✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻زهرا سادات هاشمی
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را
تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست
یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را
هر شب عبور قافله ای باز می کند
در من مسیر تازه ی شام و عراق را
بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را
بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز باده ی لبریز داغ را
در آب و خاک … آتش من گر گرفته است
طوفان ! به حال خود بگذار این اجاق را
حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر ! بخوان و گریه کن آن اتفاق را
#امام_سجاد علیه السلام
#زهرا_سادات_هاشمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻زهرا سادات هاشمی
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را
تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست
یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را
هر شب عبور قافله ای باز می کند
در من مسیر تازه ی شام و عراق را
بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را
بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز باده ی لبریز داغ را
در آب و خاک … آتش من گر گرفته است
طوفان ! به حال خود بگذار این اجاق را
حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر ! بخوان و گریه کن آن اتفاق را
#امام_سجاد علیه السلام
#زهرا_سادات_هاشمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻حسین دارند
تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
بیتو اما، نتوان گفت که بر من چه گذشت
از دلم پرس که اینگونه زمینگیر نبود
آه از درد اسیری که به همراهی اشک
جز صدای جرس و نالۀ زنجیر نبود
با تو میخواستم از کرببلا برگردم
با تو بودن، چه کنم، آه، که تقدیر نبود
گرچه با اشک مرا از تو جدا میکردند
رفتنم را تو ببخشای، که تقصیر نبود
خواستم جای گلو، بر بدنت بوسه زنم
به تنت جز اثر بوسۀ شمشیر نبود...
مردمی عهد شکستند که گوش دلشان
آنقَدَر سنگ، که امید به تأثیر نبود
لحظهای کاش! پس از داغ مرا میدیدی
تا ببینی که چنین، خواهر تو پیر نبود
#امام_سجاد علیه السلام
#حسین_دارند
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻حسین دارند
تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
بیتو اما، نتوان گفت که بر من چه گذشت
از دلم پرس که اینگونه زمینگیر نبود
آه از درد اسیری که به همراهی اشک
جز صدای جرس و نالۀ زنجیر نبود
با تو میخواستم از کرببلا برگردم
با تو بودن، چه کنم، آه، که تقدیر نبود
گرچه با اشک مرا از تو جدا میکردند
رفتنم را تو ببخشای، که تقصیر نبود
خواستم جای گلو، بر بدنت بوسه زنم
به تنت جز اثر بوسۀ شمشیر نبود...
مردمی عهد شکستند که گوش دلشان
آنقَدَر سنگ، که امید به تأثیر نبود
لحظهای کاش! پس از داغ مرا میدیدی
تا ببینی که چنین، خواهر تو پیر نبود
#امام_سجاد علیه السلام
#حسین_دارند
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻سید حمید رضا برقعی
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#امام_سجاد علیه السلام
#سید_حمید_رضا_برقعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سید حمید رضا برقعی
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#امام_سجاد علیه السلام
#سید_حمید_رضا_برقعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻محمد سعید میرزایی
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
#امام_سجاد علیه السلام
#محمد_سعید_میرزایی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻محمد سعید میرزایی
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
#امام_سجاد علیه السلام
#محمد_سعید_میرزایی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻محمدحسین ملکیان
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی
میآید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی
میآید و پیشانی او صبح، چه صبحی
میآید و پیش نظرش شام... چه شامی
شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بیآنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی
او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی
یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی
دلها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری
با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمندهام از رویت اگر قافیه آب است
شرمندهام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است
زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است
در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است
درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است
چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی
ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان...
هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان
در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟
بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!
در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!
افتادهای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیدهست به این شهر، خبرها
#امام_سجاد علیه السلام
#محمد_حسین_ملکیان
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻محمدحسین ملکیان
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی
میآید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی
میآید و پیشانی او صبح، چه صبحی
میآید و پیش نظرش شام... چه شامی
شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بیآنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی
او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی
یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی
دلها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری
با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمندهام از رویت اگر قافیه آب است
شرمندهام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است
زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است
در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است
درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است
چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی
ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان...
هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان
در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟
بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!
در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!
افتادهای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیدهست به این شهر، خبرها
#امام_سجاد علیه السلام
#محمد_حسین_ملکیان
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅دو رباعى تقديم به سيدالسجادين (علیه السلام)
🔻سعید نسیمی
1⃣رباعی اول
تو پرچم سبز كربلايى مولا
فرماندهء سنگر دعايى مولا
اشك تو بود رسانهء نهضت عشق
مصداق «سلاحه البكايى» مولا
2⃣رباعی دوم
اسلام ز گريههاى تو احيا شد
قرآن به صحيفهء شما معنا شد
يك عمر قعود سبز سجادهء اشك
تكميل قيام سرخ عاشورا شد
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#رباعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سعید نسیمی
1⃣رباعی اول
تو پرچم سبز كربلايى مولا
فرماندهء سنگر دعايى مولا
اشك تو بود رسانهء نهضت عشق
مصداق «سلاحه البكايى» مولا
2⃣رباعی دوم
اسلام ز گريههاى تو احيا شد
قرآن به صحيفهء شما معنا شد
يك عمر قعود سبز سجادهء اشك
تكميل قيام سرخ عاشورا شد
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#رباعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻سعید نسیمی
امام مقتل و روضه، امام اشك و بكا
امام سجده و محراب امام ذكر و دعا
امام وارث آلالههای بیسر عشق
امام شبنم گلواژههای سرخ بلا
امام واقعهء حرّه، ای پناه همه
امام غربت شيعه، امام خوف و رجا
امام ناقهء عريان، امام شامستيز
كه كرد خطبهء شامت يزيد را رسوا
امام روضهء «الشّام» وسنگ وآتش وبام
زنان و معجر و سرها، نظارهء اعدا
چقدر آينهء ريسمان و دست عليست
ميان اين غل و زنجير دستهای شما
فدای غيرت چشمان بسته از شرمت
كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهرا
امام روضهء سختِ «زحرمله چه خبر؟»
امام گريهء مشك دريدهء سقا
امام پيرو خورشيد سرخ نيزهنشين
امام بوسه به حلق مقطّعالاعضا
تمام عمر زآب وغذا وطفل وجوان
گريز روضه زدی ياد ظهر عاشورا
هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف
به تير ونيزه وخنجر، به تيغ وسنگ وعصا
امام نالهء شبهای بیچراغ بقيع
كه بیصداست چو فرياد زائران شما
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سعید نسیمی
امام مقتل و روضه، امام اشك و بكا
امام سجده و محراب امام ذكر و دعا
امام وارث آلالههای بیسر عشق
امام شبنم گلواژههای سرخ بلا
امام واقعهء حرّه، ای پناه همه
امام غربت شيعه، امام خوف و رجا
امام ناقهء عريان، امام شامستيز
كه كرد خطبهء شامت يزيد را رسوا
امام روضهء «الشّام» وسنگ وآتش وبام
زنان و معجر و سرها، نظارهء اعدا
چقدر آينهء ريسمان و دست عليست
ميان اين غل و زنجير دستهای شما
فدای غيرت چشمان بسته از شرمت
كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهرا
امام روضهء سختِ «زحرمله چه خبر؟»
امام گريهء مشك دريدهء سقا
امام پيرو خورشيد سرخ نيزهنشين
امام بوسه به حلق مقطّعالاعضا
تمام عمر زآب وغذا وطفل وجوان
گريز روضه زدی ياد ظهر عاشورا
هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف
به تير ونيزه وخنجر، به تيغ وسنگ وعصا
امام نالهء شبهای بیچراغ بقيع
كه بیصداست چو فرياد زائران شما
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅ کاروان اسرا در کوفه
🔻احمد بابایی
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
#کاروان_اسرا_در_کوفه
#احمد_بابایی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻احمد بابایی
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
#کاروان_اسرا_در_کوفه
#احمد_بابایی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅ کاروان اسرا در کوفه
🔻ژولیده نیشابوری
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
#کاروان_اسرا_در_کوفه
#ژولیده_نیشابوری
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻ژولیده نیشابوری
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
#کاروان_اسرا_در_کوفه
#ژولیده_نیشابوری
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅غزال حضرت زينب (سلام الله علیها)
🔻سید محمد رضا حسینی
ناچار مي برند
بانوي خسته را كه به اجبار مي برند
ناموس شاه را
اينگونه با شرايط دشوار مي برند
در كوچه با طناب
تاريخ را به صحنه تكرار مي برند
اينبار كوفيان
با دست بسته زينب كرار مي برند
قامت خميده را
با ياد روضه در و ديوار مي برند
در بين ازدحام
از لابه لاي مردم بازار مي برند
در جاي جاي شهر
زنها از اين مشاهده اخبار مي برند
در مجلس شراب
از عمد پيش چشم علمدار مي برند
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#سید_محمد_رضا_حسینی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سید محمد رضا حسینی
ناچار مي برند
بانوي خسته را كه به اجبار مي برند
ناموس شاه را
اينگونه با شرايط دشوار مي برند
در كوچه با طناب
تاريخ را به صحنه تكرار مي برند
اينبار كوفيان
با دست بسته زينب كرار مي برند
قامت خميده را
