعت به ساعت گزارش مى دهد
از دو روز پيش ارتش و نيروهاى ويژه هم براى كنترل و شدت قرنطينه در خيابان ها و راه ها مستقر شده اند
وقتى اين دقت و كنترل را در اينجا و ساير كشورهاى دنيا مى بينم دلم براى هموطنان و كشورم مى سوزه
پروردگارا... مدارس را هرچه سریعتر بازگشایی بفرما، بنده نمیتوانم آنلاین تدریس بکنم
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴سوراخای سیب زمینی رو با خاک و گِل میگیرن بعد میفروشن
همچین ملت بیرحمی شدیم..
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
همچین ملت بیرحمی شدیم..
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مشکی: خداناباوران
آبی: یهودیان
سبز: مسلمانان
زرد: مسیحیان
رنگها یادتان باشد. حالا کلیپ زیر را ببینید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
آبی: یهودیان
سبز: مسلمانان
زرد: مسیحیان
رنگها یادتان باشد. حالا کلیپ زیر را ببینید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با یووال نوح هراری
فیلسوف و مورخ
در مورد گذشته و آینده بشر، مذهب، فاشیسم، مارکسیسم و ...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
فیلسوف و مورخ
در مورد گذشته و آینده بشر، مذهب، فاشیسم، مارکسیسم و ...
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
شب نشيني هالو
قنادی معروف نان سپیده خیابان ستارخان تهران 👇 شب نشینی هالو @sh_n_halloo کانال اشعار #هالو @mrhallo
در کانال شب نشینی هالو ، عکس نان سپیده گذاشته بودید و زیرنویس شده که قنادی نان سپیده خیابان ستارخان تهران است.
فکر کنم به علت شباهت اسمی اشتباه شده است. این نان سپیده قشم است که پلمپ هم شده است.
من خودم اهل قشم هستم و از جریان مطلع هستم و خواستم شما را در جریان بگذارم تا ناخواسته باعث تبلیغات سوء برای واحد دیگری نگردد،
موفق و پیروز باشید
فکر کنم به علت شباهت اسمی اشتباه شده است. این نان سپیده قشم است که پلمپ هم شده است.
من خودم اهل قشم هستم و از جریان مطلع هستم و خواستم شما را در جریان بگذارم تا ناخواسته باعث تبلیغات سوء برای واحد دیگری نگردد،
موفق و پیروز باشید
شب نشيني هالو
قنادی معروف نان سپیده خیابان ستارخان تهران 👇 شب نشینی هالو @sh_n_halloo کانال اشعار #هالو @mrhallo
هالو جان
اون قنادی تو شیرازه نه تهران.
بلوار ستارخان شیراز
هالو: علیالظاهر همون قشم باید درست تر باشه. چون تعداد کسانی که تذکر دادند قشم است، بیشتره
اون قنادی تو شیرازه نه تهران.
بلوار ستارخان شیراز
هالو: علیالظاهر همون قشم باید درست تر باشه. چون تعداد کسانی که تذکر دادند قشم است، بیشتره
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببخشید کلیپ زیرنویس فارسی نداره ولی کلیت مزخرفات مردک اینه که خدا را شکر که ویروس کرونا که سرباز الله و مامور خداست باعث کشته شدن آمریکاییها، ایتالیایی هاوشیعیان ایرانی شده وازخوشحالی چنان خود را جر میدهد
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo