شعر و ادبیات
179 subscribers
1.2K photos
92 videos
55 files
184 links
«تو همان روح لطیفی که خداوندِ غزل
به تو خورده‌ست میان کلماتش سوگند»

همراهمان باشید تا کمی ادبیات بچشیم!

@Fateme_Rahaei
Download Telegram
در حسرتِ زندگیِ دیگران بودن
برای این است که از بیرون که نگاه می‌کنی،
زندگیِ دیگران یک کل است که وحدت دارد
اما زندگیِ خودمان، که از درون نگاهش می‌کنیم،
همه‌اش تکه‌تکه و پاره‌پاره به نظر می‌آید
و ما هنوز هم در پیِ سرابِ وحدت می‌دویم...


#یادداشت‌ها
#آلبر_کامو
آنچه انسان در میان بلایا می آموزد،
این است که در درون افراد بشر،
ستودنی ها بیشتر از تحقیر کردنی هاست ...

#آلبر_کامو
طاعون
من می‌دانستم که نومیدی هست، اما نمی‌دانستم یعنی چه...
من هم مثل همه خیال می‌کردم که نومیدی بیماری روح است، اما نه، بدن زجر می‌کشد!
پوست تنم، سینه‌ام، دست و پایم درد می‌کند...
سرم خالی است و دلم به هم می‌خورد و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه‌ی اینها با هم!
کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه‌ی موجودات نفرت کنم.
چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!


کالیگولا
#آلبر_کامو
با نگاهی نافذ در برابر ابنا بشر می ایستم و قصه شرمساری های خویش را حکایت میکنم. بی آنکه اثری را که برجای میگذارد لحظه ای از نظرم دور دارم و هنگامی که میگویم "من رذلترین اراذل بوده ام" وقت آن میرسد که به تدریج و نامحسوس در سخنرانیم من را به ما تبدیل کنم.
هرچه بیشتر خودم را متهم کنم، بیشتر حق آن را خواهم داشت که درباره شما قضاوت کنم، ازین بالاتر شما را تحریک میکنم تا خود بر خویشتن داوری کنید.

سقوط
#آلبر_کامو
همواره زمانی فرا می‌رسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل یکی را برگزید ...
این معیار انسان شدن است!

افسانه سیزیف
#آلبر_کامو
‍ برای من ماجرای مردی را نقل کرده‌اند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که رفیقش از آن محروم شده بود.
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟

سقوط
#آلبر_کامو
من شیوه‌ی کارتان را خوب فهمیده‌ام. شما مردم را گرسنه نگاه داشته‌اید و آن‌ها را از هم جدا کرده‌اید تا عصیان و شورش‌شان را از بین ببرید، شما آن‌ها را ضعیف و درمانده می‌کنید و سبعانه، نیروی آن‌ها را می‌بلعید و اوقات‌شان را مشغول می‌کنید تا از وحشت نه جوشش بکنند و نه مجالی برای جوشش داشته باشند! آن‌ها در یک جای ایستاده‌اند و درجا می‌زنند، راضی باشید! علی‌رغم جمعیتی که دارند تنها هستند. من هم تنها هستم. همه‌ی ما تنها هستیم زیرا دیگران ترسو و ذلیل هستند... ولی با وجود تنهایی و اسارت، با وجود آن که مانند آن‌ها خوار و پست شده‌ام، به شما اعلام می‌کنم که شما هیچ نیستید و این که این قدرتی که تا چشم کار می‌کند، گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است چیزی نیست مگر سایه‌ی کوچکی که به روی قطعه خاکی سنگینی می‌کند و بر اثر بادی خشمگین نابود می‌شود.

حکومت نظامی (🎭)
#آلبر_کامو
زمانی می‌رسد که انسان دیگر جوشش عشق را حس نمی‌کند...
آن‌چه می‌ماند فقط تراژدی است.
زیستن برای کسی یا برای چیزی دیگر معنایی ندارد.
دیگر هیچ چیز معنایی ندارد جز اندیشه‌ی مردن به خاطر چیزی!