با ياد روضه در و ديوار مي برند
در بين ازدحام
از لابه لاي مردم بازار مي برند
در جاي جاي شهر
زنها از اين مشاهده اخبار مي برند
در مجلس شراب
از عمد پيش چشم علمدار مي برند
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#سید_محمد_رضا_حسینی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
Telegram
جرعه | Jor'e
جرعه ناشر اشعار فاخر، مقاتل مستند و سبکهای سنتی و نوین
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
✅زمينه حضرت زينب (سلام الله علیها)
🔻سید محمدرضا حسینی
1⃣بند اول
داغ دوري تو ، پيرم كرده حسين
اين دل من پر درد حسين
فكر و خيال، تو ي سر من ، ميگرده حسين
چي به سر تو آوردن ، تا از تنت درآوردن ، اون پيرهن و حسين / كشتي من و حسين
ديدم كه شده ، جسم تو كبود ، راه نفست ، بند اومده بود
خدا مي دونه هنوزم ، نميشه باور زينب
سري به نيزه بلند است ، در برابر زينب
2⃣بند دوم
جسمت روي زمين، زخم بال و پرت
حلقه زدن همه دور و برت
تشنه تورو ، كشتن جلوي ، چشم مادرت
داداش نميره از يادم ، به پاي تو من افتادم ، گفتم نرو حسين ، كشتن تورو حسين
خم شد قدم از ، اين داغ عظيم ، من موندم و اين، طفلان يتيم
ديگه طاقت نميارم ، خدايا من بي علمدار
امون از هلهله هاي ، مردمِ سر بازار
3⃣بند سوم
ميبيني كه چقدر، بعد از كوفه و شام
زخم تنم ، نميبينه چشام
پير شدم و ، نمونده به خدا ، رمقي به پاهام
من و تو كوچه مي بردن ، برام صدقه آوردن ، خوردم زمين داداش، مردم همين داداش
واي از دل ما ، از حال رباب ، از كوفه و شام ، از بزم شراب
تمام اين شب و روزا ، ديگه يادما نميره
يه روزي ميرسه زينب ، بي حسين ميميره
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#سید_محمد_رضا_حسینی
#زمینه
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این زمینه در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🔻سید محمدرضا حسینی
1⃣بند اول
داغ دوري تو ، پيرم كرده حسين
اين دل من پر درد حسين
فكر و خيال، تو ي سر من ، ميگرده حسين
چي به سر تو آوردن ، تا از تنت درآوردن ، اون پيرهن و حسين / كشتي من و حسين
ديدم كه شده ، جسم تو كبود ، راه نفست ، بند اومده بود
خدا مي دونه هنوزم ، نميشه باور زينب
سري به نيزه بلند است ، در برابر زينب
2⃣بند دوم
جسمت روي زمين، زخم بال و پرت
حلقه زدن همه دور و برت
تشنه تورو ، كشتن جلوي ، چشم مادرت
داداش نميره از يادم ، به پاي تو من افتادم ، گفتم نرو حسين ، كشتن تورو حسين
خم شد قدم از ، اين داغ عظيم ، من موندم و اين، طفلان يتيم
ديگه طاقت نميارم ، خدايا من بي علمدار
امون از هلهله هاي ، مردمِ سر بازار
3⃣بند سوم
ميبيني كه چقدر، بعد از كوفه و شام
زخم تنم ، نميبينه چشام
پير شدم و ، نمونده به خدا ، رمقي به پاهام
من و تو كوچه مي بردن ، برام صدقه آوردن ، خوردم زمين داداش، مردم همين داداش
واي از دل ما ، از حال رباب ، از كوفه و شام ، از بزم شراب
تمام اين شب و روزا ، ديگه يادما نميره
يه روزي ميرسه زينب ، بي حسين ميميره
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#سید_محمد_رضا_حسینی
#زمینه
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این زمینه در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✅زمینه امام سجاد (علیه السلام)
🔻سجاد محمدی
1⃣بند اول
خونوادم چقد محنت كشيدن
جلو چشمام دل از دنيا بريدن
كي ميدونه چرا حالم خرابه
شنيدن كي بود مانند ديدن
خودم ديدم خواهرم اتيش گرفت
خودم ديدم برادرم پر كشيد
توو مهموني كاشكي نبودم هيج وقت
خودم ديدم قامت عمم خميد
2⃣بند دوم
بعضي حرفا فقط باعث درده
حتي فكرش منو بيچاره كرده
توو اين چند ساله من سوالم اينه
يعني ديگه عمو برنميگرده؟
خودم ديدم عمود خيمه افتاد
خودم ديدم رباب توو خيمه جون داد
خودم ديدم يه مشك پاره پاره
خودم ديدم عمه چه حالي داره
3⃣بند سوم
واسه هيچ كس خدا نياره هيچ وقت
توو يه روز هر چي داشت ازش بگيرن
برا اون مادري كه كربلا بود
همه ي مادرا بايد بميرن
خودم ديدم گهواره رو ميبردن
جلو خيمه چقد زمين ميخوردن
خودم ديدم ربابو بين بازار
باحرفاشون چقد ميدادن آزار
#امام_سجاد علیه السلام
#سجاد_محمدی
#زمینه
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این زمینه در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🔻سجاد محمدی
1⃣بند اول
خونوادم چقد محنت كشيدن
جلو چشمام دل از دنيا بريدن
كي ميدونه چرا حالم خرابه
شنيدن كي بود مانند ديدن
خودم ديدم خواهرم اتيش گرفت
خودم ديدم برادرم پر كشيد
توو مهموني كاشكي نبودم هيج وقت
خودم ديدم قامت عمم خميد
2⃣بند دوم
بعضي حرفا فقط باعث درده
حتي فكرش منو بيچاره كرده
توو اين چند ساله من سوالم اينه
يعني ديگه عمو برنميگرده؟
خودم ديدم عمود خيمه افتاد
خودم ديدم رباب توو خيمه جون داد
خودم ديدم يه مشك پاره پاره
خودم ديدم عمه چه حالي داره
3⃣بند سوم
واسه هيچ كس خدا نياره هيچ وقت
