در حالی که گامهایم سنگین بود [سخت قدم برمیداشتم]
با وجود این،
به سوی تو
شدیداً
میدویدم...
برگردان: #فاطمه_رهائی
@PoemAndLiterature
با وجود این،
به سوی تو
شدیداً
میدویدم...
برگردان: #فاطمه_رهائی
@PoemAndLiterature
شعر و ادبیات
في البَدْء .. کانَتْ فاطمهْ و بعدَها – تَکَوّنَتْ عناصرُ الأشیاءْ النارُ – و التّرابُ والمیاهُ – والهواءْ و کانَتِ اللُّغاتُ و الأسماءْ ... والصیفُ – والربیعُ والصباحُ – والمساءْ و بعدَ عَینَيْ فاطمهْ إکتشفَ العالَمُ سِرَّ الوردَةِ السوداءْ و بعدَها .. بألفِ…
[به نظر من، این شعر، یکی از اوجهای قبانی محسوب میشه.]
نخست، فاطمه بود
و پس از او، ارکانِ اشیا شکل گرفت
آتش و خاک...
و آب و هوا
واژهها و نامها...
تابستان و بهار
روز و شب...
و بعد از چشمان فاطمه،
گیتی راز گل سیاه را دریافت
هزار قرن پس از او
زنان آمدند...
ترجمه: #فاطمه_رهائی
@PoemAndLiterature
نخست، فاطمه بود
و پس از او، ارکانِ اشیا شکل گرفت
آتش و خاک...
و آب و هوا
واژهها و نامها...
تابستان و بهار
روز و شب...
و بعد از چشمان فاطمه،
گیتی راز گل سیاه را دریافت
هزار قرن پس از او
زنان آمدند...
ترجمه: #فاطمه_رهائی
@PoemAndLiterature