شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
«همه آدم‌ها ستاره‌هایی دارن که برای مردم مختلف یه جور نیستن.
برای کسایی که مسافرن، ستاره‌ها راهنمان. برای بعضی دیگه چیزی بیش از چراغ‌های روشن توی آسمون نیستن. برای کسایی که دانشمندند، اونا معمان. برای مرد تاجر، طلا بودن؛ اما همه این ستاره‌ها ساکت و خاموشن. فقط تویی که ستاره‌هایی خواهی داشت که کس دیگه‌ای اونا رو نداره.»

از کتاب #شازده_کوچولو
نوشته #آنتوان_دوسنت_اگزوپری
ترجمه #زهرا_تیرانی
نشر #آموت
به راستی هیچ چیز هرگز جای رفیق گمشده را پر نخواهد کرد.
نمی‌توان برای خود دوستان قدیمی درست کرد.
هیچ چیز با این گنجینه ی خاطرات مشترک، این همه رنج‌ها و مصائبِ با هم چشیده، این همه قهرها و آشتی‌ها و هیجان‌های تند همسنگ نیست.
این دوستی‌ها تکرار نمی‌شوند.
کسی که نهال بلوطی به این امید می‌نشاند که به زودی در سایه اش بنشیند، خیالی خام می‌پرورد…!

زمین انسان‌ها
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی...پی چه می گردی؟
شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها می گردم.
روباه گفت: آدم ها تفنگ دارند و شکار می کنند. این کارشان آزاردهنده است. مرغ هم پرورش می دهند و تنها فایده ی شان همین است. تو پی مرغ می گردی؟
شازده کوچولو گفت: نه من پی دوست می گردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت : اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده ای است. یعنی ایجاد علاقه کردن...
-ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: البته.
تو برای من هنوز پسر بچه ای بیش نیستی مثل صدها هزار پسر بچه دیگر و من نیازی به تو ندارم تو هم نیازی به من نداری.
من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود...

شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- اما اون یه گل معمولی نیست...گل توئه
زمانی که صرف گلت کردی اونو انقدر مهم می‌کنه
+ اون گل منه...
- باید برگردی پیشش

شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
روباه گفت: سلام
شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را ندید ولی مودبانه جواب سلام داد.
صدا گفت: من اینجا هستم زیر درخت سیب...
شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی!
روباه گفت: من روباه هستم.
شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمی‌توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.
شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش!
اما پس از کمی تامل باز گفت: اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی پی چه می‌گردی؟
شازده کوچولو گفت: من پی آدم‌ها می‌گردم. اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: آدم‌ها تفنگ دارند و شکار می‌کنند. این کارشان آزار دهنده است. مرغ هم پرورش می‌دهند و تنها فایده شان همین است. تو پی مرغ می‌گردی؟
شازده کوچولو گفت: نه من پی دوست می‌گردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده ای است. یعنی ایجاد علاقه کردن...
-ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: البته. تو برای من هنوز پسر بچه ای بیش نیستی مثل صدها هزار پسر بچه دیگر و من نیازی به تو ندارم تو هم نیازی به من نداری. من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود....
شازده کوچولو گفت: کم کم دارم می‌فهمم... گلی هست... و من گمان می‌کنم آن گل مرا اهلی کرده است...

شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
تو خودت را محاکمه خواهی کرد. این دشوارترین کار است.
محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل‌تر است. تو اگر توانستی درباره خود درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی.


شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@PoemAndLiterature
احساس روزمرگی می‌کنم...
ولی اگه تو منو اهلی کنی، نور امید توی زندگیم می‌درخشد...
اون وقته که من صدای پایی رو که با صدای پاهای دیگه فرق داره رو می‌شناسم.

فقط چیزهایی رو که اهلی کنی می‌تونی بشناسی. آدم‌ها دیگه وقت شناختن هر چیزی رو ندارن. چیزها رو آماده از مغازه‌ها می‌خرن.
ولی هیچ مغازه‌ای "دوستی" رو نمی‌فروشه...
پس برای همین، آدما دیگه دوستی ندارن...
تو اگه دوست می‌خوای، منو اهلی کن...

آدم‌ها این حقیقت رو فراموش کردن.
اما تو نباید فراموش کنی.
تو همیشه مسئول اون چیزی هستی که اهلیش کردی. تو مسئول گلت هستی...

شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@PoemAndLiterature
این‌جا مقصد نیست.
آغاز هم نیست...

فقط گریزی‌ست برای حرف زدن با خودم، با خودش.
با کسی که همواره در من است و با من نیست،
و از این روست که «او» خطابش می‌کنم.

تکه‌ای هستم جدا شده از چیزی که نمی‌شناسمش.
تبعید شده‌ام به زمین انسان‌ها.
سیاره‌ام مدت‌هاست که فراموشم کرده است.

لااقل بر من بتاب، تا بی‌تابی‌هایم را در تابش خودت ببینی!

#آنتوان_دوسنت_اگزوپری

@PoemAndLiterature
آدم‌ها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند؛ شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.
فکر می‌کنند می‌توانند همه‌چیز را از نو بسازند؛ محکم و بی‌نقص.

اما حقیقت ندارد…
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین جای زندگیمان به بعد را مى‌ساختيم…

#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@PoemAndLiterature