توو يه روز هر چي داشت ازش بگيرن
برا اون مادري كه كربلا بود
همه ي مادرا بايد بميرن
خودم ديدم گهواره رو ميبردن
جلو خيمه چقد زمين ميخوردن
خودم ديدم ربابو بين بازار
باحرفاشون چقد ميدادن آزار
#امام_سجاد علیه السلام
#سجاد_محمدی
#زمینه
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این زمینه در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
Telegram
جرعه | Jor'e
جرعه ناشر اشعار فاخر، مقاتل مستند و سبکهای سنتی و نوین
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
Forwarded from جرعه | Jor'e
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻سید حمید رضا برقعی
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#امام_سجاد علیه السلام
#سید_حمید_رضا_برقعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سید حمید رضا برقعی
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#امام_سجاد علیه السلام
#سید_حمید_رضا_برقعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
Forwarded from جرعه | Jor'e
✅دو رباعى تقديم به سيدالسجادين (علیه السلام)
🔻سعید نسیمی
1⃣رباعی اول
تو پرچم سبز كربلايى مولا
فرماندهء سنگر دعايى مولا
اشك تو بود رسانهء نهضت عشق
مصداق «سلاحه البكايى» مولا
2⃣رباعی دوم
اسلام ز گريههاى تو احيا شد
قرآن به صحيفهء شما معنا شد
يك عمر قعود سبز سجادهء اشك
تكميل قيام سرخ عاشورا شد
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#رباعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سعید نسیمی
1⃣رباعی اول
تو پرچم سبز كربلايى مولا
فرماندهء سنگر دعايى مولا
اشك تو بود رسانهء نهضت عشق
مصداق «سلاحه البكايى» مولا
2⃣رباعی دوم
اسلام ز گريههاى تو احيا شد
قرآن به صحيفهء شما معنا شد
يك عمر قعود سبز سجادهء اشك
تكميل قيام سرخ عاشورا شد
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#رباعی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
Forwarded from جرعه | Jor'e
✅شهادت امام سجاد (علیه السلام)
🔻سعید نسیمی
امام مقتل و روضه، امام اشك و بكا
امام سجده و محراب امام ذكر و دعا
امام وارث آلالههای بیسر عشق
امام شبنم گلواژههای سرخ بلا
امام واقعهء حرّه، ای پناه همه
امام غربت شيعه، امام خوف و رجا
امام ناقهء عريان، امام شامستيز
كه كرد خطبهء شامت يزيد را رسوا
امام روضهء «الشّام» وسنگ وآتش وبام
زنان و معجر و سرها، نظارهء اعدا
چقدر آينهء ريسمان و دست عليست
ميان اين غل و زنجير دستهای شما
فدای غيرت چشمان بسته از شرمت
كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهرا
امام روضهء سختِ «زحرمله چه خبر؟»
امام گريهء مشك دريدهء سقا
امام پيرو خورشيد سرخ نيزهنشين
امام بوسه به حلق مقطّعالاعضا
تمام عمر زآب وغذا وطفل وجوان
گريز روضه زدی ياد ظهر عاشورا
هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف
به تير ونيزه وخنجر، به تيغ وسنگ وعصا
امام نالهء شبهای بیچراغ بقيع
كه بیصداست چو فرياد زائران شما
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
🔻سعید نسیمی
امام مقتل و روضه، امام اشك و بكا
امام سجده و محراب امام ذكر و دعا
امام وارث آلالههای بیسر عشق
امام شبنم گلواژههای سرخ بلا
امام واقعهء حرّه، ای پناه همه
امام غربت شيعه، امام خوف و رجا
امام ناقهء عريان، امام شامستيز
كه كرد خطبهء شامت يزيد را رسوا
امام روضهء «الشّام» وسنگ وآتش وبام
زنان و معجر و سرها، نظارهء اعدا
چقدر آينهء ريسمان و دست عليست
ميان اين غل و زنجير دستهای شما
فدای غيرت چشمان بسته از شرمت
كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهرا
امام روضهء سختِ «زحرمله چه خبر؟»
امام گريهء مشك دريدهء سقا
امام پيرو خورشيد سرخ نيزهنشين
امام بوسه به حلق مقطّعالاعضا
تمام عمر زآب وغذا وطفل وجوان
گريز روضه زدی ياد ظهر عاشورا
هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف
به تير ونيزه وخنجر، به تيغ وسنگ وعصا
امام نالهء شبهای بیچراغ بقيع
كه بیصداست چو فرياد زائران شما
#امام_سجاد علیه السلام
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
✅ روضة العلما
⚪️مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
🔘حضرت حر (علیه السلام)
نقل میکنند که حضرت در بین راه، دستور داد آب زیاد بردارند و بعد حرکت کنند. در بین راه یکی از اصحاب حسین گفت: «اللهُ اکبرُ، اللهُ اکبرُ»! امام فرمود: چرا تکبیر میگویی؟ او گفت: من در این بیابان بی آب و علف، نخلستان میبینم. این یک معجزه است! اینجا بیابان بی آب و علف است، چطور یک نخلستان در آن پیدا شده است؟! یکی از اصحاب دقّت کرد و گفت: نه؛ این نخلستان نیست؛ اینها سوارها و سرنیزه ها هستند که سایهشان پیدا شده است. حسین گفت: صبر کنید. ایستادند تا آنها نزدیک شدند. بالأخره دیدند که آن سیاهی، سپاه حُرّ است با هزار نفر سوار.
