ايستگاه صلواتي به مناسبت نيمه شعبان

امروز ١٢/٢٥
به همت دانش آموزان عزيز دبيرستان
اين ايستگاه صلواتي فردا نيز ادامه خواهد داشت…
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي

در مسير ديدن تئاتر ايستگاه متروك…

يا دائم اللطف...

🌺💐🌼🌸🌷🥀🌻
🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯
🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆
خبر مهم و فوري
خوشحاليم كه در آستانه بهار طبيعت و زيبا شدن جهان، قبولي ٥٨ نفر از دانش آموزان نخبه و تلاشگر دبيرستان سلام تجريش را در " مرحله اول المپيادهاي كشوري" به اطلاع شما برسانيم.
خدا را به خاطر يك سال پر از موفقيتهاي گوناگون و درخشان كه با همت و تلاش فرزندان عزيزمان و دبيران و كادر پر تلاش دبيرستان و همت والاي اولياي گرانقدر پشت سر گذاشتيم سپاس مي گوييم .
به اميد سالي پر از خير و بركت و سلامتي براي همه هم وطنانمان به ويژه يكايك اعضاي خانواده بزرگ سلام تجريش.
ارادتمند
٢٦ اسفند ١٤٠٠
#موفقيتها #المپياد
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي

🔵#تجربی🚑💉

🟦برنامه مطالعاتی نوروز ۱۴۰۱

پیش‌به‌سوی کسب بهترین‌ها 😊

📆 فروردین ۱۴۰۱

موفق باشید🌼


#دهم‌تجربی
#عید‌تازه
#موفقیت‌نزدیک‌است
#دوره‌بیستم

🔵#ریاضی👨‍💻👑

🟦برنامه مطالعاتی نوروز ۱۴۰۱

پیش‌به‌سوی کسب موفقیت عالی
📆 فروردین ۱۴۰۱

موفق باشید🌼


#دهم‌ریاضی

#موفقیت‌نزدیک‌است
#دوره‌بیستم

🔵#تجربی🚑💉

🟦برنامه مطالعاتی نوروز ۱۴۰۱

پیش‌به‌سوی کسب بهترین‌ها 😊

📆 فروردین ۱۴۰۱

موفق باشید🌼


#یازدهم‌تجربی
#عید‌تازه
#موفقیت‌نزدیک‌است
#دوره‌نوردهم

🔵#تجربی🚑💉

🟦برنامه مطالعاتی نوروز ۱۴۰۱
ویژۀ دانش‌اموزان با تراز بالای ۷۰۰۰، آزمون مدارس برتر ۳

پیش‌به‌سوی کسب بهترین‌ها 😊

📆 فروردین ۱۴۰۱

موفق باشید🌼


#یازدهم‌تجربی
#عید‌تازه
#موفقیت‌نزدیک‌است
#دوره‌نوردهم

خودت بخواه که این روزگار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

ميلاد امام زمان عج مبارك باد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فاضل_نظری
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي #مناسبتها

✅در قسمت سوم سریال «سربداران» (محمدعلی نجفی، ۱۳۶۲) صحنه‌ای هست که بعد از به دار زدن پانزده نفر که خود را شبیه شیخ حسن جوری ساخته بودند، شیخ حسن (امین تارخ) و شاگردش، عزیزالدین مجدّی (بهروز بقایی) همراه پسربچه‌ای دارند از باشتین می‌روند. بر تپه‌ای در کنار مسیرشان، جماعتی با پرچم و طبل و نقاره و اسبی سفید ظاهر می‌شوند و آهنگی می‌نوازند که موسیقی تیتراژ خود سریال است. خواندن دیالوگهای این صحنه، در روز عید نیمه شعبان، لطف دیگری دارد. متنی که کیوان رهگذار نوشته و بنا به روایتی، محمود دولت‌آبادی دیالوگهای آن را بازنویسی کرده است:
@salam1tajrish
عزیزالدین: ای شیخ روی تپه به شرق نگاه کن. داستان چیست؟
شیخ حسن: روستاییان اطراف شهر هستند.
عزیزالدین: آن اسب سفید چیست؟
شیخ حسن: هر بامداد ایشان بالای تپه می‌آیند.
عزیزالدین: آن اسب را هر روز می‌آورند؟
شیخ حسن: آری، و هر طلوع بازمی‌گردند.
پسر: برای چه؟ برای که؟
شیخ حسن: کسی قرار است که بیاید.
پسر: آن چه کسی است که قرار است این بامداد بیاید؟
شیخ حسن: هر بامداد قرار است بیاید.
پسر: و نمی‌آید؟
شیخ حسن: می‌آید برادر، می‌آید.
پسر: آن چه کسی است؟
شیخ حسن: آن عدل است، داد است، محو ظلم است، بهروزی است، نیکبختی است، پاکی است، سپاه روشنایی است، ... چه بگویم؟ از کلمات و کلام بالاتر است... مهدی است. ... برویم برادر.
پسر: ای شیخ، آیا بقیه راه را تا آخر می‌دانید؟
عزیزالدین: اگر انسان راه را تا آخر می‌دانست، هرگز به راه نمی‌افتاد.
bit.ly/2KtoLkF