#آلبر_کامو
می دانید چه چیز را
بیش از همه تحسین می کنم؟

این که زور نمی تواند چیزی بنیاد نهد.

در دنیا فقط دو قدرت وجود دارد:
سرنیزه و اندیشه...
سرانجام سرنیزه مغلوب اندیشه می شود


#آلبر_کامو
عصیانگر ترجیح می‌دهد که ایستاده بمیرد تا اینکه زانو زده زندگی کند.

#آلبر_کامو
از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت!
اما...
از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن بهانه‌ی هستی؛ این است آنچه تحمل کردنی نیست.
نمی‌شود بی‌دلیل زندگی کرد ...

#آلبر_کامو
متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد، می‌تواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آن‌قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله‌اش سر نرود!

#آلبر_کامو
ما به ندرت برای کسانی که از ما بهترند راز دل می‌گوییم!
حتی از محضرشان می‌گریزیم
در مقابل، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می‌کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف‌ها و حقارت‌هایمان شریکند...
بنابراین ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم، یا بهتر شویم
زیرا در این‌ صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم!
ما فقط می‌خواهیم که بر حالمان رقت‌ آورند و در راهی که می‌رویم تشویق‌مان کنند! خلاصه می‌خواهیم دیگر مقصر نباشیم و در عین حال برای تزکیه نفس‌مان هم قدمی برنداریم!
نه از وقاحت نصیب کافی برده‌ایم و نه از فضیلت!
نه نیروی ارتکاب گناه داریم و نه قدرت اجرای ثواب

سقوط
#آلبر_کامو
هنگامی که فقر با زندگی بی‌آسمان و بی‌امید توام شود، آخرین و نفرت انگیزترین بی‌عدالتی‌ها به اوج می‌رسند. در واقع باید هر چه می‌توان انجام داد تا این انسان‌ها از تحقیر دوگانه‌ی بینوایی و زشتی رهایی یابند...

پشت و رو
#آلبر_کامو
ماجرای مردی را شنیدم که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی که رفیقش از آن محروم بود لذت نبرد!

چه کسی...
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟

#آلبر_کامو
من زندگی را دوست دارم.
ضعف حقیقی من همین است:
به‌حدی دوستش دارم که از آن‌چه جز خود زندگی است، هیچ‌گونه تصوری ندارم.
اشراف نمی‌توانند خود را ببینند مگر با کمی فاصله نسبت به خود و زندگی خود.
اگر ضرورت ایجاب کند جان می‌سپرند.
شکسته‌شدن را به خم‌شدن ترجیح می‌دهند ولی من خم می‌شوم؛ زیرا هم‌چنان خود را دوست دارم.

#آلبر_کامو
1
همواره زمانی فرا می‌رسد که
باید میان تماشاگر بودن
و عمل یکی را برگزید،
این معیار انسان شدن است!

افسانه‌ى سيزيف
#آلبر_کامو
این دنیا بی‌عشق به منزله‌ی دنیای مرده‌ای است و پیوسته ساعتی فرا می‌رسد که انسان از زندان‌ها و کار و تلاش خسته می‌شود و چهره‌ی عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد می‌خواهد.

طاعون
#آلبر_کامو
@PoemAndLiterature
هر چه بیشتر از خودت بی‌خبرم می‌گذاری، بیشتر به تو فکر می‌کنم.

#آلبر_کامو

@MinimalForLife
@PoemAndLiterature
این قدرتی که تا چشم کار می‌کند، گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است، چیزی نیست مگر سایه‌ٔ کوچکی که به روی قطعه‌خاکی سنگینی می‌کند و بر اثر بادی خشمگین نابود می‌شود.

حکومت نظامی
#آلبر_کامو
@PoemAndLiterature