سپاه حرّ تشنه بودند و آب هم نداشتند. حسین گفت: آبهایی که گفتم بردارید، به اینها بدهید! حتّی دارد که یکی از اینها که عقب مانده بود، وقتی به لشگر رسید، خودِ حضرت با دست مبارکش به او آب داد. او پسر علی است و دیده است که پدرش در صفّین با معاویه چکار کرد. حسین به ابنای بشر درس داد و گفت: اگر دشمن خونی تو هم آمد تا تو را بکُشد، آب را از او دریغ نکن! میخواهی بجنگی، بجنگ؛ میخواهی بکُشی، بکُش؛ امّا به او تشنگی نده؛ به او آب بده! واقعاً در ابنای بشر حسین کارهایی کرده که واقعاً عجیب است. همین مسأله باعث شد که حرّ کمی از تحمیقهایی که ابنزیاد کرده بود، فاصله بگیرد و از نادانی بیرون بیاید.
بعد از این ماجرا، صحبتهایی بین حضرت و حُرّ ردّ و بدل شد که من به آنها کار ندارم. وقتی موقع ظهر و نماز شد، حسین به حُرّ گفت: تو برو با اصحابت نماز بخوان، من هم با اصحابم نماز می¬خوانم. اینجا اوّلین دوراهی بین دنیا و آخرت بود که حرّ با آن مواجه شد. حُرّ گفت: من هم می آیم و با شما نماز می¬خوانم. اینجا بود که حرّ با این انتخاب آخرت، مساوی عمل گذشتهاش را پاک کرد و آرام آرام نشانه های سعادتمندی در او نمایان شد. درست است که او مَساویِ عمل داشت، امّا وقتی بین دوراهی دنیا و آخرت، امامت لشگر خود را رها کرد و اقتدا به امام را انتخاب نمود، خداوند مساوی عملش را بخشید.
دوراهی دوم وقتی بود که حسین حرکت کرد و گفت: حالا که نمیخواهید من به کوفه بیایم، من به جای دیگری میروم. حُرّ آمد، جلوی حضرت را گرفت و گفت: من نمیگذارم بروی. حسین به او گفت: «مَا تُریدُ؟ ثَکِلَتْکَ أمُّکَ»؛ از من چه میخواهی؟ مادرت به عزایت بنشیند! این تعبیر در میان عرب، خیلی تند است. امّا حرّ باز هم بر سر دوراهی دنیا و آخرت، آخرت را انتخاب کرد و گفت: بهخدا قسم؛ اگر کس دیگری غیر از تو، اینطور اسم مادر مرا برده بود، من هم اسم مادرش را همانطور میبردم؛ امّا چه کنم که مادر تو زهرا3 است و من چارهای جز این ندارم که نام او را به بهترین وجه ببرم. اینجا هم به سعادت ابدی و اخروی نزدیکتر شد.
سومین دوراهی هم در روز عاشورا بود. امام حسین با اباالفضل پیش عمرسعد آمد. حُرّ هم آنجا بود؛ او اوّلین سردار لشکر عمرسعد است. عمرسعد پیشنهادهای امام حسین را قبول نکرد و حضرت برگشت. حُرّ به عمرسعد گفت: آیا هیچیک از پیشنهادهای حسین را قبول نمیکنی؟ او گفت: نه، میخواهم با او آنچنان جنگی کنم که آسانترینِ آن این باشد که دستها از پیکرها و سرها از بدنها جدا شود. اینجا بود که حُرّ ماند. او بین دوراهی دنیا و آخرت قرار گرفت و انتخاب هم خیلی برایش سخت بود.
مهاجربن اوس میگوید: من دیدم حُرّ سوار مَرکَب است، امّا بدنش دارد میلرزد. ببینید مهاجر میگوید: به او گفتم که ای حُرّ، اگر از بهترین سرداران کوفه سؤال میکردند، من از تو تجاوز نمیکردم؛ این چه حالی است که در تو میبینم؟! حرّ گفت: ای مهاجر، من خودم را بین بهشت و جهنّم میبینم و بهخدا قسم، غیر بهشت را انتخاب نمیکنم. ناگهان حُرّ رکاب را زد و به سوی خیام حسین حرکت کرد و رفت؛ امّا جملاتی را هم میگفت: «اللّهمَّ إلیکَ أنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ»؛ خدایا؛ من تو را انتخاب کردم. من گذشتۀ بدی دارم و کارهای خیلی بدی انجام دادهام! «فَإنّی فَقَدْ أرعَبْتُ قُلُوبَ أوْلِیَائِکَ وَ أوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّکَ»؛ من دل دوستان تو را لرزاندم؛ من دل بچّههای دختر پیغمبرت را لرزاندم؛ من این زن و بچّهها را ترساندم...
حرّ حرکت کرد تا نزدیک خیام حسین رسید. وقتی از مرکب پیاده شد، نمیدانم صورتش را روی خاک گذاشت یا سرش پایین بود که حسین به او فرمود: «إرفَعْ رَأسَکَ»؛ سرت را بلند کن! خدایا! ما را امشب به حُبّ حسین سربلند کن! به حسین عرض کرد: «هَل لِی مِن تَوبَة»؟ آقا! آیا خدا توبۀ من را قبول میکند؟ حسین فرمود: بله! خدا توبهپذیر است
#روضة_العلما
#حضرت_حر علیه السلام
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
⚪️مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
🔘حضرت حر (علیه السلام)
نقل میکنند که حضرت در بین راه، دستور داد آب زیاد بردارند و بعد حرکت کنند. در بین راه یکی از اصحاب حسین گفت: «اللهُ اکبرُ، اللهُ اکبرُ»! امام فرمود: چرا تکبیر میگویی؟ او گفت: من در این بیابان بی آب و علف، نخلستان میبینم. این یک معجزه است! اینجا بیابان بی آب و علف است، چطور یک نخلستان در آن پیدا شده است؟! یکی از اصحاب دقّت کرد و گفت: نه؛ این نخلستان نیست؛ اینها سوارها و سرنیزه ها هستند که سایهشان پیدا شده است. حسین گفت: صبر کنید. ایستادند تا آنها نزدیک شدند. بالأخره دیدند که آن سیاهی، سپاه حُرّ است با هزار نفر سوار.
سپاه حرّ تشنه بودند و آب هم نداشتند. حسین گفت: آبهایی که گفتم بردارید، به اینها بدهید! حتّی دارد که یکی از اینها که عقب مانده بود، وقتی به لشگر رسید، خودِ حضرت با دست مبارکش به او آب داد. او پسر علی است و دیده است که پدرش در صفّین با معاویه چکار کرد. حسین به ابنای بشر درس داد و گفت: اگر دشمن خونی تو هم آمد تا تو را بکُشد، آب را از او دریغ نکن! میخواهی بجنگی، بجنگ؛ میخواهی بکُشی، بکُش؛ امّا به او تشنگی نده؛ به او آب بده! واقعاً در ابنای بشر حسین کارهایی کرده که واقعاً عجیب است. همین مسأله باعث شد که حرّ کمی از تحمیقهایی که ابنزیاد کرده بود، فاصله بگیرد و از نادانی بیرون بیاید.
بعد از این ماجرا، صحبتهایی بین حضرت و حُرّ ردّ و بدل شد که من به آنها کار ندارم. وقتی موقع ظهر و نماز شد، حسین به حُرّ گفت: تو برو با اصحابت نماز بخوان، من هم با اصحابم نماز می¬خوانم. اینجا اوّلین دوراهی بین دنیا و آخرت بود که حرّ با آن مواجه شد. حُرّ گفت: من هم می آیم و با شما نماز می¬خوانم. اینجا بود که حرّ با این انتخاب آخرت، مساوی عمل گذشتهاش را پاک کرد و آرام آرام نشانه های سعادتمندی در او نمایان شد. درست است که او مَساویِ عمل داشت، امّا وقتی بین دوراهی دنیا و آخرت، امامت لشگر خود را رها کرد و اقتدا به امام را انتخاب نمود، خداوند مساوی عملش را بخشید.
دوراهی دوم وقتی بود که حسین حرکت کرد و گفت: حالا که نمیخواهید من به کوفه بیایم، من به جای دیگری میروم. حُرّ آمد، جلوی حضرت را گرفت و گفت: من نمیگذارم بروی. حسین به او گفت: «مَا تُریدُ؟ ثَکِلَتْکَ أمُّکَ»؛ از من چه میخواهی؟ مادرت به عزایت بنشیند! این تعبیر در میان عرب، خیلی تند است. امّا حرّ باز هم بر سر دوراهی دنیا و آخرت، آخرت را انتخاب کرد و گفت: بهخدا قسم؛ اگر کس دیگری غیر از تو، اینطور اسم مادر مرا برده بود، من هم اسم مادرش را همانطور میبردم؛ امّا چه کنم که مادر تو زهرا3 است و من چارهای جز این ندارم که نام او را به بهترین وجه ببرم. اینجا هم به سعادت ابدی و اخروی نزدیکتر شد.
سومین دوراهی هم در روز عاشورا بود. امام حسین با اباالفضل پیش عمرسعد آمد. حُرّ هم آنجا بود؛ او اوّلین سردار لشکر عمرسعد است. عمرسعد پیشنهادهای امام حسین را قبول نکرد و حضرت برگشت. حُرّ به عمرسعد گفت: آیا هیچیک از پیشنهادهای حسین را قبول نمیکنی؟ او گفت: نه، میخواهم با او آنچنان جنگی کنم که آسانترینِ آن این باشد که دستها از پیکرها و سرها از بدنها جدا شود. اینجا بود که حُرّ ماند. او بین دوراهی دنیا و آخرت قرار گرفت و انتخاب هم خیلی برایش سخت بود.
مهاجربن اوس میگوید: من دیدم حُرّ سوار مَرکَب است، امّا بدنش دارد میلرزد. ببینید مهاجر میگوید: به او گفتم که ای حُرّ، اگر از بهترین سرداران کوفه سؤال میکردند، من از تو تجاوز نمیکردم؛ این چه حالی است که در تو میبینم؟! حرّ گفت: ای مهاجر، من خودم را بین بهشت و جهنّم میبینم و بهخدا قسم، غیر بهشت را انتخاب نمیکنم. ناگهان حُرّ رکاب را زد و به سوی خیام حسین حرکت کرد و رفت؛ امّا جملاتی را هم میگفت: «اللّهمَّ إلیکَ أنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ»؛ خدایا؛ من تو را انتخاب کردم. من گذشتۀ بدی دارم و کارهای خیلی بدی انجام دادهام! «فَإنّی فَقَدْ أرعَبْتُ قُلُوبَ أوْلِیَائِکَ وَ أوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّکَ»؛ من دل دوستان تو را لرزاندم؛ من دل بچّههای دختر پیغمبرت را لرزاندم؛ من این زن و بچّهها را ترساندم...
حرّ حرکت کرد تا نزدیک خیام حسین رسید. وقتی از مرکب پیاده شد، نمیدانم صورتش را روی خاک گذاشت یا سرش پایین بود که حسین به او فرمود: «إرفَعْ رَأسَکَ»؛ سرت را بلند کن! خدایا! ما را امشب به حُبّ حسین سربلند کن! به حسین عرض کرد: «هَل لِی مِن تَوبَة»؟ آقا! آیا خدا توبۀ من را قبول میکند؟ حسین فرمود: بله! خدا توبهپذیر است
#روضة_العلما
#حضرت_حر علیه السلام
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#سعید_نسیمی
#محرم_۹۸
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
Telegram
جرعه | Jor'e
جرعه ناشر اشعار فاخر، مقاتل مستند و سبکهای سنتی و نوین
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
✅واحد سه زبانه عاشورا
🔻شعر فارسی و عربی سعید نسیمی
🔻شعر ترکی استاد کلامی زنجانی
1⃣بند اول
شام عاشورا شد و مهمان شدم باز، در میان، روضه هایت
تارسم از شور عشقت بر شعور، نهضتت کن، خود هدایت
با تو می بندم دوباره عهد و پیمان، ای حسین جان، در عزایت
انی، سلم لمن سالمکم
انی، حرب لمن حاربکم
انی، دنیا و عقبی معکم
روحی، لک الفدا یا مولا
2⃣بند دوم
قد بکی المهدی صباحا و مساء، فی مصابک، یا حبیبی
باکیا رأسک مقطوع الوتین، و علی الشیب الخضیب
باکیا علی المرمل بالدماء، و علی الخد التریب
یا حسین، انت قتیل الأشقیاء
یا حسین، انت مسلوب الرداء
یا حسین، اهلی لأهلک الوقاء
روحی، لک الفدا یا مولا
3⃣بند سوم
یئل اِسن وقته گلر قبرون شمیمی،کربلادن،بودیاره
اوخلی قلبون اوخ ورار شاها ائدر هر، قلبی یاره ، پاره پاره
یرلر آغلار گویلر آغلار عالم آغلار، باشداقاره
مولا، اوقانلی پرچمه قربان
مولا، اوعیسوی دمه قربان
مولا، بساط ماتمه قربان
روحی، لک الفدا یامولا
4⃣بند چهارم
می وزد بر پرچم قلبم نسیم، روضه های، ماتم تو
از توممنونم که گشتم بار دیگر، در مُحرّم، مَحرم تو
سینه سوزان دیده گریان دل پریشان، هستم آقا، در غم تو
جانم، فدای بیرق و علم
جانم، فدای شعر محتشم
جانم، پر می زند سوی حرم
روحی، لک الفدا یا مولا
#عاشورا
#سعید_نسیمی
#کلامی_زنجانی
#واحد
#واحد_سه_زبانه
#محرم_۹۸
۹
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این واحد در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🔻شعر فارسی و عربی سعید نسیمی
🔻شعر ترکی استاد کلامی زنجانی
1⃣بند اول
شام عاشورا شد و مهمان شدم باز، در میان، روضه هایت
تارسم از شور عشقت بر شعور، نهضتت کن، خود هدایت
با تو می بندم دوباره عهد و پیمان، ای حسین جان، در عزایت
انی، سلم لمن سالمکم
انی، حرب لمن حاربکم
انی، دنیا و عقبی معکم
روحی، لک الفدا یا مولا
2⃣بند دوم
قد بکی المهدی صباحا و مساء، فی مصابک، یا حبیبی
باکیا رأسک مقطوع الوتین، و علی الشیب الخضیب
باکیا علی المرمل بالدماء، و علی الخد التریب
یا حسین، انت قتیل الأشقیاء
یا حسین، انت مسلوب الرداء
یا حسین، اهلی لأهلک الوقاء
روحی، لک الفدا یا مولا
3⃣بند سوم
یئل اِسن وقته گلر قبرون شمیمی،کربلادن،بودیاره
اوخلی قلبون اوخ ورار شاها ائدر هر، قلبی یاره ، پاره پاره
یرلر آغلار گویلر آغلار عالم آغلار، باشداقاره
مولا، اوقانلی پرچمه قربان
مولا، اوعیسوی دمه قربان
مولا، بساط ماتمه قربان
روحی، لک الفدا یامولا
4⃣بند چهارم
می وزد بر پرچم قلبم نسیم، روضه های، ماتم تو
از توممنونم که گشتم بار دیگر، در مُحرّم، مَحرم تو
سینه سوزان دیده گریان دل پریشان، هستم آقا، در غم تو
جانم، فدای بیرق و علم
جانم، فدای شعر محتشم
جانم، پر می زند سوی حرم
روحی، لک الفدا یا مولا
#عاشورا
#سعید_نسیمی
#کلامی_زنجانی
#واحد
#واحد_سه_زبانه
#محرم_۹۸
۹
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این واحد در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✅واحد سه زبانه عاشورا
🔻شعر فارسی و عربی سعید نسیمی
🔻شعر ترکی استاد کلامی زنجانی
1⃣بند اول
شام عاشورا شد و مهمان شدم باز، در میان، روضه هایت
تارسم از شور عشقت بر شعور، نهضتت کن، خود هدایت
با تو می بندم دوباره عهد و پیمان، ای حسین جان، در عزایت
انی، سلم لمن سالمکم
انی، حرب لمن حاربکم
انی، دنیا و عقبی معکم
روحی، لک الفدا یا مولا
2⃣بند دوم
قد بکی المهدی صباحا و مساء، فی مصابک، یا حبیبی
باکیا رأسک مقطوع الوتین، و علی الشیب الخضیب
باکیا علی المرمل بالدماء، و علی الخد التریب
یا حسین، انت قتیل الأشقیاء
یا حسین، انت مسلوب الرداء
یا حسین، اهلی لأهلک الوقاء
روحی، لک الفدا یا مولا
3⃣بند سوم
یئل اِسن وقته گلر قبرون شمیمی،کربلادن،بودیاره
اوخلی قلبون اوخ ورار شاها ائدر هر، قلبی یاره ، پاره پاره
یرلر آغلار گویلر آغلار عالم آغلار، باشداقاره
مولا، اوقانلی پرچمه قربان
مولا، اوعیسوی دمه قربان
مولا، بساط ماتمه قربان
روحی، لک الفدا یامولا
4⃣بند چهارم
می وزد بر پرچم قلبم نسیم، روضه های، ماتم تو
از توممنونم که گشتم بار دیگر، در مُحرّم، مَحرم تو
سینه سوزان دیده گریان دل پریشان، هستم آقا، در غم تو
جانم، فدای بیرق و علم
جانم، فدای شعر محتشم
جانم، پر می زند سوی حرم
روحی، لک الفدا یا مولا
#عاشورا
#سعید_نسیمی
#کلامی_زنجانی
#واحد
#واحد_سه_زبانه
#محرم_۹۸
۹
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این واحد در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🔻شعر فارسی و عربی سعید نسیمی
🔻شعر ترکی استاد کلامی زنجانی
1⃣بند اول
شام عاشورا شد و مهمان شدم باز، در میان، روضه هایت
تارسم از شور عشقت بر شعور، نهضتت کن، خود هدایت
با تو می بندم دوباره عهد و پیمان، ای حسین جان، در عزایت
انی، سلم لمن سالمکم
انی، حرب لمن حاربکم
انی، دنیا و عقبی معکم
روحی، لک الفدا یا مولا
2⃣بند دوم
قد بکی المهدی صباحا و مساء، فی مصابک، یا حبیبی
باکیا رأسک مقطوع الوتین، و علی الشیب الخضیب
باکیا علی المرمل بالدماء، و علی الخد التریب
یا حسین، انت قتیل الأشقیاء
یا حسین، انت مسلوب الرداء
یا حسین، اهلی لأهلک الوقاء
روحی، لک الفدا یا مولا
3⃣بند سوم
یئل اِسن وقته گلر قبرون شمیمی،کربلادن،بودیاره
اوخلی قلبون اوخ ورار شاها ائدر هر، قلبی یاره ، پاره پاره
یرلر آغلار گویلر آغلار عالم آغلار، باشداقاره
مولا، اوقانلی پرچمه قربان
مولا، اوعیسوی دمه قربان
مولا، بساط ماتمه قربان
روحی، لک الفدا یامولا
4⃣بند چهارم
می وزد بر پرچم قلبم نسیم، روضه های، ماتم تو
از توممنونم که گشتم بار دیگر، در مُحرّم، مَحرم تو
سینه سوزان دیده گریان دل پریشان، هستم آقا، در غم تو
جانم، فدای بیرق و علم
جانم، فدای شعر محتشم
جانم، پر می زند سوی حرم
روحی، لک الفدا یا مولا
#عاشورا
#سعید_نسیمی
#کلامی_زنجانی
#واحد
#واحد_سه_زبانه
#محرم_۹۸
۹
https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
سبک این واحد در ادامه تقدیم می شود🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
Telegram
جرعه | Jor'e
جرعه ناشر اشعار فاخر، مقاتل مستند و سبکهای سنتی و نوین
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی
مدیرمسئول:
سعید نسیمی
ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin
شورای ادبی:
✅ سیدمحمدرضا حسینی
✅ محمد بیابانی
✅ حامدخاکی
✅ محمد رسولی
✅ حسین صیامی
✅ داود قاضی
✅ سجاد محمدی